شهیدعلیرضا عاصمی، در سال ۱۳۴۱ در کاشمر به دنیا آمد، دوران کودکی را با مظلومیت و پاکی خاص آن دوران پشت سر گذاشت و وارد دبستان شد. در دوران ابتدایی با جدیت به فراگیری قرآن مشغول و روح پاکش را با تلاوت کلام خدا، لطافتی نو بخشید.
عاصمی از سرداران رشید انقلاب در دفاع مقدس بود که در دوران حضورش در مناطق جنگی، فرماندهی تخریب قرارگاههای خاتمالانبیا، کربلا و نجف را بر عهده داشت. این سردار سرافراز اسلام در روز ۱۳ دیماه ۱۳۶۵ درحالیکه عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب ویژه پاسداران بود در زمان خنثیسازی بمب در منطقه کرمانشاه و در سن ۲۴ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد پیکر این فرمانده دلاور پس از تشییع بر دستان مردم شهیدپرور کاشمر در کنار آرامگاه شهید مدرس و در جوار مزار برادر شهیدش آرام گرفت.
علیرضا عاصمی، دوران راهنمایی را نیز با موفقیت سپری کرد، در حالیکه در تمام این سالها، مراقب خانواده به خصوص پدرش بود، در دوران تحصیل، با وجود سن کم، حرکات و اعمالی بیش از حد انتظار داشت در راهاندازی ارودهای دانش آموزی و اکیپهای کوهنوردی بسیار فعال بود و در بحثها و صحبتها، منطق قوی او همیشه جلب توجه میکرد.
وی به برگزاری جلسات فرهنگی، اسلامی برای دانش آموزان علاقه بسیاری داشت، اولین کتابخانهی مدرسهشان را با همت جمعی از دوستان تأسیس کرد که اثر مطلوبی در ارتقاء کیفیت فرهنگی دانش آموزان گذاشت، سال ۵۷ علی کلاس اول دبیرستان بود که وارد مبارزات علیه رژیم شاه شد.
وی، لحظهای آسایش نداشت و در اشکال گوناگون مبارزه، از پخش و توزیع اعلامیههای حضرت امام و روحانیت مبارز گرفته تا شعارنویسی و شرکت در تظاهرات، تحریک مردم به اعتصاب و … فعال بود.
در این راستا اولین راهپیمایی دانش آموزان کاشمر علیه رژیم خونخوار پهلوی در مهرماه ۵۷ توسط علی و همراهانش سازماندهی و رهبری شد، علی اسلحه مزدوران رژیم را به غنیمت گرفت و به فراگیری فنون نظامی پرداخت او در سازماندهی و آموزش مردم کاشمر، نقش عمدهای داشت و از پایهگذاران کمیتههای مردمی این شهر بود.
در ابتدای تشکیل جهاد سازندگی در کاشمر در این نهاد نیز فعال شد و هرگاه که لازم میشد، با بسیج مردم به یاری روستاییان مستضعف میشتافت و در جمعآوری محصول، آنان را یاری میکرد.
علی در تمام این اوقات، همیشه با هوشیاری خاصی، مراقب نفوذ افراد فرصتطلب و انقلابیون بعد از انقلاب، در نهادها بود و پیوسته با افشاگری خویش، مردم را به دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی و طرد فرصتطلبان دعوت میکرد.
محمد عاصمی، پدر شهید عاصمی در گفتوگو با ایکنا اظهار کرد: «قبل از انقلاب، علی و دوستانش با موتورسیکلت برای پخش کردن اعلامیههای امام(ره) در شهر تردد میکردند و به دلیل اینکه همیشه لباس مبدل میپوشید مأموران نمیتوانستند او را شناسایی کنند. گر چه یکی دو مرتبه کارهای او لو رفت و از طرف شهربانی مرا احضار کردند اما ما اعتنایی نکردیم». علیرضا علمدار تخریب
وی ادامه داد: این روند ادامه داشت تا اینکه جنگ آغاز شد، با شروع رسمی جنگ تحمیلی، سپاه کاشمر اعلام کرد که آماده اعزام نیرو به جبههها هست. حس دفاع از حریم انقلاب اسلامی در وجود علی شعلهور شده بود اما مسئولان اعزام افراد بالای ۱۸ سال را میپذیرفتند.
پدر شهید عاصمی تصریح کرد: سن علی کم بود و اصرار فایدهای نداشت، بنابراین بهصورت قاچاقی و با سماجت خاصی بهسوی جبهه رفت، در ماههای نخست جنگ که شهید عاصمی در سوسنگرد بود توانست با ادوات جنگی مختلف آشنا شود.
علیرضا عاصمی که بیش از ۷۲ ماه در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف از خطشکن تا فرمانده ایفای نقش کرده است، دارای تخصص در گروه تخریب بود و با چاپ کتابهایی در زمینه جنگ و خنثی کردن مین و انفجار و ... در زمینه آموزش همرزمانش گامهایی به یادماندنی برداشت.
مین و مواد منفجره آشنای هر روز علیرضا
اما نخستین برخورد او با مین و علاقهای که به تخریب پیدا کرد از زبان خودش که در جعبه خاطراتش یافت شده، شنیدنی است، «داخل سنگر بودم که یکی آمد و گفت: علی! در ۲۰۰ متری ما جعبههای سفیدی است که درب سبز رنگی دارد، عکس تاج روی آن و مقداری خاک هم روی آنها ریختهاند؛ اگر نزدیک آنها بشویم منفجر میشود».
از سنگر بیرون آمدیم، مقداری جلو رفتیم، ولی از ترس نزدیک نشدیم. رفتیم به ارتشیها گفتیم، گفتند اسم اینها مینهای ۱۹ ضدتانک است، شما هم نزدیک آنها نشوید.
گفتیم اگر اینطوری است، بدهید ببریم جلوی عراقیها بگذاریم، چرا جلوی سنگرهای خودمان گذاشتهاید؟ من مسئول بچهها بودم. دوباره با ارتشیها صحبت کردم. جناب سروان به من گفت: بچه بسیجی! اینها دو سال دوره آموزشی نیاز دارد. آمدم به بچهها گفتم. یکی از آنها اعتراض کرد که چرا خودشان جلوی عراقیها نمیبرند؟
آن قدر آن روز به سنگر ارتش رفتیم و برگشتیم که قرار شد مینها را از جلوی خودمان بردارند، فردا صبح ساعت ۱۰ دو تا تویوتا از اهواز آمد از خط ما رد شد و تا بچهها خواستند جلویشان را بگیرند؛ یکدفعه صدای انفجار آمد، چون بچههای سپاه روی مین رفته بودند. دست و پای قطع شده و پیکرهای متلاشی آنان مرا تحریک کرد تا به دنبال آموزش مین بروم.
شهید عاصمی چه اختراعاتی را به ثبت رساند؟
علی حیدری، معاون سردار شهید علیرضا عاصمی گفت: برخورداری از نبوغ فکری از خصوصیات منحصر به فرد شهید عاصمی بود.
حیدری با بیان اینکه آنچه امروز در کشورمان از جمله موشک، تانک و... ساخته میشود در ابتدا توسط چنین شهدایی ساخته شده است، اظهار کرد: سردار شهید عاصمی بیش از ۱۳ طرح، اختراع و ابتکار نظامی از جمله «موشک ذوالفقار»، «آتشبار آر.پی.جی»، «سیم خارداربر هیدرولیکی» و موارد دیگر را در طول جنگ تحمیلی به ثبت رساند.
حیدری یادآور شد، شهید علیرضا عاصمی در بیشتر رشتههای نظامی سرآمد بود و بعدها در کسوت فرماندهی تخریب چندین تیپ و لشگر و قرارگاه از جمله قرارگاه خاتمالانبیا(ص)، کربلا، نجف اشرف، لشکر امام علی(ع) و تیپ ۴۳ ویژه پاسداران آثار فراوانی از خود بر جای گذاشت.
آخرین یادگاریهای بنیانگذار تخریب جنگ
گروه تخریب اردوگاه شهدای تخریب به فرماندهی شهید علیرضا عاصمی که حدوداً ۳۰ نفر بودند محور اصلی این عملیاتها بود. حدود ۳ ماه گروه آنجا مستقر بود و با هدایت علی انواع آموزشها و تمرینها را برای آمادگی انجام میدادند.
کل گروه در تنگهای به نام کنشت که نهایتاً علی آنجا شهید شد مستقر بود و مقر پشتیبانی هم در باختران و مجموعهای از آپارتمانهایی نزدیک طاقبستان و در اصل مقر ستاد تیپ ۶۶ بود.
براساس این گزارش، خواستند یک واحد کامل به علی برای استقرار خانواده در آنجا بدهند که شهید عاصمی گفت یک واحد نیاز نیست و یک اتاق از یک واحد کافی است. اصرار او عاقبت همه را مجاب کرد؛ شهید عاصمی در یک اتاق از یک واحد مستقر شد. بقیه واحد در اختیار همین تدارکات تیپ بود؛ کف اتاق پتوی مشکی انداخته بودند. با چند پتو و متکا و تعدادی ظروف این همه زندگی شهید عاصمی بود.
در مقر بچههای تخریب یک تلویزیون ۱۴ اینچ درب و داغان سیاه سفید بود؛ بچههای قرارگاه قرار گذاشتند تلویزیون رو برای اینکه بهاصطلاح حوصله همسر علی آقا و رسول سر نرود ببریم واحدی که علی اتاق داشت؛ بردیم اما علی ناراحت شد و برگرداند. گفت لازم نیست. برادران رزمنده واجبترند.
شهادت سردار بزرگ تخریب در دفاع مقدس
دیماه ۶۵ وقتی عراق با موشکهای جدید خود کرمانشاه را هدف قرار داده بود. برای خنثی کردن یک موشک عمل نکرده داخل گودال رفت، همه نیروها را از محل اصابت موشک دور کرد گویی میدانست لحظه دیدار فرا رسیده است.
شهید عاصمی سرانجام در ۱۳ دیماه ۱۳۶۵ در سن ۲۴ سالگی و در حالیکه عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب تیپ ویژه پاسداران بود به همراه همرزمانش در حال خنثیسازی بمبهای فرو ریخته شده توسط هواپیماهای متجاوز عراقی در باختران به شهادت رسید.
پرویز اسماعیلی، همرزم شهید عاصمی، احوال فرمانده تخریب در آستانه و زمان شهادت را اینگونه روایت میکند؛ «علی، برای آمادگی عملیات کربلای ۵ همه بچهها را به جنوب فرستاده بود. جز خودش و ۳ نفر دیگر که در کرمانشاه نگاه داشت تا مأموریتی را تمام کنند.
عراق در بمباران شهرها، از بمب جدیدی استفاده میکرد که ناتو به صدام داده بود. بمبی حدوداً ۸۰۰ کیلویی با مکانیزم انفجاری متفاوت و قدرت تخریب بالا این بمبها به منازل مردم میخورد و گاهأ عمل نمیکرد اما هفته پیش، یکی از همرزمان، اکبر وعظ، برای خنثی کردن یکی از همینها رفته بود که شهید شد.
گواهی اعلام شهادت سردار عاصمی به قلم رئیس ستاد تیپ ویژه پاسداران
به دنبال شهادت سردار شهید علیرضا عاصمی، فرمانده تخریب قرارگاههای خاتمالانبیاء، نجف و کربلا در سال ۱۳۶۵، پرویز فتاح، رئیس وقت ستاد تیپ ۵۵ ویژه پاسداران با صدور نامهای شهادت این سردار نامآور سپاه اسلام را به معراج شهدای باختران اعلام کرد.
مادر شهید علی عاصمی بعد از شهادت پسرش چه گفت؟
راضیه آیتاللهی، مادر علی و عباس عاصمی به خبرنگار ما گفت: «اینها امانتهایی بودند که خداوند متعال به ما داده بود و تا زمانی که مقدر بود برای ما نگه داشت و پس از آن امانتهای خود را در فاصله سه سال از ما گرفت. امانت اولی سوخت و امانت دومی بدنش در زیر بمب ۷۵۰ پوندی تکه تکه شد. میگفتم اگر جنازه عباس را ندیدم، جنازه علی را خواهم دید و او را به سینه میگیرم تا قلبم آرام شود. ولی افسوس که آن قد رسا و اندام زیبا، یک بقچه بیشتر نبود.»
وصیتنامه سردار رشید اسلام شهید علیرضا عاصمی
بسمالله الرحمن الرحیم
«خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض میکنم، امیدوارم در پناه حضرت ولیعصر به خدمت خودتان در راه اسلام و انقلاب ادامه دهید. و در مقابل این سعادتی که نصیب خانواده ما شده است و خدا فرد مورد نظرش را از میان جمع ما انتخاب کرده است شکرگزار باشید و قدر این نعمت الهی را بدانید و مواظب باشید که امتحانات الهی یکی پس از دیگری اجرا میشود و این ما هستیم و شما هستید که باید از خدا بخواهیم که لحظهای ما را به خودمان وانگذارد.اگر اختلاف بین مسئولین کاشمر پیش میآید. اگر کسی تنها میشود و اگر آبرویی ریخته میشود این ما هستیم که باید خط اصلی خودمان را فراموش نکنیم فقط رضای خدا بر ایمان مطرح باشد بگذار هر کس ناراحت میشود، بشود ولی خدا راضی باشد تحمل مصائب و مشکلات سخت است ولی در راه خدا از عسل هم شیرینتر است آری برای کسیکه در آتش درد و غم میسوزد، سوختن حیات اوست البته میبخشید از اینکه من اینها را گفتم چون خودتان معلم و پرورش دهنده ما بودید و خود بهتر میدانید، شاید یکی از علل آمدن من به جبهه همین بود که نخواستم خودم را فدای خودخواهی و خودبینیهای بعضی کنم و با آمدن به جبهه از لجنزاری که بعضی سودجویان و فرصتطلبان در شهر درست کرده بودند و زندگی را خوب خوردن میدیدند، بیرون آمدم و در محیطی الهی و خدایی قرار گرفتم که دیگر کسی برای مقام و منصب کار نمیکند و معیار برتری همان «اِنَّ اَکرمکم عندالله اَتقی کم» هست و چیزی که در اینجا معنی ندارد و مسئله من و تو است که همه ما هستیم دید واحده، خدا جبهه را نصیب همه کند و همِ کس توفیق آمدن به جبهه را پیدا کنند، البته هر کس بخواهد این توفیق شامل حال او شود اراده میخواهد و بس، ولی اگر بخواهیم نیاییم خداوند برای این زبان راه توجیه را هم باز گذاشته است و میتوانیم برای خودمان کلاهشرعی درست کنیم و بِه هزار بهانه در شهر بمانیم. ببخشید زیاد سرتان را درد آوردم. میدانم منتظر هستید از اخبار اینجا برایتان بنویسم اول از خودم بگویم وقتیکه آمدم اینجا، دیدم توطئه کردهاند که مرا به تهران ببرند و در آنجا دستم را در پشت میزی بند کنند؛ خودتان میدانید که تا جنگ باشد من در جبههام لذا سریع استعفای خودم را نوشتم و هنوز پرونده سپاهیم تکمیل نشده بود که از سپاه بیرون آمدم و بطور بسیجی «کما فی السابق» به کارم ادامه دادم.
چون دیدم خدمت که خدمت است و بستگی به رنگ لباس که ندارد ولی اگر سپاهی باشم در یک چارچوب واقع خواهم شد و دیگر نمیتوانم مثل سابق فعال باشم؛ با وجود این اگر دیدم برای کارهایم مانعی نباشد وارد سپاه خواهم شد هماکنون مسئول تخریب قرارگاه کربلا هستم.
ضمناً نامهای از طرف قرارگاه خاتمالانبیاء نوشتم و آقای قریشی و خباز و عرفانیان را برای مهندسی رزمی کربلا در خواست کردم و در رابطه با تخریب یا درس دادن و اصول اعتقادات نیز میتوانند فعالیت داشته باشند و پیش خودمان کار کنند.
این را باید بگویم که جبهه به من و شما احتیاج ندارد این ما هستیم که به جبهه احتیاج داریم.به امید پیروزی حق بر باطل و ظهور امام زمان (عج) و طول عمـــــر رهبر کبیر انقلاب، شیر جماران.
علیرضا عاصمی ۱۳۶۲/۷/۷
محمد جواد افتخاری
منبع :خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)