زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی نامه و وصیتنامه شهید محمود یزدانجو و خاطره توسل به امام زمان

زندگینامه سردار شهید محمود یزدان جو

      نتیجه تصویری برای شهید محمود یزدانجو

نویدشاهد: شهید محمود یزدان جو در سال 1343 چون بهار در برگ ریزان باد شکفت و شهر را غرق بوسه و تبسم کرد . در روز 3 شعبان المعظم ، در حالیکه فرشتگان آسمان میلاد سومین آفتاب اشراق را غرق پایکوبی بودند محمود چون شکوفه بر شاخه دستهای خشکیده  خزان زده مادر گل کرد و لبخند مهر را بر گونه های افسرده او نشاند .

 

 شهید محمود یزدان جو تحصیلات خود را تا سال اول دبیرستان ادامه داد و در سال 1360 در حالیکه مادر با کاسه پر آب چشم با او وداع می کرد به سلحشوران هشت سال دفاع مقدس پیوست .

 

عملیانهای فتح المبین و والفجر 8 اگر چه زخمهایی ماندگار بر پیکر منور او نشاند اما مرهم زخم مردم قهرمان پروری بود که لحظه لحظة جنگ را با چشمانی گریان و دلی امیدوار دنبال می کردند .

 

آن پرنده آبی که دلی به عظمت بزرگترین دریاهای هستی داشت در ادامه دل به امواج خروشان سپرد و با گذراندن دوره های مختلف آموزش غواصی به عنوان یک نیروی زبده و کارآمد در حماسه های ماندگاری چون والفجر 8 شرکت کرد . وی در ادامه با عنوان معاونت گردان دریایی ، سالیانی از عمر عزیز خود را در جهاد و مبارزه گذراند و سرانجام در تاریخ 7 تیر ماه 1365 دریای نیلگون خزر او را چون دری گرانبها در آغوش گرفت .

 

 

وصیتنامه شهید محمود یزدانجو

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتن                        سرجدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن

 

و لاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عندربهم یرزقون

گمان نکنید آنهایی که در راه خدا کشته می‍شوند مرده اند بلکه آنان زنده اند در پیشگاه خداوند متعال روزی می‍خورند.

با حمد و سپاس بیکران به درگاه ایزد منان که به من توفیق داد که باز با لباس مقدس رمزم وارد میدان مبارزه و جهاد در راه حق و حقیقت شوم و با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود و نائب برحقش خمینی کبیر و سلام به روان پاک شهیدان جنگ و انقلاب و شهیدان از صدر اسلام تاکنون بخصوص شهداء کربلای حسین (ع) و شهدائی همانند بهشتی‍ها و 72 تن و شهداء و همچنین شهداء عملیات خیبر که واقعاً این شهیدانی که در آبها و باتلاقها شهید می‍شوند اجر و فضیلت زیادی دارند قدر شهدا را بدانید و از آنها شفاعت بخواهیم و ما هم باید راه آنها را ادامه دهیم چونکه به ما درس چگونه زیستن را و چگونه مردن را آموختند و سلام و درود بر خواهران و برادران مؤمنی که واقعاً خالصانه در راه رضای خدا …… جهت پیشبرد انقلاب اسلامی فعالیت میکنند چه در روستاها و چه در شهرها و چه در کشورها.

ای خدای مهربان من تو خود آگاهی و من هم خودم اقرار می‍کنم که بنده خوبی نبوده‍ام و شرمنده درگاهت هستم ، خدایا امید بخشش ترا دارم پروردگارا بهترین راه را برای آمرزش گناهانم به جبهه آمدن و جهاد کردن ، برای رضای تو می‍دانم و از همه چیز دست کشیدم و این راه را برای خود انتخاب نمودم و همیشه از تو طلب شهادت را می‍کردم. ولی اینبار آنقدر می‍مانم تا اینکه به آرزوی دیرینه‍ام برسانی ، و من خواب دیدم که باید بعنوان یادگاری خودم وصیتی داشته باشم و نگه هر مومنی باید شبها که به بستر میرود وصیتش را در زیر سر داشته باشد.

میدانم راهی را که پیمودم راهی … بوده و آن راهی بوده که امامان و پیامبران ما و راهی که امام حسین انتخاب کرده بود. و همچنین شهدای دیگر که در راه مبارزه با کفار باین درجه والا رسیدند می‍‍‍‍ر‍‍‍وم …… اگر می‍خواهیید از من چیزی بیاد ماندنی نزد خود داشته باشید بدانید که تنها وصیتنامه‍ام می‍باشد، به خدای واحد و یگانه قسم که اگر سرمای زمستان همچون شمشیری شود و با هر سوزش قسمتی از بدنم را جدا کند و اگر گرمای تابستان همچون آتش شود و بر هر شعله‍ای قسمتی از بدنم را بسوزاند و اگر تیرها و ترکشها و موشکها سینه‍ام و تمامی اعضاء بدن مرا پاره پاره کنند هرگز سلاح قرانیم را بر زمین نخواهم گذاشت زندگیم که برای اسلام اثری نداشت ، زندگیم که برای اسلام سودی نداشت امیدوارم که با دادن جان ناقابلم بتوانم خدمتی برای اسلام کرده باشم ای کاش که صد جان داشتم و در این راه فدا می‍نمودم.

برادران و دوستانم در شهادتم لباس سیاهتان را در آورید و لباس مقدس رزم بپوشید ، خواهرانم شما زینب‍وار زندگی کنید و حجابتان را رعایت نمائید که خدا هم از شما راضی باشید و بیشتر به فکر جبهه و اسلام باشید و هرکاری که از دستتان برمی‍آید در رابطه …. با کمک به جبهه انجام دهید و صواب آنان که در این راه خدمت می‍کنند مثل این است که در خط مقدم جبهه می‍جنگند و با کفار مبارزه می‍کنند، ما هرچه داریم از امت حزب ا… و روحانیت است که ما را با رهنمودهایشان و با گفتارشان درس اسلام شناسی دادند. و رهبر ما که امام زمان (عج) و نائب بر حقش که امام امت است دعا کنید و به فرمان باشید و پشتیبان روحانیون باشید که اینها برای ما عزیز هستند واجباتتان از نماز و روزه و جهاد در راه خدا را بجا آورید و دعا جهت پیروزی لشگریان اسلام فراموش نکنید نماز شب را حتی‍المقدور بخوانید و نماز جمعه را هر چه با شکوهتر بجای آورید در شبهای جمعه اگر موفق شدید که به بهشت زهرا بیایید قدری برایمان قرآن بخوانید اگر جسدم بدستتان رسید قبل از اینکه بخاک بسپارید اول مرا بر سر قبر دائیم ببرید و بعد هم بر سر قبر دوستانم و بعد از خواندن چند آیه قرآن مرا بخاک بسپارید از همگی شما التماس دعا دارم.                 من ا …… التوفیق

                                                            63/12/22 محمود یردانجو

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار* جنگ جنگ تا پیروزی    

 شهید محمود یزدانجو + توسل به امام زمان

رزمندگانی که جهت غواصی آموزش میدادیم که شهید حاج محمود به عنوان مربی بودند به انها میگفتیم غواصان یکبار مصرف زیرا میبایست بعد از آموزش میرفتند داخل آب و از طریق راه های آبی به قلب دشمن حمله میبردند و لذا انتظار برگشت آنها را نداشتیم.

یکبار جهت انجام عملیات میبایست یک پل استراتژی موقع عقب نشینی خراب میکردیم که دشمن به ما دسترسی پیدا نکند هرچه میکردیم این پل خراب نمیشد و هرچه غواصان میرفتند یا شهید میشدند یا موفق به خراب کردن پل نمیشدند. یکدفعه دیدم شهید محمود لباس غواصی پوشید. گفتم چه کار میکنی؟ گفت مگر نمیبینی بچه ها همه دارند از بین میروند این وظیفه خودم هست که برم پل را خراب کنم. حتما اشکالی در کاراست خلاصه هرچه به او گفتیم ما به شما نیاز داریم و تو نمیتونی بروی (چون خودش مربی شنا و نجات غریق بود) اما قبول نکرد بالاخره داخل آب پریدند و رفتند نزدیک پل چند دقیقه ای بود پل خراب شد و بعد شهید آمد بالا و سجده شکر به جا آورد.گفتم چه شد چه کردی؟ گفت بین خودمان باشد امام زمان مرا نجات داد. میگفت من چاشتی نارنجک را کشیدم و مدت انفجار را روی یک دقیقه گذاشتم به امید اینکه سریع از آب بیرون میایم اما موقع بالا آمدن راه را اشتباهی رفته بودم و به سیم خاردار برخورد کردم که نمیتوانستم بالا بیایم. به ساعتم نگاهی کردم و دیدم چند ثانیه بیشتر نمانده تا انفجار نارنجک.
در آن لحظه متوسل به امام زمان شدم و گفتم امام زمان اگر میدانید که ماندن من به صلاح اسلام و مسلمین و مملکت است کمکم کن تا از آب بیرون بیایم.
شهید محمود میگفت برای یک لحظه چشمم را گشودم و دیدم به اندازه یک راه عبور باریک سیم خاردار پاره شده و توانستم از آن طریق خودم را به خشکی برسانم و متوجه شدم که امام زمان دوست دارد فعلا زنده بمانم و لذا سجده شکر به جا آوردم
( روحش شاد و راهش پر رهرو باد )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد