نام و نام خانوادگی: علیرضا لطفیزاده
نام پدر: امرالله
طلوع: 1351/03/01
عروج: 1365/11/7
محل عروج: شلمچه - عملیات خیبر
محل دفن: دارالسلام گلابچی کاشان
بسم الله الرحمن الرحیم
((وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)) (آلعمران:169)
آیا چنین میپندارید که شهیدان مانند دیگران مردهاند! نه بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخوردند.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود به محضر صاحب الزمان(عج) و با سلام و درود خدمت امام امت و شما مردم حزب الله.
شهید و شهادت چه کلمات زیبا و پرمعنایی است که تا کنون نتوانستهایم معنای کامل آن را دریابیم. شهادت چه مقام باارزشی است، مقامی که در روز قیامت همه اهل قیامت به آن غبطه میخوردند و پیامبران به احترام آنان از مرکبها پیاده میشوند. شهید همان کسی است که خداوند دربارهاش همان آیه متن را میفرماید و من نیز از خداوند متعال میخواهم این فیض عظیم را نصیبم کند. اما من آنقدر گناهکارم و گناه کردهام که فکر نمیکنم خداوند متعال چنین فیضی را نصیبم کند.
بار الها، خدایا، معبودا، مولایم! من ضعیف هستم و ناتوان. دوست دارم دشمن چشمهایم را در اوج دردش از حلقه درآورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند، پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند و سرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار... با دشمنان بجنگم.
گرچه چشمها، دستها و پاها و قلب و سینه و سرم را از تن جدا نماید یک چیز را نمیتواند از من جدا کند و آن ایمان و هدف است که عشق به الله و معشوقم و به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.
و چند کلمه با دوستان و جوانان عزیز!
ای عزیزان و جوانان! مبادا که در خواب غفلت بمیرید که حسین(ع) در صحرای کربلا شهید شد، علی(ع) در محراب شهادت شهید شد. ای جوانان جهاد اکبر را پیشه کنید و از هواهای نفسانی پیروی نکنید و امروزه بهترین راه برای مبارزه با این هیولای نفسانی هجرت کردن از دیار خود به سوی جبهههاست و اگر نمیتوانید به جبهه بیائید با دعا و نمازهای خود رزمندگان را دعا کنید و همچنین امام عزیز را.
و شما ای پدر عزیزم میدانم که در راه بزرگ کردن من چه زحمتها کشیدی و من هیچ تشکری نکرده بلکه شما را اذیت کردهام و تنها از شما حلالیت میطلبم و از شما میخواهم که مرا حلال کنید و اگر شهید شوم با صبر و شکیبایی خود پوزه دشمنان را به خاک بمالید. در سوگ من گریه نکنید و اگر خواستید گریه کنید برای حسین(ع) گریه کنید.
و شما ای مادر عزیز و گرامیم میدانم که با خون دل خوردن خود با چه زحمت و ناراحتی و چه شب زندهداریها کردی تا مرا بزرگ کنی و به جای اینهمه زحمت شما را اذیت کردم مرا حلال کنید و مرا ببخشید و در سوگ من گریه نکنید. برای علی اصغر(ع) و علی اکبر(ع) و ابوالفضل(ع) که در راه خدا اینگونه شهید شدند گریه کنید نه برای من.
و ای بردران عزیزم! من میدانم که شما را اذیت کردهام و از شما مستمندانه میخواهم که گناهان و بدیهای من بنده حقیر را نادیده بگیرید و مرا حلال کنید و از شما میخواهم که راه مرا دنبال کنید و نگذارید که نام لطفیزاده در جبهه از بین برود و از شما میخواهم که مادر را اذیت نکنید و همچنین شما خواهران، از شما نیز میخواهم که مرا ببخشید؛ چون خیلی شما را اذیت کردم و از شما میخواهم که مرا حلال کنید و از شما میخواهم که حجابهای خود را حفظ کنید، همچون بی بی فاطمه زهرا(س) که حتی با مرد غریبه صحبت نکرد و درس حجاب به شما خواهران داد حجابتان را حفظ کنید و با حجاب کوبنده خود، مشت محکمی بر دهان این جنایتکاران بعث بزنید و در نمازجمعهها و نمازجماعت شرکت کنید و در نمازها رزمندگان و امام عزیز را دعا کنید. ان شاء الله که خداوند متعال به شما توفیق دهد و این وصیتی است از سوی من بنده حقیر و کوچک به شما خواهرانم و همه خواهران دینیام.
مرا عشق حسین دیوانه کرده// دلم را خالی از بیگانه کرده
دل و عشق حسین در راه چو گنجی است// که جا در گوشه ویرانه کرده
وصیتی کرد به من رفیق همسنگرم// که من شهید گر شدم بگو تو با مادرم
طلب نماید از خدا سلامت رهبرم// گریه مکن مادر، من با رفقا میروم
والسلام علیرضا لطفیزاده
1365/10/29