زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

شهید محمد سلامی از تفرقه دوری کنید که دشمنان ما منتظر چنین فرصتهایی هستند تا صدمه به انقلاب بزنند ... دست از روحانیت برندارید.



نام و نام خانوادگی: محمد سلامی

نام پدر: ماشاء اله

تاریخ ولادت: 1344/01/01

تاریخ شهادت: 1364/01/19

تحصیلات: هفت کلاس

وضعیت تاهل: مجرد

محل مجروحیت: جفیر، عملیات بدر

محل شهادت: دو ماه بعد از مجروحیت بر اثر شیمیایی در بیمارستان شهید چمران اصفهان به شهادت رسید.

محل دفن: گلزار شهدای راوند

گوشهای از زندگینامه شهید محمد سلامی

محمد دارای اخلاق نیکو بود، با خانواده و مردم به نیکی و احترام رفتار میکرد و به امام و اسلام علاقه زیادی داشت. او اهل مسجد و جلسات قرآن بود و در اوقات فراغت خود به مطالعه میپرداخت. همیشه به نیکی به پدر و مادر سفارش موکد داشت.

در جبهههای حق علیه باطل شرکت فعال داشت و بعد از شرکت در عملیات کربلای 5 در عملیات بدر در منطقه جفیر مجروح شد و دو ماه بعد از مجروحیت بر اثر شیمیایی در بیمارستان شهید چمران اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

متن وصیتنامه شهید محمد سلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

((وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)) (آلعمران:169)

نپندارید که شهیدان راه خدا مردهاند بلکه زندهاند و نزد خدا و پروردگارشان روزی میخورند.

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام بر یگانه منجی عالم بشریت، تنها بر پاکننده عدل و قسط در سرتاسر زمین و نابود کننده ظلم و ستم و فساد از روی زمین، حضرت حجت بن الحسن العسکری و با سلام به پیشگاه نائب بر حقش روح الله الموسوی الخمینی، پشتیبان مستضعفان جهان و با درود بیکران بر روان پاک شهدا از صدر اسلام تا شهدای خوزستان و شهدای مظلوم کردستان، به امید هر چه زودتر پیروز شدن رزمندگان و آزادی کربلا و قدس، چند کلمهای به عنوان وصیت خدمت امت شهید پرور یادآور میشوم؛

بسم رب الشهداء والصدیقین، به نام خدایی که جان ما و تمام هستی ما از آن اوست، لحظهای با خود فکر کردم که ما چه هستیم و برای چه به دنیا آمدهایم و باید به کجا برویم و ندانستیم که جان خود را در چه راه صرف کنیم و در چه راهی از آن استفاده کنیم، با این حال با کوله بار گناه به جبهه آمدم تا ان شاء الله خدا گناه مرا بیامرزد و مرا قبول کند. و من میدانم که خدا بخشنده و مهربان است. لحظهای به خود فرو رفتم که امام حسین(ع) به خاطر خدا و به خاطر زنده ماندن اسلام جان خود را فدا کرد و عزیزانی چون علی اکبر(ع) و علی اصغر(ع) خود را داد. من با خود گفتم مگر من از فرزندان حسین(ع) از علی اکبر(ع) و علی اصغر(ع) عزیزترم که نیستم پس چه باک که این جان ناقابل در برابر آنها چه ارزش دارد، ما که میگوییم که ای امام حسین(ع) ای کاش میبودیم در آن زمان در کربلا تو را یاری میدادیم و جان خود را به شما فدا میکردیم، اما الآن همان زمان فرا رسیده و کربلا دوباره تکرار شده، الآن خمینی عزیز به مثابه حسین مظلوم(ع) است و سرزمین ایران همانند کربلای خونین است، الآن موقع امتحان الهی است که ان شاء الله همگی از امتحان خدا سربلند بیرون بیاییم، امیدارم که دنیا را وسیلهای برای آخرت قرار دهیم و دلباخته دنیا نشویم که پیغمبر اکرم(ص) چنین فرمود: حب الدنیا رأس کل خطیئه؛ دوست داشتن دنیا سر منشأ هر گناهی است.

در آخر میخواهم در این برهه از زمان چند نکته را یادآور شوم ولی من خود را لایق این نمیدانم که بخواهم به شما امت شهیدپرور پیام بدهم ولی وظیفه شرعی خود میدانم که چند نکته یادآور شوم؛ از شما میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این کشور اسلامی وارد نشود، امام را لحظهای تنها نگذارید که یعنی حسین(ع) را تنها گذاشتهاید، جبههها را پر کنید و با رفتن خود به جبهه وظیفه شرعی و انسانی خود را انجام داده باشید و کسانی که نمیتوانند خود به جبهه بروند باید با کمکهای مالی خود جبههها را یاری دهید و لحظهای بیتفاوت نباشیم که خون شهدا را پایمال کردهایم. این شهدا بودند که تا آخرین نفس از مال و ناموس و کشور شما دفاع کردند و همگی ما مسئول هستیم در قبال خون شهدا.

از تفرقه دوری کنید که دشمنان ما منتظر چنین فرصتهایی هستند تا صدمه به انقلاب بزنند؛ از این رو ما باید همه با هم متحد و در خط امام حرکت کنیم. بسیج و سپاه را یاری دهیم که سعادت همه ما در همین خلاصه میشود و باز هم تاکید میکنم که دست از روحانیت برندارید.

در آخر چند کلمهای با خانواده خود دارم، پدر و مادر عزیزم! میدانم که نتوانستم ذرهای از زحمات طاقتفرسای شما را جبران کنم ولی با این حال از صمیم قلب از شما میخواهم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید و تو ای خواهر عزیزم مانند زینب صبور و بردبار باش که خدا با صابرین است و شما ای برادرانم از شما میخواهم که راه مرا نه تنها راه من بلکه راه تمامی شهدا را ادامه دهید تا اسلام زنده بماند و ان شاء الله خدا صبری بزرگ به شما عطا فرماید که چنین هم هست. از همه کسانی که با من آشنا بودند میخواهم که مرا حلال کنند.

بار دیگر از جوانها تقاضا میکنم که به جبههها هجوم برند تا  ان شاء الله ریشه ظلم و فساد را با کمک همدیگر از روی زمین برکنید و در آخر از خدا میخواهم که رزمندگان را یاری کند و این را میدانم که خدا همیشه پشتیبان ماست. و کسانی که میخواهند به این انقلاب و این کشور عزیز اسلامی آسیبی وارد کنند اگر قابل هدایت هستند هدایت و اگر نیستند خدا نیست و نابودشان کند. ان شاء الله همگی ما را عاقبت به خیر کند. در آخر دعای همیشگی را فراموش نکنید.

جسد مرا در گلزار شهدای راوند دفن کنید.

مورخ 1363/2/15 سه شنبه برابر با پنجم ماه مبارک رمضان.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار. مرگ بر آمریکا، تنها راه سعادت؛ ایمان، جهاد، شهادت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد