1- نماز باید سبب آرامش خاطر و تسکین روحی و جسمی
شما باشد. چون قرآن کریم می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» و در آیه
دیگر میفرماید:«اقم الصلاه لذکری»
از این دو آیه استفاده می شود که نماز ذکر خدا و بالاترین ذکر الهی است و دیگر اینکه ذکر خدا موجب آرامش انسان میگردد.
اما عده ای خود را دچار وسواس می کنند، به گونه ای نماز نه تنها موجب آرامش آنها نمی شود بلکه سبب اضطراب و ضعف اعصاب آنها میگردد.
نماز را بهترین لحظه عمر خود می شمردند، اویس قرنی می گفت: ای کاش
تمام عمر دنیا یک شب و من آن شب را تا صبح در رکوع بودم. در حدیثی می
خوانیم که اگر نماز گزار می دانست که چگونه رحمت الهی بر سر او گسترده شده
است، هرگز دوست نداشت نمازش تمام شود.
2.بدانید وسواس از شیطان است، و شیطان که دشمن قسم خورده انسان است،
میداند که نماز مستحکم ترین دژ حفظ انسان از آلودگیها است، به همین جهت
تلاش می کند که انسان را نسبت به نماز بی میل و بی رغبت و دلزده و دلسرد
کند، تا راحت وارد حریم انسان شود و او را آلوده نماید.
هر چقدر به
وسواس اعتنا کنید، در حقیقت چراغ سبز به شیطان نشان می دهید اگر یک قدم از
وسواس خود عقب نشینی کنید. شیطان را چندین قدم از خود دور می سازید. بهترین
راه معالجه وسواسی، ترک وسواس است و آن بی اعتنایی به وسواس است.
3.در حضور قلب نیز نیاز به وسواس و دقت زیاد نیست، نماز را به طور
معمولی و متعارف بخوانید، و از امروز فقط نماز را به طور معمولی بخوانید و
از کنجکاوی بپرهیزید، تا انشاءالله با تمرین و ممارست از این وسواس به زودی
رهایی یابید.
آن گاه که انبیاء و اوصیای الهی با آن کارنامه درخشان عبودیت و بندگی این چنین ابراز فقر و کاستی در بندگی خالق خود دارند؛ تکلیف انسانهای ممکن الخطایی که به مراتب به عجز و کاستی بندگی خود واقف هستند روشن است. در این چنین فضایی است که هر انسان زیرک و آگاهی به دنبال راه چاره و وسیلهای برای جبران این نقص و کاستی در بندگی خود میگردد.
از متون و منابع اسلامی و همچنین گفتار و رهنمودهای عالمان ربانی
این چنین استفاده میشود هر چند که انسانها در انجام وظایف دینی و تکلیف
الهی خود سعی و کوشش نمایند آنچنان که شایسته و لازم است نمیتوانند به
درستی و به طور کامل حق عبودیت و بندگی خدای متعال را به جا آورند؛ کما
اینکه در مناجات حضرات معصومین (علیهم السلام) و روایاتی که از ایشان نقل
شده است نیز این چنین مضامین عالی استفاده میشود.
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) نقل شده است: «ا
عَبَدْنَاک حَقَّ عِبَادَتِک وَ مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک». [1]
حال که انبیاء و اوصیای الهی با آن کارنامه درخشان عبودیت و بندگی این چنین
ابراز فقر و کاستی در بندگی خالق خود دارند؛ تکلیف انسانهای ممکن الخطایی
که به مراتب به عجز و کاستی بندگی خود واقف هستند روشن است. در این چنین
فضایی است که هر انسان زیرک و آگاهی به دنبال راه چاره و وسیلهای برای
جبران این نقص و کاستی در بندگی خود میگردد.
شفاعت به تنهایی نمیتواند موجب نجات افراد باشد؛ چرا که شفاعت زمانی موجب نجات افراد واقع میشود که پیش از این برای شفاعت لیاقتش فراهم شده باشد. به عبارت دیگر حداقل موانع استحقاق شفاعت بر طرف شده باشد
یکی از زیباترین و عالیترین آموزههای فرهنگ اسلامی که در مذهب
شیعی دارای رونق و جایگاه خاص میباشد مسأله شفاعت است. دانشمندان علم کلام
واژه شفاعت را این چنین معنا کردهاند: کلمه «شفاعت» در لغت از ریشه «شفع»
به معنای جفت شدن و کنار هم قرار گرفتن دو چیز معنا شده است. [2]
در کاربرد اصطلاح کلامی، این واژه به معنای وساطت اولیاء الهی برای
رساندن بندگان به فیض رحمت و مغفرت و دستگیری و نجات آنان از عذاب جهنم
تعریف شده است. [3]
از معنای لغوی و اصطلاحی شفاعت این چنین استفاده میشود که در
شفاعت، گویی منزلت شفاعت کننده با دیگر عوامل نجات موجود در شخص شفاعت
شونده همراه میگردد؛ و این دو با هم مایه نجات میشوند. به همین جهت
میتوان این چنین بیان داشت، شفاعت به تنهایی نمیتواند موجب نجات افراد
باشد؛ چرا که شفاعت زمانی موجب نجات افراد واقع میشود که پیش از این برای
شفاعت لیاقتش فراهم شده باشد. به عبارت دیگر حداقل موانع استحقاق شفاعت بر
طرف شده باشد.
به هر جهت شفاعت دری از درهای رحمت الهی است [4] که خداوند متعال
آن را، بر بندگانش گشوده است تا از این گذر آنان را ببخشاید و از نقایص،
عملشان را جبران نماید.
بخشایش الهی همانند دیگر نعمتها و رحمتهای الهی، پیرو نظامی ویژه
است و شفاعت کنندگان، واسطههایی هستند که از طریق آنان بخشایش و آمرزش
الهی به گناهکاران میرسد. [5]
از آموزههای قرآنی و همچنین منابع و متون روایی این چنین بدست میآید که همه انسانها توفیق بهره مندی از شفاعت را پیدا نمیکنند؛ چرا این افراد نتوانستهاند به درستی در مدت حیات دنیوی مقدمات استفاده از شفاعت را تحصیل نمایند:
بر اساس آموزههای قرآنی این چنین استفاده میشود که اولین شرط تحقق
شفاعت رضایت پروردگار عالم است. به این معنا که خداوند از شفاعت شونده راضی
باشد.
قرآن کریم در این خصوص میفرماید: «... وَلَا یَشْفَعُونَ
إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ؛ [سوره انبیاء،
آیه 28] و آنها [شفیعان] جز برای کسی که خدا [از او] راضی است، شفاعت
نمیکنند، و از ترس او بیمناکاند».
قرآن کریم بیش از این، شفاعت شوندگان را وصف نکرده است، اما
میتوان از قید «رضایت پروردگار» استنباط کرد که مراد آن است که خداوند از
ایمان آنان راضی است نه اعمال و رفتارشان. پس شفاعت شوندگان مؤمنانی هستند
که گناهانی دارند و به همین دلیل نیازمند شفاعتند. [6]
از جمله مهمترین شاخصهای تأثیر گذار در بهره مندی از شفاعت، دوستی و محبت اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) است. روایات فراوانی در متون روایی حاکی از ضرورت وجود این شرط برای استفاده از شفاعت است. کما اینکه در منابع روایی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) نقل شده است: «اِلزَموا مَوَدَّتَنا أهلَ البَیتِ، فَإِنَّهُ مَن لَقِیَ اللّه َ یَومَ القِیامَةِ و هُوَ یَوُدُّنا دَخَلَ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا؛ [7] به دوستی ما اهل بیت چنگ زنید؛ زیرا هر کس در روز قیامت خدا را دیدار کند در حالی که ما را دوست داشته باشد، با شفاعت ما به بهشت رود».
در روایتی دیگر از صدیقه کبری (سلام الله علیها) این چنین نقل شده
است: «شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و همه دوستان ما و دوستان
دوستان ما و دشمنان دشمنان ما و کسی که با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت شده
در صورتی که از اوامر ما سرپیچی کنند و نواهی و موارد پرهیز را محترم
نشمرند، از شیعیان واقعی ما نخواهند بود با این حال جایگاهشان در بهشت
خواهد بود ولی بعد از پاک شدن از گناهان به وسیله بلاها و مصیبتها در دنیا
یا تحمل مشکلات و شدائد روز قیامت و یا قرار گرفتن اندک زمانی در طبقات
بالای جهنم و چشیدن عذاب تا اینکه ما به خاطر دوستیشان با ما نجاتشان داده و
آنان را به پیشگاه خودمان انتقال خواهیم داد». [8]
از امام صادق (علیه السلام) این چنین نقل شده است: «لا یَنالُ
شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛ هرکس نماز را سبک بشمارد، به شفاعت
ما دست نخواهد یافت»
یکی دیگر از شرایط تحقق شفاعت و بهره مندی از آن اجتناب از آلودگیهای اخلاقی و دینی است.
بی مبالاتی در انجام گناهان و مبادرت به انجام نواهی الهی از جمله موانع شوم و خطرناک شفاعت به حساب میآید.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ««یا مَعشَرَ الشِّیعَهِ، فَلا
تَعُودُوا و تَتَّکِلُونَ عَلی شَفاعَتِنا فَوَاللّهِ! لایَنالُ شَفاعَتُنا
إِذا رُکِبَ هذا حَتّی یُصیِبَهُ أَلَمُ العَذابِ و یَری هَولَ جَهَنَّمَ؛
[9] ای گروه شیعه، به اتکای شفاعت ما به گناه بازنگردید. به خدا سوگند!
شفاعت ما به کسانی که مرتکب گناه شده باشند نمیرسد؛ جز آنکه پس از مدتی
درد عذاب را بچشد و هول و ترس جهنم را ببیند».
همچنین در روایت دیگر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) این چنین نقل
شده است: «لا تَتَّکِلُوا بِشَفاعَتِنا فَإِنَّ شَفاعَتَنا قَد لاتَلحَقُ
بِأَحَدِکُم إِلاّ بَعدَ ثَلاثمِائَهِ سَنَهٍ؛ [10] با اتکای به شفاعت ما
گناه نکنید؛ زیرا شفاعت ما گاه بعد از گذشت سیصد سال شامل برخی از شما
میشود».
از جمله شرایط لازم برای دستیابی به شفاعت شافعین در روز قیامت توجه خاص به عبودیت و بندگی خدای متعال و عدم کاهلی و سستی در انجام عبودیت باری تعالی است. کما اینکه در متون روایی در این خصوص از امام صادق (علیه السلام) این چنین نقل شده است: «لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛ [11] هر کس نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما دست نخواهد یافت».
«ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاع؛ [سوره غافر، آیه 18] برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نه شفاعت کنندهای که شفاعتش پذیرفته شود». با نگاه به تفاسیر که ذیل این آیه بیان شده است بیشتر مفسران مقصود از «لِلظَّالِمینَ» را در این آیه به مشرکان معنا کردهاند، کما اینکه علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید: معنای جمله «وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ» این است که: کفار شفاعت پذیرفته ندارند. [12]
برای بهره مندی و استفاده از شفاعت شافعین در روز قیامت لازم است با تحصیل رضایت الهی موانع شفاعت را از پیش روی خود برداشت؛ موانع شومی همچون، ارتکاب گناه و معصیت، دشمنی و عناد با اهل بیت پیامبر (صلی الله و علیه و آله) و همچنین کاهلی و سستی در عبودیت و بندگی خداوند متعال که نمونه آشکار آن در نماز تجلی نموده است.
پی نوشت ها:
[1]. بحار الأنوار، ج 68، ص 23.
[2]. مفردات راغب، کلمه «شفع».
[3]. سبحانی، جعفر، الهیات، چاپ سوم، 1412 ه ق، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ج 4، ص 344.
[4]. سوره یونس، آیه 3: «مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ؛ هیچ شفیعی جز به اذن او [خداوند] نیست».
[5]. مجموعه آثار استاد مطهری: ج 1، ص 259.
[6]. محمد تقی رکنی لموکی، عدل الهی: ص 106؛
[7]. بحار الأنوار: ج 27، ص 170، ح 10.
[8]. همان، ج 68، ص 155.
[9]. الکافی، ج ۵، ص ۴۶۹؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹.
[10]. شرح اصول کافی، مازندرانی، ج ۹، ص ۲۵۱؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۳۲.
[11]. الکافی، ج 3، ص 270، ح 15.
[12]. ترجمه المیزان، ج 17، ص 486.
علی بیراوند
منشأ حضور قلب در هر عمل آن است که قلب، آن عمل را
با عظمت تلقی کند و مهم بشمارد، اگر ما مناجات حق تعالی را حتّی به اندازه
مکالمه با یک مخلوق اهمیت دهیم هرگز این قدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم.
در نماز حقیقی قلب حاضر است!
نماز
حقیقی دو بعد دارد: بعد ظاهری که به منزله پیکره نماز است و بعد باطنی که
روح و حقیقت آن می باشد. هر یک از این دو بعد احکام و آداب ویژه ای دارند،
نماز با وجود این دو بعد کامل می شود، یعنی همان گونه که نماز بدون رعایت
احکام و شرایط ظاهری، باطل است. مراعات نکردن آداب باطنی و قلبی نماز نیز
موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمی رساند.
چه زیبا
فرموده آن مجاهد فی سبیل لله و عارف بالله، امام خمینی ره: اگر به گفته ی
انبیاء (علیهم السلام) ایمان آوردی و خود را برای تحصیل سعادت و سفر آخرت
مهیا نمودی و لازم دانستی حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنی،
راه تحصیل آن، این است که اولاً رفع موانع حضور قلب نمایی خارهای طریق را
از سر راه سلوک ریشه کن کنی و پس از آن اقدام به خود آن کنی.
آداب نماز را رعایت کنیم!
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) آمده است که از امام رضا (علیه السلام) سوال شد آداب نماز چیست؟ امام فرمودند:
مادامی
که آرزو و حب دنیا در قلب آدمی وجود دارد، به حضور قلب نمی رسد. با ریاضت و
مجاهدت، و تفکر در عواقب و معایب دنیا، قلب، ساکن و مطمئن می شود و حضور
قلب به وجود می آید.
١. حضور قلب؛
٢. آزاد گذاشتن جوارح (بازی نکردن با آنان)؛
٣. خوار شمردن خود در پیشگاه خدای متعال؛
٤. قرار دادن بهشت، در سمت راست و آتش جهنم در سمت چپ، و صراط را در مقابل، مشاهده کردن؛
٥. خدا را در مقابل خود دیدن؛
کسب
حضور قلب آن قدر اهمیت دارد که رسول گرامی اسلام دو رکعت نماز با تفکر را
از بیداری یک شب تا صبح بهتر دانسته است و می فرماید: «رکعتان فی تفکر خیر
من قیام اللّیلة؛ دو رکعت نماز با تفکر و توجه و حضور قلب، بهتر از یک شب
نماز بدون حضور قلب است».
مانع حضور قلب در نماز چیست؟
مانع حضور قلب در نماز تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است. که دو منشأ بزرگ دارد و عمده امور به آن دو منشأ بر گردد:
الف) هرزه گردی و فرار بودن طایر خیال است؛ زیرا که خیال قوه ای است بسیار فرار که دائماً از شاخه ای به شاخه ای پرواز کند.
کسب
حضور قلب آن قدر اهمیت دارد که رسول گرامی اسلام دو رکعت نماز با تفکر را
از بیداری یک شب تا صبح بهتر دانسته است و می فرماید: «رکعتان فی تفکر خیر
من قیام اللّیلة؛ دو رکعت نماز با تفکر و توجه و حضور قلب، بهتر از یک شب
نماز بدون حضور قلب است».
و این مربوط به حب دنیا نیست، بلکه فرار بودن
خیال خود مصیبتی است که تارک دنیا نیز به آن مبتلا است. و تحصیل سکونت خاطر
و طمأنینه نفس و وقوف خیال از امور مهمی ست که به اصلاح آن علاج قطعی حاصل
شود.
ب) حب دنیا و تعلق خاطر به حیثیات دنیوی است که رأس خطیئات و ام
الأمراض باطنه است که خار طریق اهل سلوک و سرچشمه مصیبات است؛ و تا دل
متعلق به حب دنیاست، راه اصلاح قلوب مسدود و در جمله سعادات به روی انسان
بسته است.
چگونه حضور قلب داشته باشیم؟
اموری که می تواند در ایجاد حضور قلب موثر باشد بدین قرار است:
١.
منشأ حضور قلب در هر عمل آن است که قلب، آن عمل را با عظمت تلقی کند و مهم
بشمارد، اگر ما مناجات حق تعالی را حتّی به اندازه مکالمه با یک مخلوق
اهمیت دهیم هرگز این قدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم.
٢. مادامی که
آرزو و حب دنیا در قلب آدمی وجود دارد، به حضور قلب نمی رسد. با ریاضت و
مجاهدت، و تفکر در عواقب و معایب دنیا، قلب، ساکن و مطمئن می شود و حضور
قلب به وجود می آید.
٣. اگر انسان مدتی در نماز، مواظب اذکار و ادعیه خود باشد به حضور قلب می رسد.یعنی ریاضت تدریجی در تمرکز حواس و توجه به مقام ربوبی.
٤.
این که نماز گزار در عین حال که توجه دارد در مقابل خدایش ایستاده و با او
سخن می گوید و مناجات می کند؛ در هر مرحله از قیام، قعود، رکوع، سجود،
تکبیر و تشهد و بقیه اجزا و ارکان نماز، نیز به معنای باطنی آن جزء عنایت
داشته باشد؛ زیرا حضور قلب در نماز مفهوم گسترده ای دارد.
منابع:
١.امام خمینی (قدس سره)، آداب الصلوة ، موسسه تنظیم و نشر آثار،چاپ هفتم، ١٣٧٨ش
٢.عباس عزیزی، پرورش روح نماز و عبادت در تفسیر المیزان، نبوغ، چاپ چهارم، ١٣٧٧، ص ١٠١-١٠٢.
٣.سید نعمت الله جزائری(ره)، انوار نعمانیه، ص ٢٣٨.
٤.محمد صحتی سردرودی، نماز ابرار، ستاد اقامه نماز، چاپ دوم، ١٣٧٨، ص ٧٩.
٥.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ٨١، ص ٢٣٩.
فرآوری: حامد رفیعی
منبع : تبیان
در حدیثى از حضرت باقر علیه السلام آمده:
انَّ تارِکَ الْفَریضَةِ کافِرٌ:
به حق که ترک کننده نماز واجب کافر است.
شخصى از حضرت صادق علیه السلام پرسید:
چرا زناکار را با آن گناه بزرگ کافر نمىگویند، ولى تارک الصلاة را کافر مىگویند؟ دلیل بر این مسئله چیست؟
حضرت فرمود:
زناکار و هر کس مشابه با اوست، عملش را به خاطر شهوت و فشار و غلبه هوا انجام مىدهد، ولى کسى که ترک نماز مىکند به خاطر سبک گرفتن این امر عظیم الهى آن را ترک مىکند؛ زناکار در بستر یک زن به خاطر لذت شرکت مىکند، ولى بىنماز ترک نمازش براى لذت بردن نیست، چون ترک عمل لذت ندارد، بلکه به خاطر استخفاف به نماز است، وقتى لذت نبود، پس سبک انگاشتن است و وقتى سبک گرفتن عمل باعث ترک شد، این حالت سبک گرفتن کفر است.
منبع:http://www.erfan.ir/farsi/82384.html
اگر مدرسه و دانشگاه به
انسان رشد علمى مى دهد به این معنا نیست که هر کس به مدرسه و دانشگاه رفت
به آن رشد مى رسد، بلکه به این معناست که مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به
شرط آنکه با جدّیّت درس بخوانید و آنچه را مى خوانید بفهمید. نماز نیز اگر
با اصول و شرایطى که دارد اقامه گردد، مانع فحشا و منکر مى شود: «اِنّ
الصّلوةَ تَنهى عن الفحشاءِ و المُنکر» (سوره عنکبوت، آیه 45)
نمازگزارى
که گاهى خلاف مى کند، اگر اهل نماز نبود خلافش بیشتر بود، زیرا همین
نمازگزار براى صحیح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاک باشد، لباس و
مکانش از مال مردم نباشد و همین مقدار مراعات احکام و مسائل، سبب دور شدن
او از برخى گناهان و منکرات مى شود، همان گونه که پوشیدن لباس سفید، انسان
را از نشستن روى زمین آلوده باز مى دارد.
در حقیقت اگر نمازگزار به
محتوا و حقیقت نماز توجه کند روح تقوا و پرهیزکاری در قلب او پدیدار می آید
و این نیروی تقوا مانع بزرگی از ارتکاب گناهان می شود.
همه نماز خوان ها مستجاب الدعوه نیستند!
در
حقیقت اگر نمازگزار به محتوا و حقیقت نماز توجه کند روح تقوا و پرهیزکاری
در قلب او پدیدار می آید و این نیروی تقوا مانع بزرگی از ارتکاب گناهان می
شود
هیچ کس ادعا نکرده است که انسان نماز خوان از عیب و خطا و آلودگی
مبرا است و نماز همه نماز خوان ها را مستجاب الدعوه و از مقربین درگاه
خداوند می سازد. تأثیر اعمال و عبادات و به ویژه نماز بستگی کامل و مستقیم
به زمینه های روحی و معنوی و و جود بستر مناسب در خود نماز خوان و رفع
موانعی که اثر نماز را خنثی می سازد و یا آن اثر را کم رنگ می کنند دارد.
یادمان
نرود فردی که نماز می خواند ولی نیت صاف ندارد و دچار گناه و خطا می گردد،
عیب و اشکالش ربطی به نمازش ندارد بلکه به آلودگی درونی و عدم زمینه مناسب
در درون او بر می گردد.
بالأخره نماز دستش را می گیرد
از
شما سوال می کنیم فرد گناهکاری که به قول بعضی ها نیت صافی ندارد اگر نماز
را ترک کند و نماز نخواند آیا وضع و حال بهتری پیدا می کند؟ آیا دلش صاف و
روشن می گردد؟ بدون شک نماز در همین فرد آلوده و خطاکار به اندازه خودش
دارای اثر است به گونه ای که اگر این نماز ترک شود، آلودگی و گناه این فرد
بیشتر و فراوان تر می شود. یعنی اثر نماز که همان نهی از فحشا و زشتی
منکرات است ولو در حد کم و ناچیز در این فرد ظاهر می گردد و به اندازه خود
او را از آلودگی و زشتی بیشتر باز می دارد.
تأثیر اعمال و عبادات و به
ویژه نماز بستگی کامل و مستقیم به زمینه های روحی و معنوی و و جود بستر
مناسب در خود نماز خوان و رفع موانعی که اثر نماز را خنثی می سازد و یا آن
اثر را کم رنگ می کنند دارد
در روایت آمده است: جوانی از انصار نمازش را
با پیامبر (صلی الله علیه و آله) می خواند ولی گناه و محرمات را نیز انجام
می داد. جریان را به پیامبر (صلی الله و علیه وآله) گفتند. پیامبر (صلی
الله و علیه وآله) فرمود: بالاخره نمازش روزی او را از بدی و زشتی باز می
دارد. طولی نکشید که دیدند آن جوان توبه کرد و دست از کارهای بد و زشتش
برداشت. (میزان الحکمه، ج5، ص371، ح10254)
نمازهای بی روح و دست و پا شکسته هم تأثیر دارد
نماز
هر کسی تابع میزان معرفت و شناخت اوست و چون معرفت و ایمان افراد با هم
متفاوت است، نمازهای آنها و آثار آن نمازها نیز مختلف است. ولی به هر حال
هیچ نمازی بدون اثر نمی باشد هر چند میزان آن آثار کاملاً متفاوت است.
باید
دانست که همین نمازهای بی روح و دست و پا شکسته ما نیز خالی از آثار مختلف
تربیتی و روانی و اجتماعی نمی باشد و اگر انسان همین نماز بی روح را هم
ترک می کرد، میزان جرم و خطا و معصیت او بیشتر می شد. چون اثر عمده نماز که
همان نهی از فحشا و زشتی و گناهان است، حتی در این گونه نمازها نیز ظاهر و
آشکار می گردد.
انسان مومن باید به هر طریق با خدای خود مرتبط و
پیوسته باشد و رابطه اش را با خدای خود هر چه قدر هم که ضعیف و کم رنگ
باشد، قطع ننماید و همین ارتباط ضعیف را روز به روز تقویت نماید تا به
تدریج به درجات عالی قرب و معرفت خدای متعال برسد:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
منابع:
اندیشه قم
بیانات حجت الاسلام قرائتی
فرآوری: زهرا اجلال