زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

خطبه 2 - خطبه پس از بازگشت از صفّین

از خطبه هاى آن حضرت است
پس از بازگشت از صفّین
خداى را سپاس که تتمیم نعمتش را طالبم، و فروتنى در برابر عزّتش را جویایم، و پناه او را از نافرمانیش
خواهانم، از او درخواست یارى دارم که به کفایتش نیازمندم، آن را که او هدایت کند گمراه نشود،
و هر که را او دشمن بدارد نجات نیابد، و هر که را او کفایت کند محتاج نگردد، زیرا او سنگین ترین وزنه ها،
و بهترین اندوخته هاست. و شهادت مى دهم که جز خداى یگانه خدایى نیست و او را شریکى نمى باشد،
شهادتى که خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقیقتش پایبندم. به آن شهادت تمسک داریم تا زمانى که خدا
زنده مان مى دارد، و آن را براى دشواریهاى قیامت ذخیره مى کنیم، که این گواهى استوارى ایمان،
سرلوحه احسان، مایه خشنودى حق، و عامل طرد شیطان است.
و شهادت مى دهم که محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دین مشهور، و نشانه
معروف، و کتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان،
و دستور روشن و آشکار به سوى مردم فرستاد، تا شبهه هاى آنان را برطرف سازد، و با دلایل روشن بر آنان
اتمام حجت کند، و به آیات قرآن مردم را از هلاکت برحذر داشته، و از عواقب شوم معصیت بترساند،
رسالت او به وقتى بود که مردم دچار فتنه اى بودند که ریسمان دین از اثر آن گسسته، و پایه هاى یقین
متزلزل، و اصل دین گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ریخته بود، راه رهایى بر مردم تنگ، و مصدر
هدایت پوشیده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهى نسبت به همه فراگیر بود. خداوند نافرمانى مى شد،
و شیطان یارى داده مى شد، ایمان ورشکسته، پایه هایش فروریخته، نشانه هایش متغیر و
ناشناخته، راههایش ویران و پوشیده، و آثار جاده هایش از بین رفته بود. شیطان را فرمان برده،
راههاى او را پیموده، و به آبشخورهاى او وارد شده بودند. آثار شیطان بهوسیله متابعانش به کار افتاده،
وپرچمش برافراشته شده بود، درفتنه هایى که همچون حیوان چموش آنان را لگدمال مى کرد، و زیر سم خود مى کوبید،
و باز هم (به انتظار فتنه اى بیش) بر سر سُم خود ایستاده بود. در آن فتنه سرگردان و حیران و نادان و دچار حیله
شیطان بودند. آن بزرگوار در بهترین خانه و کنار بدترین همسایگان جاى داشت. خوابشان بیدارى بود، و سرمه
چشمشان اشک سوزان، در سرزمینى مى زیستند که آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود.
قسمتى از آن درباره آل پیامبر علیهم السّلام است
اهل بیت رسول جایگاه راز حق، و پناهگاه امر یزدان، و ظرف علم رحمان، و مرجع دستور خدا،
و مخازن کتابهاى پروردگار، و کوههاى پشتوانه دین الهى اند. به وسیله آنان کژیهاى دین را راست،
و لرزش بدنـه آییـن را آرام نمـود.
قسمتى از آن درباره قومى دیگر
مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشیدند، و آب فریب پاى آن ریختند، و بدبختى و سقوط درو کردند.
با آل محمّد ـ درود خدا بر او و آل او باد ـ احدى از این امت را نمى توان مقایسه کرد،
و هیچ گاه آنان را که نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى شود همپایه آنان دانست. آنان پایه دین
و ستون یقین اند. افراط گرایان به آنان بازگردند، و عقب مانده ها به ایشان رسند (تا هدایت شوند)،
ویژگیهاى حقّ ولایت مخصوص آنان، و وصیت و ارث پیامبر خاص ایشان است. اکنون حق
به حقدار رسـیده، و خلافت به جایگاه خودش بازگشته است.

خطبه 1 - خطبه در ابتداى آفرینش آسمان و زمین و آدم

از خطبه هاى آن حضرت است
که در آن ابتداى آفرینش آسمان و زمین و آدم را توضیح مى دهد و یادى از حج مى کند
خداى را سپاس که گویندگان به عرصه ستایشش نمى رسند، و شماره گران از عهده شمردن
نعمتهایش برنیایند، و کوشندگان حقّش را ادا نکنند، خدایى که اندیشه هاى بلند او را درک ننمایند،
و هوش هاى ژرف به حقیقتش دست نیابند، خدایى که اوصافش در چهارچوب حدود نگنجد، و به ظرف وصف
درنیاید، و در مدار وقت معدود، و مدت محدود قرار نگیرد. با قدرتش خلایق را
آفرید، و با رحمتش بادها را وزیدن داد، و اضطراب زمینش را با کوهها مهار نمود.
آغاز دین شناخت اوست، و کمال شناختش باور کردن او، و نهایت از باور کردنش
یگانه دانستن او، و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او
نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اینکه هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد
بر این است که غیر صفت است. پس هر کس خداى سبحان را با صفتى وصف کند او را با قرینى پیوند داده،
و هرکه او را با قرینى پیوند دهد دوتایش انگاشته، و هرکه دوتایش انگارد داراى اجزایش دانسته، و هرکه او را داراى
اجزاء بداند حقیقت او را نفهمیده، و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته، و هر که براى او
جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هرکه محدودش بداند چون معدود به شماره اش آورده،
وکسى که گوید: درچیست؟حضرتش رادرضمن چیزى درآورده، وآن که گفت:برفرازچیست؟آن را خالى از او تصورکرده.
ازلى است و چیزى بر او پیشى نجسته، و نیستى بر هستى اش مقدم نبوده، با هر چیزى است ولى منهاى پیوستگى با آن،
و غیر هر چیزى است امّا بدون دورى از آن، پدیدآورنده موجودات است بى آنکه حرکتى کند و نیازمند
به کارگیرى ابزار و وسیله باشد، بیناست بدون احتیاج به منظرگاهى از آفریدهایش، یگانه است چرا که او را مونسى
نبوده تا به آن انس گیرد و از فقدان آن دچار وحشت شود.
آفرینش جهان
بى سابقه ماده و موادْ مخلوقات را لباس هستى پوشاند، و آفرینش را آغاز کرد، بدون به کارگیرى اندیشه
و سود جستن از تجربه و آزمایش، و بدون آنکه حرکتى از خود پدید آورده، و فکر و خیالى که تردید
و اضطراب در آن روا دارد. موجودات را پس از بهوجود آمدن به مدار اوقاتشان تحویل داد، و بین اشیاء گوناگون ارتباط و
هماهنگى برقرار کرد، ذات هر یک را اثر و طبیعتى معین داد، و آن اثر را لازمه وجود او نمود، در حالى که به تمام
اشیاء پیش از بهوجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام کارشان محیط و آگاه، و به اجزا و جوانب همه آنها آگاهوآشنا بود.
سپس خداى سبحان جَوها را شکافت، و اطراف آن را بازگشود، و فضاهاى خالى را در آن ایجاد کرد.
آن گاه آبى را که امواجش درهم شکننده، و خود انبوه و متراکم بود در آن فضاى باز شده روان نمود. آن را بر پشت
بادى سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد، به آن باد فرمود تا آب را از جریان بازدارد،
و آن را بر نگهدارى آب تسلّط داد، و باد را براى حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت. فضا در زیر باد
نیرومندْ گشاده و باز، و آب جهنده بالاى سر آن در جریان. سپس باد دیگرى بهوجود آورد
که منشأ وزش آن را مهارکرد، وپیوسته ملازم تحریک آبش قرارداد، و آن را به تندىوزانید، و از جاى دورش برانگیخت،
آن را به برهم زدن آب متراکم، و برانگیختن امواج دریا فرمان داد.
باد فرمان گرفته آب را همچون مشک شیرکه براى گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد، وآن گونه که درفضاى خالى
مىوزد برآن سخت وزید، اولش را به آخرش، و ساکنش را به متحرکش برمى گردانْد، تا آنکه انبوهى از آب
به ارتفاع زیادى بالا آمد، و آن مایه متراکم کف کرد، آن گاه خداوند آن کف را در هواى گشاده
و فضاى فراخ بالا برد، و آسمانهاى هفتگانه را از آن کف ساخت، پایین ترین آسمان را به صورت موجى
نگاه داشته شده، و بالاترین آن را به صورت سقفى محفوظ و طاقى برافراشته قرار داد،
بدون ستونى که آنها را برپا دارد، و بى میخ و طنابى که نظام آنها را حفظ کند. آن گاه آسمان را به زیور ستارگان
و روشنى کواکب درخشان آرایش داد، و آفتاب فروزان و ماه درخشان را
در آن که فلکى گردان و سقفى روان و صفحه اى جنبان بود روان ساخت.
آفرینش فرشتگان
سپس میان آسمانهاى بلند را از هم گشود، و از فرشتگان مختلف خود پر کرد.
گروهى در سجده اند و آنان را رکوعى نیست، برخى در رکوعند بدون قدرت بر قیام، و عده اى بدون
حرکت از جاى خود در حال قیامند، و شمارى منهاى ملالت و خستگى در تسبیح اند، خواب در دیده،
بیهوشى در عقل، سستى در کالبد، و غفلت فراموشى به آنان راه ندارد. و برخى
امین وحى خداوند، و زبان گویا به سوى پیامبران، و واسطه اجراى حکم و امر حق اند.
گروهى محافظان بندگان از حوادث، و دربانان درهاى بهشتهایند. بعضى
قدمهایى ثابت در قعر زمینها، و گردن هایى بالاتر از برترین آسمان،
و هیکل هایى از پهندشت هستى گسترده تر، و دوشهایى مناسب پایه هاى عرش دارند،
دیدگانشان در برابر عظمت عرش به زیر افتاده، و در زیر آن جایگاه در بالهاى خود پیچیده اند، بین آنان
و موجودات مادونشان حجابهایى از عزت و پرده هایى از قدرت افکنده شده، در خیال خود براى خداوند
صورتى تصویر ننمایند، و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نینگارند، و به اماکن محدودش
نسـازنـد، و او را بـه هماننـد و امثـال اشـاره نکننـد.
قسمتى از این خطبه در وصف آفرینش آدم(ع)
سپس خداوند سبحان از قسمت هاى سخت و نرم و شیرین و شور زمین خاکى را جمع کرد
و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد، آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده درآورد،
سپس از آن گِل صورتى پدید کرد داراى جوانب گوناگون و پیوستگى ها، و اعضاى مختلفه و گسیختگى ها.
آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت، و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد،
و او را تا زمان معین و وقت مقرر به حال خود گذاشت. سپس از دَم خود بر آن ماده شکل گرفته دمید
تا به صورت انسانى زنده درآمد داراى اذهان وافکارى که درجهت نظام حیاتش به کار گیرد، واعضایى
که به خدمت گیرد، و ابزارى که زندگى را بچرخاند، و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد
و مزه ها و بوها و رنگها و جنسهاى گوناگون را از هم بازشناسد، در حالى که این موجود معجونى بود
از طینت رنگهاى مختلف، و همسانهایى نظیر هم، و اضدادى مخالف هم، و اخلاطى
متفاوت با هم، از گرمى و سردى و رطوبت و خشکى و ناخوشى
و خوشى. از فرشتگان خواست به اداى امانتى که نزد آنان داشت، و وفا به عهدى
که به آنان سفارش کرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنى براى اکرام به او اقدام نمایند،
در آنوقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده کنید. همگان سجده کردند جز ابلیس» که غرور و تکبر او را گرفت،
و بدبختى بر او چیره شد، و به آفریده شدنش از آتشْ احساس عزت و برترى نمود، و بهوجود آمده از خاک
خشکیده را پست و بى مقدار شمرد. خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق، و به کمال رساندن
آزمایش و به انجام رسیدن وعده اش مهلت داد، به او گفت: «تو از کسانى هستنى که تا وقت معین مهلت
در اختیار آنان است». آن گاه آدم را در سرایى که عیشش بى زحمت در اختیار بود ساکن کرد،
و جایگاهش را به امنیت آراست، و او را از ابلیس و دشمنى او ترساند. اما دشمنش به جایگاه زیباى او
و همنشینى اش با نیکان رشک برد و او را بفریفت. آدم (به وسوسه دشمن) یقین را به تردید، و عزم محکم را به
دو دلى، و شادى را به ترس جابجا کرد، و ندامت را به خاطر فریب خوردن به جان خرید. آن گاه خداوند سبحان
درِ توبه را به رویش گشود، و کلمه رحمت را به او تلقین کرد، و بازگشت به بهشت را به او وعده داد،
سپس او را به این دنیا که محل آزمایش و ازدیاد نسل است فرود آورد.
گزینش پیامبران
خداوند سبحان پیامبرانى از فرزندان آدم برگزید که در برنامه وحى، و امانتدارى در ابلاغ
رسالت از آنان پیمان گرفت، آن زمان که اکثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبدیل نموده،
و به حق او جهل ورزیدند، و براى او از بتان همتا گرفتند، و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند
بازداشتند، و رابطه بندگى ایشان را با حق بریدند. پس خداوند رسولانش را برانگیخت، و پیامبرانش را به دنبال
هم به سوى آنان گسیل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به یادشان آرند
و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند، و نیروهاى پنهان عقول آنان را برانگیزانند، و نشانه هاى الهى
را به آنان بنمایانند: از این بلند آسمان که بر بالاى سرشان افراشته، و زمین که گهواره زیر پایشان
نهاده، و معیشتهایى که آنان را زنده مى دارد، و اجلهایى که ایشان را به دست مرگ مى سپارد،
و ناگواریهایى که آنان را به پیرى مى نشاند، و حوادثى که به دنبال هم بر آنان هجوم مى آورد. خداوند سبحان
بندگانش را بدون پیامبر، یا کتاب آسمانى، یا حجتى لازم، یا نشان دادن راه روشن رها نساخت.
پیامبرانى که کمى عددشان، و کثرت تکذیب کنندگانشان آنان را از تبلیغ باز نداشت; از پیامبر گذشته اى که
او را از نام پیامبر آینده خبر دادند، و پیامبر آینده اى که پیامبر گذشته او را معرفى کرد. بر این منوال قرنها گذشت،
و روزگار سـپرى شـد، پدران درگذشتند و فرزنـدان جـاى آنهـا را گرفتنـد.
مبعث پیامبر اسلام(ص)
تا خداوند محمّد رسول اللّه صلّى اللّه علیه وآله را براى به انجام رساندن وعده اش،
وبه پایان بردن مقام نبوت مبعوث کرد، درحالى که قبولى رسالت اورا ازتمام انبیاگرفته بود، نشانه هایش
روشن، و میلادش باعزت و کرامت بود. در آن روزگار اهل زمین مللى پراکنده، داراى خواسته هایى
متفاوت، و روشهایى مختلف بودند، گروهى خدا را تشبیه به مخلوق کرده، عده اى در نام او ازحق منحرف بوده،
و برخى غیر او را عبادت مى نمودند. چنین مردمى را به وسیله پیامبر از گمراهى به هدایت رساند، و به سبب
شخصیّت او از چاه جهالت به در آورد. آن گاه لقایش را براى محمّد صلّى اللّه علیه وآله اختیار کرد
و جوار خود را براى او پسندید، با فراخواندنش از این دنیا به او اکرام نمود، و براى او فردوس اعلا را به جاى
قرین بودن به ابتلائات وسختیهابرگزید، و اورا کریمانه به سوى خودبرد(درود خدا براو وخاندانش باد)
و آن حضرت (بهوقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبیاء گذشته در امت خود بهودیعت نهادند در میان شما به ودیعت نهاد،
که پیامبرانْ امتها را بدون راه روشـن، و نشانه پابرجا، سرگـردان و رهـا نگذاشتند.
قرآن و احکام شرعى
این ودیعتْ کتاب پروردگارتان در میان شماست، که حلال و حرامش، واجب و مستحبش،
ناسخ و منسوخش، امر آزاد و غیر آزادش، خاص و عامش، پندها و
امثالش، مطلق و مقیّدش، و محکم و متشابهش را بیان کرد، مبهمش را تفسیر
نمود، و مشکلاتش را توضیح داد. برابر با پیمانى که از بندگان گرفته تحصیل آگاهى به قسمتى از قرآن واجب،
و دانستن رموز برخى دیگر از آیات لازم نیست، وجوب احکامى در قرآن معین،
ونسخ آن درحدیث روشن است، وقسمتى ازمسائل اجرایش بنابرسنّتْ واجب، و ترکش بنابر قرآن آزاد است،
وجوب برخى از احکام تا زمانى معین ثابت، و پس از انقضاء مدتْ زائل شدنى است. بین گناهان کبیره
که بر آن وعده عذاب داده، و معاصى صغیره که امید مغفرت در آن است تفاوت گذاشته،
و میان آنچه اجراى اندکش مقبول، و ترک بسیارش آزاد است فرق نهاده.
قسمتى از این خطبه درباره حج
زیارت خانه خود را که قبله مردم قرار داده بر شما واجب نموده، که مشتاقان چون چهارپایان به آب
رسیده به آن هجوم مى کنند، و همانند کبوتران به آن پناه مى برند. حج را نشانه خاکسارى
در برابر عظمت، و اعتراف به عزت خداوندیش قرار دارد. شنوندگانى از عبادش را برگزید که
دعوتش را لبّیک گفتند، و سخن او را تصدیق نمودند، در آنجا که پیامبران او به عبادت برخاستند ایستادند،
و بین خود و فرشتگانى که گرداگرد عرش مى گردند شباهت ایجاد کردند، در تجارتخانه عبادت او سودها
تحصیل مى کنند، و بهوعده گاه مغفرت او شتابان روى مى آورند. خداى سبحان کعبه را
نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زیارتش را فرض، و حقّش را لازم،
و رفتن به سویش را بر شما واجب نمود، و اعلام کرد: «بر آنان که توانایى رفتن دارند زیارت بیت
واجب است، و آن که با روى گرداندن کفر ورزد بداند که خدا از او و همه جهانیان بى نیاز است».

فرق حیوان با انسان در چیست؟

فرق حیوان با انسان در چیست؟

انسان یک گونه از حیوانات است. انسان در زیر گروه حیوان قرار می گیرد. حیوانات گونه های متفاوتی دارند و به گروه های مختلفی تقسیم میشوند. امّا همه در حیوان بودن سهیم اند.

 

علمای منطق و فلسفه حیوان را به جسم متحرک بالاراده حسّاس تعریف کرده اند و انسان را به حیوان (جسم متحرک بالارادة حساس) ناطق تعریف نموده اند. فرق انسان با بقیة حیوانات،این است که انسان قوة ناطقه و عاقله دارد، ولی حیوانات دیگر این قوّه را ندارند، یعنی نمی توانند مانند انسان تفکر و اندیشه کنند و از جزئیات، کلیاتی را کشف کنند یا از کلیات، جزئیاتی را درک کنند یا درس بخوانند و بر علمشان افزوده شود، ولی انسان با وجود قوة عاقله که خداوند در نهاد او قرار داده، میتواند به علوم بی شماری دست یابد، همان طور که تا کنون به درجات بالایی از علوم دست یافته است.

 

امّا هیچ گونه از حیوانات چنین نیستند، از این رو خداوند انسان را برترین و اشرف مخلوقات دانسته واو را به واسطة دادن این قوّه مورد تکریم قرار داده است: و لقد کرّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرّ و البحر و رزقنا هم من الطّیّبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً؛ ما بنی آدم راگرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه بهآنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم. بنابراین انسان گُل سر سبد موجودات است، چون توانایی ذاتی برای ترقی و تکامل و هدایت دارد. او میتواند نه تنها بر کرة زمین بلکه بر کرات دیگر نیز دست یابد و سلطه پیدا کند.

 

تنها موجودی که از نیروهای مختلف مادی و معنوی، جسمانی و روحانی تشکیل شده و در لابه لای تضاد ها میتواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد، انسان است. حدیث معروفی که از امیرمؤمنان (ع) نقل شده، شاهد روشنی بر این مدعا است: خداوند خَلْق عالَم را بر سه گونه آفرید: فرشتگان و حیوانات و انسان. فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب؛ حیوانات مجموعی از شهوت و غضبند و عقل ندارند؛ امّا انسان مجموعه ای است از هر دو، تا کدامین غالب آید. اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد، از حیوانات پست تر میشود.


چون انسان عقل دارد، امام همان کاری را انجام میدهد که حیوان انجام می دهد، یا حتی کاری که حیوان انجام نمیدهد، انجام می دهد، پس پست تر از جیوانی است که قوّه عقل و اندیشه ندارد.

برتری انسان بر سایر موجودات، به سبب جنبه های معنوی و انسانی او است. به گفتة دانشمندان، انسان حتّی از نظر نیروهای جسمانی در بعضی از جهات از سایر جانداران قوی تر و نیرومند تر است. چون خداوند به انسان ویژگی هایی داده و او را برتر از موجودات دیگر قرار داده، انتظار و توقعات بیشتری از انسان دارد.

 

در آیات بعدی میفرماید: و من کان فی هذه أعمی فهو فی الاخرة أعمی و اضلّ سبیلاً؛ آنان که در این جهان (از دیدن چهرة حق) نابینا بودند، در آخرت نیز نابینا هستند و گمراه ترند. آنان که گمراهی پیشه کردند و به بیراهه رفتند و در برابر این همه الطاف الهی که در وجود آنان قرار داده و نعمت ارزانی کرده، ناسپاسی و کفران نعمت می کنند، مسلّماً از مسیر هدایت دور شده اند. قرآن میفرماید: إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً؛ ما راه را بر انسان روشن کردیم. یا او شاکر وسر براه است و یاکفران کننده و ناسپاس. پرده های ضمیم جهل و غرور و تعصب و لجاجت و شهوت، انسان را به جایی میکشاند که از حیوانات پست تر می گرداند.

 

به تعبیر آیة شریفه: ولقد ذرأنا لجهنم کثیراً من الجنّ والانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها أولئک کالانعام بل هم أضلّ اولئک هم الغافلون؛گروه بسیاری از جنّ و انس را برای دوزخ آماده کرده ایم؛ آنان که دل ها(عقل ها)یی دارند که با آن نمی اندیشند و چشمانی که با آن (حقیقت) را نمی بینند و گوش هایی که با آن (حقیقت را) نمی شنوند. آنان چهار پایانند، بلکه گمراه تر! اینان همان غافلان اند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت باز گمراهند).

 

بارها در قرآن مجید غافلان بیخبر به چهارپایان و حیوانات بی شعور تشبیه شدهاند، ولی نکتة تشبیه آنها به چهارپایان شاید این باشد که تنها به خور و خواب و شهوت می پردازند، همانندملت هایی که تحت شعار های فریبنده، آخرین هدف عدالت اجتماعی را رسیدن به آب و نام و زندگی مرفه مادی می پندارند.

 

علی(ع) میفرماید: کالبهمیة المربوطة همّها علفها أو المرسلة شغلها تقممها؛ همانند حیوانات پرواری که تنها به علف میاندیشند و یا حیوانات دیگری که در چراگاه رها شده اند و از این طرف و آن طرف خرده علفی بر می گیرند.
به تعبیر دیگر: گروهی از غافلانِ دور افتاده از خدا و معنویت، مرفه اند، همچون گوسفندان پروار و گروهی نامرفه، مانند گوسفندانی که در بیابان ها دنبال آب و علفی می گردند. هر دو گروه هدفشان جز شکم نیست.


منبع : پاسخگو

ماه رمضان در احادیث و قرآن

اهمیت روزه و رمضان را در قرآن و احادیث بیان کنید.

 ماه رمضان در قرآن

خداوند متعال، در قرآن کریم درباره ماه رمضان می فرماید: "ماه رمضان است ماهی که در آن براى راهنمایى مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل، قرآن نازل شده است. پس هر کس که این ماه را دریابد، باید که در آن روزه بدارد. و هر کس که بیمار یا در سفر باشد، به همان تعداد از روزهاى دیگر. خدا براى شما خواستار آسایش است نه سختى و تا آن شمار را کامل سازید. و خدا را بدان سبب که راهنماییتان کرده است به بزرگى یاد کنید و سپاس گویید.

 

این که ماه رمضان براى روزه گرفتن انتخاب شده، به خاطر این است که این ماه بر سایر ماه ها برترى دارد. این برتری از آن رو است که قرآن در آن نازل شده است. قرآنی که کتاب هدایت و راهنماى بشر است و با دستورات و قوانین خود روش هاى صحیح را از ناصحیح جدا کرده و سعادت انسان ها را تضمین نموده است. در این ماه نازل شد.  بنابراین، اهمیت و ارزش رمضان، به نزول قرآن است.

 

ماه رمضان در احادیث 

در باره اهمیت و جایگاه ماه رمضان در احادیث معصومان (ع)، به بیان یک روایت اکتفا می کنیم. امیر المؤمنین على (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) یک روز خطبه ای را براى ما خواند و در آن فرمود: مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است؛ ماهى است که پیش خدا بهترین ماه است؛ روزهایش بهترین روزها؛ شب هایش بهترین شب ها؛ ساعاتش بهترین ساعات است. ماهى است که در آن دعوت شدید به مهمانى خدا ... نفس هاى شما در آن تسبیح و خواب شما در آن عبادت است؛ کردارتان در آن پذیرفته و دعایتان مستجاب.

 

از خدا بخواهید با نیات درست و دل هاى پاک که شما را براى روزه در آن و خواندن قرآن موفق دارد. بدبخت آن که از آمرزش خدا در این ماه محروم شود، به گرسنگى و تشنگى خود در آن، گرسنگى و تشنگى روز قیامت را یاد کنید. بر فقراء و مساکین خود صدقه دهید و بزرگان خود را احترام کنید و کودکان را ترحم کنید. صله رحم کنید و زبان ها نگهدارید و از آنچه خدا دیدنش را حلال نکرده چشم بپوشید و آنچه را از شنیدنش حلال نکرده گوش ببندید و بر یتیمان مردم مهر ورزید تا بر یتیمان شما مهر ورزند. به خدا از گناهان خود توبه کنید و در وقت نماز دست به دعا بردارید که بهترین ساعت ها است. خدا در آن نظر لطف به بندگان خود دارد، به مناجات آنها پاسخ دهد و فریاد آنها را لبیک گوید و درخواست آنها را بدهد و دعاى آنها را مستجاب کند. ای مردم نفس شما گرو کردار شما است آن را به استغفار رها کنید. دوش شما از گناهان شما بار سنگینى دارد به طول سجود آن را سبک کنید و بدانید که خداوند به عزت خود قسم خورده که نمازگزاران و ساجدان را عذاب نکند و آنها را روز قیامت به هراس دوزخ نیندازد. ای مردم هر کدام شما در این ماه یک روزه دار را افطار دهد، نزد خدا ثواب آزاد کردن بنده اى دارد و گناهان گذشته اش آمرزیده شود.

 

عرض شد یا رسول اللَّه همه ماها بر آن توانائى نداریم، فرمود از خدا بپرهیزید گرچه با نیمه خرمائى باشد و گرچه به شربتى آب باشد. ای مردم هر که در این ماه خوش خلقى کند جواز صراط او باشد، در روزى که همه قدم ها بلغزد. هر که در آن تخفیف دهد بر مملوکان خود خدا حسابش را تخفیف دهد و هر که شر خود را باز دارد، خدا خشم خود را از او باز دارد روزى که ملاقاتش کند. هر کس در آن یتیمى را گرامى دارد، خدا روز ملاقاتش او را گرامى دارد و هر که در آن صله رحم کند روز ملاقات با او صله نماید به رحمت خود، و هر کس قطع رحم کند خدا در روز ملاقاتش رحمت خود از او ببرد. هر کس نماز مستحبى بخواند، خدا برات آزادى از آتش برایش بنویسد و هر که در آن واجبى ادا کند ثواب کسى دارد که هفتاد واجب در ماه هاى دیگر ادا کند. هر کس در آن بر من بسیار صلوات فرستد، خدا روزى که میزان ها سبک است میزانش را سنگین کند. هر کس یک آیه قرآن در آن بخواند چون کسى باشد که در ماه هاى دیگر یک ختم قرآن بخواند. ای مردم درهاى بهشت در این ماه گشوده است، از خدا بخواهید که آنها را به روى شما نبندد، درهاى دوزخ در این ماه بسته است، از پروردگار خود بخواهید که آنها را به روى شما نگشاید. شیاطین در آن به بندند، از خداوند، پروردگار خود بخواهید که دیگر آنها را بر شما مسلّط نکند. امیر المؤمنین فرمود من برخاستم و عرض کردم یا رسول اللَّه کدام عمل در این ماه بهتر است فرمود: اى أبو الحسن، بهترین عمل در این ماه دوری از محارم خداى عز و جل است.

محیط برزخ چگونه است؟ چرا قبل از بهشت و جهنم بزرخ می رویم؟

محیط برزخ چگونه است؟ چرا قبل از بهشت و جهنم بزرخ می رویم؟

 در مورد فلسفه وجود عالم برزخ و ضرورت آن چند نکته وجود دارد:

1-انسان تا دوران تکامل برزخ را سپری نکند ورود به عالم دیگر برای او میسر نمی‌شود آدمی برای نیل به بهشت و جهنم ابدی باید شرایط برزخی را بگذراند تا در سایه تکامل ذاتی و جوهری جسم و روح مناسب با ابدیت را احراز نماید.

 

2-عالم برزخ فوایدی دارد که یکی از آنها جبران اعمالی است که از انسان فوت شده اگر کسی مدیون خدا و خلق باشد می‌تواند وصیت کند تا ورثه انجام دهند و از این طریق رفع عقاب از متوفی خواهد شد و عالمی نو ایجاد گردد و حیات نوین انسانها در آن عالم جدید صورت گیرد. با این حال راهی جز این نیست که در میان دنیا و آخرت برزخی باشد و ارواح بعد از جدا شدن بدنهای مادی عنصری به برزخ منتقل گردند و در آنجا بمانند و پس از پایان دنیا و آغاز قیامت همه با هم محشور شوند. زیرا ممکن نیست هر انسان برای خود مستقلاً قیامتی داشته باش چرا که قیامت بعد از فناء دنیا و تبدیل زمین و آسمانها به زمین و آسمانهای دیگر است.

 

3-از روایاتی استفاده می‌شود که در برزخ پاره‌ای از کمبودهای تعلیم و تربیت افراد مومن جبران می‌گردد درست است که آنجا جای انجام عمل صالح نیست ولی چه مانعی دارد که محل معرفت بیشتر و آگاهی افزونتر باشد؟ حدیثی از امام موسی بن جعفر (ع) است: هر کس از دوستان و پیروان ما بمیرد و قرآن را بطور کامل فرا نگرفته باشد در قبرش به او تعلیم داده می‌شود تا خداوند به این وسیله درجاتش را بالا ببرد چون درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است به اوگفته می‌شود بخوان و بالا رو او می‌خواند و بالا می‌رود

 

4-خداوند در سوره کهف آیه 19 قرآن مجید می‌فرماید: هنگامی که قیامت برپا می‌شود و با نفخ صور اول همگی می‌میرند و با صور دوم زنده می‌شوند وقتی ملائکه از مدت اقامت در برزخ از آنها می‌پرسند: چه مقدار در عالم برزخ اقامت نمودید؟ می‌گویند: گویا یک روز یا نصف روز در آنجا مقیم بودیم بنابراین اگر با دیدگاه عمیقی نگاه کنیم تمام عالم برزخ نسبت به قیامت خواب است ولی روایات آمده که بعضی از ارواح ضعیف و مستضعف که نه از عذاب برزخ برخوردارند و نه از نعمتهای آن بهره‌مندند در عالم برزخ به صورت انسان خوابیده بسر می‌برند و از برزخ جز یک ترسیم خواب آلودی بیش ندارند. بسیاری از افراد علاقه دارند که از زندگی انسان در برزخ و حقیقت این عالم آگاهی کامل بدست آورند ولی باید توجه داشت که آگاهی کامل از جهان برزخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی‌تواند به کیفیت آن پی ببرد.

 

به قول یکی از بزرگان عالم برزخ نسبت به این دنیا مانند همین دنیا نسبت به شکم مادر است اگر به بچه در شکم مادر بگویند در ورای این محل تو عالمی است که بسیار بزرگتر از شکم مادر است نمی‌تواند ادارک کند و بفهمد با این حال می‌توان صورتی ناقص و شبحی مبهم از آن جهان را ترسیم کرد از این رو بدن برزخی و عذاب و نعمتهای آنجا را به لذت و یا نعمتهای موقع خواب تشبیه کرده‌اند اگر آن چه را در جهان رویا و در عالم تصور از خود مشاهده می‌کنیم با واقعیتی بیشتر و حقیقتی روشن‌تر تجلی کند باید نام آن را زندگی برزخی بگذاریم. موجوداتی که در عالم برزخ هستند ماده ندارند اما شکل و صورت و حد دارند. آنجا عالم مجردات است لکن به صراحت آخرت هم نیست در جهان برزخ آثار ماده مثل گرمی و سردی و شیرینی و تلخی و شادمانی و غمگینی وجود دارد هر چند خود ماده وجود ندارد. بدن ما در برزخ بدن مثالی است. یعنی از لحاظ شکل به عین همین بدن است ولی دیگر جسم و ماده نیست بلکه لطیف است.

 

5-آیا تمام کسانی که از دنیا می‌روند و به جهان برزخ منتقل می‌شوند همه حیات آگاهانه دارند؟ یا گروهی همانند کسانی که به خواب فرو می‌روند حیات برزخیشان ناآگاهانه است و گویی در قیامت از خواب بیدار می‌شوند و هزاران سال را ساعتی می‌پندارند؟ از آیه 55 سوره روم معنای دوم استفاده می‌شود که فرموده است: یُوم تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ مالَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ روزی که قیامت برپا می‌شود گناهکاران سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی توقف نکرده‌اند. البته این معنی در صورتی است که آیه را به معنی ناچیز بودن عالم دنیا یا عالم برزخ در برابر قیامت تفسیر نکنیم ولی بعضی از آیاتی که به مساله برزخ اشاره می‌کند مثل آیه 100 سوره مومنون مطلق و عام است که می‌فرماید: «من وارئهم برزخ الی یوم یبعثون» و از روایات فشار قبر هم استفاده می‌شود که عمومیت دارد و همه به استثنای بعضی از اولیاء الله به آن گرفتار می‌شوند و سووال قبر گرچه در روایات برای دو گروه ذکر شده کسانی که دارای ایمان خالص و یا کفر خالص‌اند و بقیه به حال خود رها می‌شوند اما تعبیر «یلهی عنهم» مفهومش این نیست که آنها برزخ ندارند بلکه سوال قبر در باره آنها نیست.

 

اما در روایات زیادی وارد شده که ارواح مومنین در وادی السلام جمع می‌شوند که سرزمینی است در نجف اشرف که وادی ولایت است در پشت کوفه چون قبل از دفن جسد مطهر علی (ع) در نجف اشرف شهری نبوده است بلکه بیابانی بوده یک فرسنگ از کوفه دورتر لذا نجف را ظَهر کوفه می‌گویند. حبه می‌گوید: من با امیر المومنین (ع) به سوی ظَهر کوفه از کوفه خارج شدیم حضرت در قبرستان وادی السلام توقف نمود همانند کسی که در مقابل مردمی برای مکالمه ایستاده است من نیز با قیام آن حضرت ایستادم تا خسته شدم ناچار نشستم مدتی گذشت و دوباره بپا خاستم و آنقدر ایستادم که مثل بار اول دچار خستگی شدم مجدداً نشستم پس از مدتی برخاستم عبا را از دوش گرفتم و به علی (ع) عرض کردم من از این هم سر پا ایستادن بر شما می‌ترسم ساعتی استراحت کنید و عبای خود را گستردم تا حضرت بنشیند حضرت فرمود: ای حبه این قیام و توقف من چیزی جز تکلم و انس با مومن نبود عرض کردم: آیا مردگان هم با یکدیگر تکلم و انس و الفت دارند؟ فرمود بلی اگر پرده در جلو دیدگان تو برداشته شود آنها را می‌بینی که حلقه حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیز دیگری پشت و ساقه‌های پای خود را به هم بسته و بدین طریق نشسته و گفتگو دارند عرض کردم آیا آنها اجسامی هستند یا ارواحی؟ حضرت فرمود: بلکه ارواح هستند و هیچ مومنی در سرزمینی نمی‌میرد مگر آنکه به روح او گفته می‌شود که به وادی السلام ملحق شود و وادی السلام بقعه‌ای از بهشت عدن است چنین برداشت می‌شود که هر چیزی حتی ساختمانها و انسانها و حیوانها یک صورت ظاهری و مادی دارند و یک صورت باطنی و ملکوتی مکه‌ای که انسان زیارت می‌کند صورت برزخی کعبه است که مادی نیست ولی صورتش عین مکه است.

 

6-از منابع موجود استفاده می‌شود که با فرا رسیدن مرگ نه تنها شعاع دید و درک انسان کمتر نمی‌شود بلکه بیشتر نیز می‌شود، پیامبر (ص) می‌فرماید: مردم خوابند همین که می‌میرند بیدار می‌شوند. این جمله را به دو گونه می‌توان معنی کرد:

 

1ـ منظور این است که در دنیا چیزهایی وجود دارد که انسان از آنها غافل است ولی پس از مرگ متوجه آنها می‌شود و کنایه از هوشیاری بعد از غفلت است.

2ـ معنای دیگر که استاد شهید مطهری بیشتر بر آن تکیه دارد این است که درجه حیات بعد از مردن از پیش از مردن کامل‌تر و بالاتر است همان طور که انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است حالتی نیمه زنده و نیمه مرده دارد و هنگام بیداری آن حیات کاملتر می‌شود همچنین حالت حیات انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی درجه‌ای ضعیف‌تر است و با انتقال انسان به عالم برزخ کاملتر می‌شود.

 

3-مومنین با توجه به درجه‌ای که دارند در عالم برزخ و قبر در صفا و خوشی بسر می‌برند و حتی جسد برخی از آنها در قبر تازه است و هیچگونه فساد و تغییری در بدن آنها صورت نگرفته است، از امیر المومنین (ع) روایت است که فرشتگان دری از بهشت بر مؤمن می‌گشایند و به او میگویند بخواب در حالی که چشمت روشن باد مانند خواب گوارای جوان زیرا خدای تعالی می‌فرماید: بهشتیان در آن روز بهترین قرارگاه و زیباترین مکانها قرار دارند. امام صادق (ع) می‌فرماید: وقتی مومن بمیرد هفتاد هزار فرشته او را تا قبرش تشییع می‌کنند و هنگامی که داخل قبرش نمایند نکیر و منکر به نزد او می‌آیند پس از سوال از ایشان آن دو فرشته قبرش را به اندازه‌ای که چشمش ببیند وسعت می‌بخشند و از بهشت برای وی غذا می‌آورند و روح و ریحان بر او داخل کنند.

 

دراین زمینه مطلب زیاد است برای مطالعه بیشتربه منابع زیر مراجعه نمایید:

1-کتاب معاد تالیف آیت الله شهید دستغیب

2-کتاب مرگ و فرصت ها از استاد انصاریان

3-کتاب منازل الآخره از شیخ عباس قمی

4-کتاب جهان پس از مرگ از آیت الله سبحانی


منبع : پایگاه عرفان