مراسم هفتمین روز خاکسپاری شهید سرتیپ حسن شاطری با حضور جمع کثیری از مردم و مسئولان در محل دفن آن شهید در امامزاده یحیی(ع) سمنان برگزار شد.
در مراسم هفتمین روز خاکسپاری شهید سرتیپ حسن شاطری ، حجت الاسلام والمسلمین شیرازی نماینده ولی فقیه در قرارگاه خاتم الانبیا(ص) در سخنانی با اشاره به ولایتمداری و سخت کوشی شهید شاطری در راه آرمانهای امام و انقلاب گفت: وقتی خبر شهادت ایشان را به رهبر معظم انقلاب دادیم فرمودند: «خوشا به حال حاج حسن، جوانیش در مسیر خدمت به دین و انقلاب و امام بود و در پایان با نوشیدن شربت شیرین شهادت بهترین پایان را برای زندگی خود رقم زد.»
وی افزود: رهبر معظم انقلاب با درخواست برای پذیرش خانواده شهید شاطری در ملاقات با آنها خطاب به فرزندان وی فرمودند: از این پس من پدر شما هستم.
شیرازی گفت: برخی در میانه راه می مانند و از امتحان الهی رد می شوند اما شهید حاج حسن شاطری جانانه از همه امتحانهای الهی سربلند بیرون آمد و در این راه البته سختی های فراوانی متحمل شد.
وی اظهار داشت: شهید شاطری علیه نظام پلید شاهنشاهی و طاغوت فعالانه حضور یافت و پس از پیروزی انقلاب در اطاعت از امام خمینی(ره) به جهاد سازندگی و خدمت به محرومان شتافت و با شروع جنگ نیز همواره تسلیم خواست فرمانده کل قوا بود.
وی سراسر تاریخ را صحنه مبارزه میان جبهه حق و باطل دانست و افزود: در زمان حاضر از جنگ سخت عبور کرده ایم و رویارویی فعلی جنگ نرم و فرهنگی است.در این مراسم چند تن از همرزمان شهید در لبنان حضور داشتند.
به دختر میگوید شما هم شهید خلیلی را میشناسید؟ من در امر ازدواج از او کمک خواسته ام. خلاصه برای جاری شدن خطبه عقد ما را دعوت کردند و از من خواستند خطبه را جاری کنم. عکس رسول ما وسط خنچه عقد بود و عروس هنگام بله گفتن گفت: با اجازه آقا امام زمان و با اجازه پدر و مادر معنویم که پدر و مادر شهید خلیلی هستند و پدر و مادر خود بله. اصلا این صحنه روضه شد و همه گریه کردند.
به نقل از پدر شهید مدافع حرم رسول خلیلی
شهید کلاس اول راهنمایی بود که برای اولین بار به اردوهای راهیان نور رفتیم و تمام مناطق را برایش تشریح کردم و در منطقه فکه که یک محل تخریب داشتیم، میدان مین، میدان رزم و حسینیه آن محل را به شهید نشان دادم و بعد قبرهایی را به وی نشان دادم و گفتم این ها برای شهداست و شب ها در این قبرها به راز و نیاز می پرداختند، همزمان با صحبت های ما اذان ظهر شد، نماز را خواندیم، بعد از نماز دیدیم، شهید نیست، گشتیم و دیدیم، وارد یکی از قبرها شده است و درحالت سجده در حال اشک ریختن است که این صحنه برای همه به مثابه روضه بود و اشک ریختند و از این صحنه من عکسی تهیه کردم که هم اکنون در اتاق شهید نصب شده است.
در حدود 18 سالگی در مدرسه اتفاقی رخ می دهد و استادش علیه رهبری و نظام صحبت می کند که شهید قیام می کند، استاد می گوید خلیلی باید اینجا تکلیف من و شما مشخص شود یا جای من است و یا جای شما! او می گوید به دلیل اینکه شما استاد و مربی من هستید و احترام شما واجب است، من از این مدرسه می روم.