زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

حکمت ۱ نهج البلاغه ؛ روش برخورد با فتنه ها (اخلاقى ، سیاسى)

روش برخورد با فتنه ها(اخلاقى ، سیاسى)

قَال َ[علیه السلام] کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ

درود خدا بر او ، فرمود: در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد که سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند.


تفسیر:

شرح و تفسیر
بهترین روش در فتنه ها
امام(علیه السلام) در این حکمت پرمعنا مى فرماید: «در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند»; (قَالَ(علیه السلام): کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ، وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ).
براى روشن شدن محتواى این کلام بسیار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسیر شود:
فتنه، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمایش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اینجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است.
لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائیدن مکرر پیوسته در پستانش شیر است (لبون به معناى شیر دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنین شترى گفته مى شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است; نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیرى (زیرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به این ترتیب هیچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد.
از اینجا روشن مى شود که هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود; باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند.
در این گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفین به سراغ افراد بانفوذ و باشخصیت مى آیند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبیدن حریف استفاده کنند. در این هنگام باید این افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعیف باشند یا قوى نهایت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نیفتند مبادا دین و یا دنیاى آنها آسیب ببیند و همان گونه که در بالا آمد در بعضى از روایات جمله «ولا وَبَر فَیُسْلَب» نیز به آن افزوده شده است یعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچینند و از آن استفاده کنند.
نمونه این فتنه ها در صدر اسلام و قرون نخستین فراوان بود که امامان اهل بیت و یارانشان همواره از آن کناره گیرى مى کردند حتى داستان قیام ابو مسلم بر ضد بنى امیه گرچه در ظاهر براى کوبیدن باطلى بود ولى در باطن براى تبدیل باطلى به باطل دیگر و حکومت بنى عباس به جاى بنى امیه بود. به همین دلیل هنگامى که ابو مسلم به وسیله نامه اى پیشنهاد حکومت و خلافت را به امام صادق(علیه السلام) کرد امام آن را نپذیرفت زیرا مى دانست در پشت پرده این قیام چه اشخاصى کمین کرده اند و به تعبیر دیگر امام مى دانست این یک فتنه است که دو گروه باطل به جان هم افتاده اند و نباید به هیچ کدام امتیازى داد.
روایاتى که از ائمه هدى(علیهم السلام) درباره فضیلت عزلت و گوشه گیرى به ما رسیده است غالباً ناظر به این گونه شرایط است.
از جمله امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) طبق آنچه در غررالحکم آمده مى فرماید: «الْعُزْلَةُ أَفْضَلُ شِیَمِ الاَْکْیَاسِ; گوشه گیرى برترین خصلت افراد باهوش و زیرک است».(۱) و در حدیث دیگرى از آن حضرت مى خوانیم: «سَلاَمَةُ الدِّینِ فِی إعْتِزَالِ النَاسِ; سلامت دین انسان درکناره گیرى از مردم است».(۲)
در حدیث گویا و روشنى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم هنگامى از آن حضرت سؤال کردند: چرا گوشه گیرى را انتخاب کرده اید؟ فرمود: «فَسَدَ الزَّمَانُ وَتَغَیَّرَ الاِْخْوَانُ فَرَأَیْتُ الاِنْفِرَادَ أَسْکَنَ لِلْفُؤَاد; زمانه فاسد شده و برادران تغییر روش داده اند به همین دلیل، آرامش دل را در تنهایى یافتم».(۳)
قرآن مجید نیز اشاراتى به این معنا دارد از جمله درباره حضرت ابراهیم مى خوانیم که او گروه بت پرستان را مخاطب قرار داد و گفت: «(وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَأَدْعُوا رَبِّی); از شما و آنچه غیر از خدا مى خوانید و مى پرستید کناره گیرى مى کنم و (تنها) پروردگارم را مى خوانم».(۴)
در داستان اصحاب کهف نیز در آیه ۱۶ سوره «کهف» اشاره به گوشه گیرى آنها از گروه فاسد و مفسد شده است.
از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى شود که هرگز منظور امام(علیه السلام)این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست; این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند».(۵)
ممکن است تفاوت بین جمله «لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبُ» و جمله «وَلا ضَرْعٌ فَیُحْلَبُ» در این باشد که نه کمک هاى مستقیم به فتنه جویان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غیر مستقیم مانند کمک هاى مادى به این گروه ها کردن رواست شبیه شیر دادن براى تغذیه افراد.
همان گونه که در سند این حکمت اشاره شد این کلام امیرمؤمنان على(علیه السلام)بخشى از وصیت طولانى است که امام امیر مؤمنان على(علیه السلام) به فرزند گرامى اش امام حسن مجتبى(علیه السلام) فرموده است که قسمتى از آغاز آن را براى مزید فایده در اینجا مى آوریم. فرمود: «کَیْفَ وَأَنِّى بِکَ یَا بُنَیَّ إِذَا صِرْتَ فِی قَوْم صَبِیُّهُمْ غَاو وَشَابُّهُمْ فَاتِکٌ وَشَیْخُهُمْ لاَ یَأْمُرُ بِمَعْرُوف وَلاَ یَنْهَى عَنْ مُنْکَر وَعَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَیْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّکٌ بِعَاجِلِ دُنْیَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَیْکَ إِقْبَالًا یَرْصُدُکَ بِالْغَوَائِلِ وَیَطْلُبُ الْحِیلَةَ بِالتَّمَنِّی وَیَطْلُبُ الدُّنْیَا بِالاِْجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَرَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لاَ یَهَابُونَ إِلاَّ مَنْ یَخَافُونَ لِسَانَهُ وَلاَ یُکْرِمُونَ إِلاَّ مَنْ یَرْجُونَ نَوَالَهُ دِینُهُمُ الرِّبَا کُلُّ حَقّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ یُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَیَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِیَةٌ لاَ یَسْمَعُونَ دُعَاءً وَلاَ یُجِیبُونَ سَائِلاً قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَکْتَهُمْ لَمْ یَتْرُکُوکَ وَإِنْ تَابَعْتَهُمْ اغْتَالُوکَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَأَعْدَاءُ السَّرَائِرِ یَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَیْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِیهِمُ السُّنَنُ وَتَحْیَا فِیهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسِفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سُرَّ بِکَثْرَتِهِمْ فَکُنْ عِنْدَ ذَلِکَ یَا بُنَیَّ کَابْنِ اللَّبُونِ لاَ ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَلاَ وَبَرٌ فَیُسْلَبَ وَلاَ ضَرْعٌ فَیُحْلَب; فرزندم چگونه خواهى بود هنگامى که در میان قومى گرفتار شوى که کودک آنها گمراه و جوانشان هواپرست و پیرانشان امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند، عالم آنها حیله گر فریبکارى است که هواى نفس بر او چیره شده و به دنیاى زودگذر چسبیده و از همه بیشتر (ظاهرا) به تو روى مى آورد و در انتظار حوادث دردناکى براى توست و با آرزوها چاره جویى مى کند و دنیا را با تمام قدرت مى طلبد.
(مردم آن زمان) ترسشان از نظر دور و امیدشان نزدیک است (به عذاب هاى آخرت بى اعتنا و به مواهب دنیا شدیداً علاقه مند هستند) تنها از کسى حساب مى برند که از زبانش مى ترسند و اکرام نمى کنند مگر کسى را که امید بخششى از او دارند. دینشان ربا و هر حقى نزد آنها به فراموشى سپرده شده، افراد فریبکار را دوست دارند و سراغ کسانى مى روند که از همه بیشتر چاپلوسى کنند.
دل هاى آنها خالى (از یاد خدا) است، سخن حقى را نمى شنوند و به درخواست سائلى پاسخ نمى گویند، مستى غفلت بر آنها غالب شده، اگر آنها را رها کنى دست از تو بر نمى دارند و اگر از آنها پیروى کنى فریبت مى دهند، در ظاهر برادرند و در باطن دشمن، رفاقت آنها با یکدیگر بر اساس بى تقوایى است و هنگامى که از هم جدا شوند یکدیگر را نکوهش مى کنند، سنت هاى الهى در میان آنها مى میرد و بدعت ها زنده مى شود نادان ترین مردان کسى است که از فقدان آنها متاثر شود یا از کثرت آنها خوشحال. فرزندم در چنین شرایطى که (آتش فتنه ها شعله  ور است) همچون شتر کم سن و سال باش نه پشتى دارد که سوار شوند و نه پشمى که بچینند و نه پستانى که بدوشند... .(۶)

منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی


http://bayanbox.ir/view/7748326223609360859/001.jpg

کار امروز را به فردا نیانداز

از دست دادن فرصتها امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه، از یک واقعیت که دامان غالب مردم را مى گیرد ـ هرچند گروهى از نیکان و پاکان از آن مستثنا هستند ـ خبر مى دهد و مردم را به دو گروه تقسیم مى کند: گروهى که مهلت آنها سرآمده؛ یا پیر و ناتوانند، یا بیمار و در آستانه مرگ و یا مستحق مجازاتند. اینها از خداوند متعال و یا از خلق خدا تقاضاى مهلت مى کنند تا خطاهاى خود را جبران نمایند در حالى که زمانى طولانى فرصت در اختیار داشته و کارى نکرده اند. امام علیه السلام درباره اینها مى فرماید: «آن کس که زمانش پایان گرفته، خواهان مهلت است»؛ (کُلٌّ مُعَاجَلٌ یَسْأَلُ آلاِْنْظَارَ، وَکُلٌّ مُؤَجَّلٌ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ). اینها همانها هستند که قرآن مجید درباره آنها مى گوید: «(حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحآ فِیمَا تَرَکْتُ)؛ (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنها فرا رسد مى گوید : پروردگارا! مرا بازگردان شاید در آنچه ترک (و کوتاهى) کرده ام عمل صالحى انجام دهم». گروه دوم کسانى هستند که براى هرگونه اعمال نیک یا جبران گناهان گذشته فرصت دارند؛ جوانند، سالمند، در محیطى آرام و امن و امان زندگى مى کنند؛ ولى با این حال از فرصت خود استفاده نمى کنند و پیوسته امروز و فردا مى نمایند. امام علیه السلام درباره چنین کسانى مى گوید: «آن کس که مهلت دارد تعلل مى ورزد و کوتاهى مى کند»؛ (وَکُلُّ مُوَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ). اینها همان کسانى هستند که امام سجاد علیه السلام در دعاى ابوحمزه، گویا از زبان آنان سخن مى راند و عرضه مى دارد: «(خداوندا!) فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الآْمَالِ عُمُرِی؛من به واسطه تعلل وتسویف و آرزوهاى دور و دراز، عمرم را بر باد دادم». این یک واقعیت است که آمال و آرزوهاى دور و دراز و جاذبه هاى شهوات به انسان اجازه نمى دهد از فرصتى که در دست دارد بهره گیرد و خطاها و گناهان گذشته را جبران نماید و با اعمال صالح آثار شوم آنها را بزداید. جوانان نباید بپندارند همیشه مرگ به سراغ پیران مى رود و آنان در امانند. همچنین افراد سالم نباید تصور کنند که مردن مخصوص بیماران است و آنها که ایمن هستند نباید چنین پندارند که همیشه در امن و امان خواهند بود. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «تَأْخِیرُ التَّوْبَةِ اغْتِرَارٌ وَطُولُ التَّسْوِیفِ حَیْرَةٌ؛ تأخیر انداختن توبه نوعى غرور و فریفتگى و امروز و فردا کردن مایه حیرت وسرگردانى است». این سخن را با حدیث دیگرى از رسول خدا صلی الله علیه و آله پایان مى دهیم. آنجا که به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِیَّاکَ وَالتَّسْوِیفَ بِأَمَلِکَ فَإِنَّکَ بِیَوْمِکَ وَلَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ فَإِنْ یَکُنْ غَدٌ لَکَ فَکُنْ فِی الْغَدِ کَمَا کُنْتَ فِی الْیَوْمِ وَإِنْ لَمْ یَکُنْ غَدٌ لَکَ لَمْ تَنْدَمْ عَلَى مَا فَرَّطْتَ فِی الْیَوْمِ؛ اى ابوذر از امروز و فردا کردن به سبب آرزوها بپرهیز. تو مسئول کار امروزت هستى نه کار فردا. اگر فردایى در کار بود فردا نیز چنان باش که امروز بودى و اگر فردایى در کار نباشد پشیمان بر کوتاهى هاى امروزت نخواهى شد (زیرا کوتاهى نکرده اى)».

حکمت ۲۸۵ نهج البلاغه ؛ ضرورت استفاده از فرصت ها(اخلاقى)

خطبه 7 - خطبه مریدان شیطان را مذمت مى نماید

از خطبه هاى آن حضرت است
که مریدان شیطان را مذمت مى نماید
شیطان را ملاک و پشتوانه زندگى خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده کرد، در درونشان لانه کرد، و در دامنشان پرورش یافت، چشمشان در دیدنْ چشم شیطان،
و زبانشان در گفتنْ زبان شیطان شد، بر مرکب لغزشها سوارشان کرد، و امور فاسد را در دیدگانشان جلوه داد،کارشان کار کسى است که شیطان او را شریک سلطنت خود قرار داده، و با زبان او به یاوه سرایى برخاسته است.

خطبه 6 - خطبه هنگامى که از او خواستند طلحه و زبیر را دنبال نکند

از سخنان آن حضرت است
هنگامى که از او خواستند طلحه و زبیر را دنبال نکند و آماده جنگ با آنان نگردد
به خدا قسم به مانند کفتار نیستم که با آهنگ ملایم مى خوابد تا شکارچى در رسد و
غافلگیرش نموده شکارش کند. بلکه همیشه با یارى حق جوى، رویگردان از حق را
مى زنم، و با کمک شنونده فرمانبر، عاصى بد دل را مى کوبم، تا مرگم
فرا رسد. واللّه از زمان وفات پیامبر صلّى اللّه علیه وآله تا کنون مرا از
حقّم کنار زده اند و آن که همسانم نبوده بر من مقدم کرده اند.

خطبه 5 - خطبه بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خطاب به عباس و ابوسفیان

از خطبه هاى آن حضرت است
بعد از وفات پیامبر(ص) در خطاب به عباس و ابوسفیان که پس از
اوضاع سقیفه از حضرت درخواست قبول بیعت داشتند
اى مردم، با کشتى هاى نجات امواج فتنه ها را بشکافید، از جادّه دشمنى و اختلاف
کنار روید، تاجهاى مفاخرت و برترى جویى را از سر بیندازید. رستگار گردد آن که با داشتن یار قیام نماید،
یا در بى قدرتى راه سلامت گیرد و دیگران را راحت گذارد. حکومت بدین صورت آبى متعفن، و لقمه اى گلوگیر است.
هرکس میوه را به موقع نچیند چون کشاورزى است که بذر را در زمین دیگرى بپاشد.
اگر از قدر و منزلتم بگویم تهمتم مى زنند که بر حکومت حریص است، و اگر ساکت بمانم مى گویند
از مرگ ترسیده. هرگز، آن هم با آن همه مبارزات و جنگها! به خدا قسم عشق پسر ابوطالب
به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر بیشتر است. سکوتم محض اسرارى است که در سینه
دارم که اگر بگویم همه شما مردم همچون ریسمانهاى بسته در دلو در اعماق چاه به لرزه خواهید آمد.