زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

شهید حاج محمد فرازنده راه شهدا را ادامه دهید و لحظه‌ای از امام کناره گیری نکنید.


نام و نام خانوادگی: محمد فرازنده

نام پدر: حسن

تاریخ و محل تولد: 5/1/1345 راوند کاشان

میزان تحصیلات و نوع شغل: دوم راهنمایی  پاسدار

وضعیت تاهل: مجرد

تاریخ و محل شهادت: 11/12/1362 طلائیه/ عملیات خیبر

محل دفن: گلزار شهدای راوند

 

 یادی از شهید والامقام حاج محمد فرازنده

محمد از نظر اخلاقی، اخلاق اسلامی و برخورد اسلام گونه داشت. از سنین کودکی به مسجد میرفت و در اویل انقلاب اسلامی با عدهای دیگر از بچهها در خیابان به تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی میپرداختند به طوری که مامورین شاه ایشان را دنبال کردند.

او و جوانان محله جلسه قرآن داشتند که مربیشان حجت الاسلام شیخ محمدرضا حیدری بود؛ ایشان نیز به خیل شهدا پیوستند. محمد اهل مطالعه بود به کتابخانه میرفت. اهل رفتن به مسجد و نمازجماعت و نمازجمعه بود. به پایگاه بسیج محل میرفت و در جلسات دعای کمیل شرکت میکرد؛ در آن زمان این جلسات از طرف انجمن اسلامی و پایگاه شهید قدوسی برپا میشد. در محرم به مجالس عزای سالار شهیدان میرفت و سیاه میپوشید.

اوایل انقلاب تصاویر حضرت امام خمینی را بر روی دیوارها و در مسجد نصب میکردند که عدهای او را کتک زدند و اذیت میکردند و هنگامی که بر روی دیوار محل مینوشت مرگ بر شاه باز با عدهای درگیر میشد. و در روزهایی که بنیصدر فراری شد؛ ایشان مشتاق آقای بهشتی بود و فریاد میزد درود بر بهشتی و مرگ بر بنیصدر.

حاج محمد با وجود سن کم و جثهای کوچک دلش میخواست به جبهه برود و وقتی او را ثبت نام نمیکردند گریه میکرد تا مسئولین را راضی میکرد و هنگام رفتن به جبهه بسیار شاد و سرحال بود. وقتی مادرش برای بدرقه به دنبال او میآید، از او می خواهد تا ناراحت نباشد و گریه نکند و میگوید: گریه نکنید و اگر چنانچه مفقودالاثر شدم ناراحت نباشید؛ چون همانند حضرت فاطمه(س) مفقودالاثر خواهم شد.

آخرین توصیه حاج محمد به خانواده و دوستان این بود که راه شهدا را ادامه دهند و حلالیت میطلبید میگفت: این بار من به کربلای حسین(ع) میرسم و این دفعه دیگر آن دفعات نیست این عملیات، عملیات بزرگی است و إن شاء الله به کربلا میرسیم و در آنجا با هم زیارت خواهیم کرد. آخرین وصیت شهید حاج محمد فرازنده به ملت این بود: ای ملت شریف ایران! راه شهدا را ادامه دهید و لحظهای از امام کناره گیری نکنید.

محمد آنقدر عاشق شهادت بود که روزها سر کار میرفت و شبها هم در پایگاه آموزش نظامی میدید. وقتی به عضویت سپاه در میآید درخواست میکند تا بیسیمچی گردان شود. شبی خواب میبیند که حضرت امام سوار بر اسبی میآید و با هم به جبهه و میدان نبرد میروند. در آنجا به مادر خود میگوید: مادر! اگر من در راوند کشته شوم بهتر است یا در جبهه به فیض شهادت نائل گردم؟! و هر وقت به مرخصی میآمد باز عجله داشت تا به جبهه برگردد.

نحوه شهادت: ایشان بیسیمچی گردان امام محمد باقر(ع) لشگر امام حسین(ع) بود و شب عملیات به میدان رفته و با عراقیها درگیر شده و صدایی از آن به گوش رسیده است. همانطور که میدانید عملیات خیبر در دو شبانه روز بوده که شهید حاج محمد فرازنده در این عملیات اولین بیسیمچی گردان بود. از جمله همرزمانش آقای جواد ذوالفقاری از راوند میباشد.

 

خاطرهای از شهید حاج محمد فرازنده:

در آن روز آخر که میخواست به جبهه برود با همه اقوام خود خداحافظی کرده بود، هنگام رفتن مادرش اصرار میکند که تو را به خدا بگذار من هم دنبالت بیایم، حاج محمد میگوید: مادرم دیگر نمیخواهد دنبالم بیایید، سرش را به طرف مادر میکند و میگوید: ان شاء الله در کربلا همدیگر را زیارت خواهیم کرد و میگوید: من در این عملیات شرکت خواهم کرد و خیلیها خواهد آمد و خواهند گفت: پسرت چی شد؟ مادر گوش به این حرفها نده و اگر هم گفتند پسرتان اسیر است بدان که من در چنگال بعثیان اسیر نمیشوم تا به شهادت برسانند و سپس میگوید ما در این عملیات بزرگ چند شهید از راوند و چند مجروح خواهیم داشت که واقعا هم همینطور بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد