زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

گفتگو با خواهر شهید مدافع حرم عبدالرحیم فیروزآبادی : نظرشان این بود حالا خط مقدم کشور ما سوریه است

 بسم الله الرحمن الرحیم وقتی پای صحبت‌های خانواده شهدا می‌نشینیم ، هنوز هم خود را بدهکار نظام می‌دانند. آنها بی شک آیه‌های صبوری و استقامت‌اند.

سلام علیکم امشب در خدمت خواهر بزرگوار شهید فیروز آبادی هستند که لطف کردند و امشب دلهایمان را مهمان شهید بزرگوار می کنند باشد که پیرو راه و سیره شان باشیم

 لطفا خودتان را معرفی بفرمایید بزرگوارچه نسبتی با شهید دارید

باعرض سلام خدمت شماواعضای محترم. من زینب فیروزآبادی هستم خواهر اولین شهید مدافع حرم شهرستان نکا حاج عبدالرحیم فیروزآبادی

  بیوگرافی کوتاهی از شهید بزرگوارربفرمایید

شهید عبدالرحیم فیروزآبادی در تاریخ 20 بهمن 64 دیده بجهان گشود و در 16 آذر 94 به درجه والای شهادت رسیدند.

  از دوران کودکی شهید بزرگوار بفرمایید

 برادرم از لحظه متولد شدن در ذهنها خاطره ساخت در زمان وضع حمل مادر بدون حضور ماما بدنیا آمدن در چهار سالگی راه مسجدراهمراه پدریادگرفت و در شش سالگی مکبر مسجد شد در همان کودکی فرایض دینی وعقیدتی را که از پدر و مادر آموخته بود عمل میکردن هم نماز می خواندند و هم روزه میگرفتن

  ایا پدر بزرگوارتان از رزمندگان دفاع مقدس بودند

 بله پدر نیز یکی از سربازان امام در دوران دفاع مقدس بودند.

  از خصوصیات اخلاقی و ویژگی های بارز شهید بفرمایید

  از خصوصیت شهید این بود که خیلی متواضع بودن وخوش اخلاق ودوستدار همه وبعد از شهادتشون کسانی می آمدن باگریه برای ازدست دادن حاج عبدالرحیم ازخوبی های برادرم برایمان تعریف میکردند. برای حاج عبدالرحیم پست ومقام هیچ ارزشی نداشت وباهمه بالحن مهربانانه ودلنشین معاشرت میکرد

   چه مقطعی تحصیل کردند چه طور شد که وارد سپاه پاسداران شدند

  برادر بعد از گرفتن دیپلم با اصرار وراضی کردن پدر و مادر به دانشگاه امام حسین راه یافتن

  اولین بار وقتی برادربزرگوارتان را در لباس پاسداری دیدید چه احساسی داشتید

  وقتی حاج رحیم در دانشگاه افسری درس میخواندند من ساکن تهران بودم قرار شد بعد از یک دوره آموزش برای اولین بار مرخصی بیان حاجی به خانه ما آمد وقتی در را برایش باز کردم دیدم با لباس نظامی سبز رنگ وارد شد قد وبالایش را براندازی کردم بغض گلویم را می‌فشرد آب دهانم را محکم قورت دادم بغلش کردم ولی نمیتونستم حرفی بهش بزنم وفقط نگاهش کردم بعدازچندثانیه بهش گفتم وقتی در این راه قدم گذاشتی و تورا در این لباس دیدم از حالا تا هر وقتی که به نظام خدمت میکنی من منتظر شنیدن خبری از تو هستم خود را از حالا آماده می کنم برای روزی که خبر شهادتت رو بشنوم میدانم برای رسیدن به این هدف از هیچ تلاشی دست نمیکشی

  سمت ایشان در سپاه پاسداران چه بود و در کجا خدمت میکردند

  ایشان جزو گردان صابرین بودن تا خرداد به دلیل پارگی تاندوم پا و عمل جراحی منتقل شدند به گردان امام حسین شهرستان نکا فرمانده گروهان گردان امام حسین بودن

  از ماموریت های داخلی شهید بفرمایید ؟

 حاجی همیشه در حال انجام ماموریت بودن از مبارزات با گروهک تروریستی پژاک در غرب کشور و همچنین در سیستان و بلوچستان در برابر اشرار مرزی همه جا حاضر بودن

  شهیدبزرگوار متاهل بودند یا مجرد چند فرزند دارند

 شهید بزرگوار متاهل بودن دارای دو دختر به نام های فاطمه جون و حنانه جون

 شهید بزرگوار در خصوص دفاع از حرم و شهدای مدافع چه نظری داشتند

  هر وقت باهم حرف می زدیم در مورد حضور بچه‌های مازندران در سوریه صحبت میکردن و نظرشان این بود حالا خط مقدم کشور ما سوریه است چون دشمن عزمش راجزم کرده وبقصد ایران این جنگ را شروع کردن و هر چه در این راه انجام بدهیم برای امنیت ایران است ومیگفتن راه شهدای مدافع باید ادامه داشته باشه وبه من گفته بودن اگر در این راه قدم گذاشتن وشهید شدن برای شناسوندن من٬ کارت سنگین میشه

  ایشان چند بار راهی سوریه شدنداولین بار چه تاریخی و طورشد که راهی سوریه شدند خانواده موافق رفتن ایشان بودند

 برادرم یک بار به سوریه اعزام شدند در 27 روز دفاع از حرم بی بی به شهادت رسیدن وخانواده از رفتن ایشان خبر نداشتن و وقتی هم که با خبر شدن همه براش دعا میکردن  ایشان یک بار در سکوت مطلق بدون خداحافظی از پدر ومادر خود راهی سوریه شدن و همچنان چشم به راه برگشتن فیزیکی حاجی هستیم

  در چه تاریخی و چه مکانی به شهادت رسیدن

 ایشان در یک ماموریت مستشاری صبح روز دوشنبه ساعت 5.30 دقیقه صبح بعداز ناحیه گردن مجروح شدند که در ساعت 8.30 در بیمارستان به شهادت رسیدند ودر حلب سوریه بودن که این اتفاق افتاد

  چه طور در جریان شهادت برادر بزرگوارتان قرار گرفتید

  از وقتی فهمیدم برادرم در سوریه مشغول دفاع از حریم اهل بیت علیهم سلام هستن دعاهایی برای سالم برگشتنش میخوندم در روز سه‌شنبه حالم خوب نبود دلشوره عجیبی داشتم من خیلی برادرامو دوست داشتم ویک وابستگی غیر قابل وصف بین ما بود خانواده از این حال بین ما خبر داشتند با ترفند اینکه مادر بیمار شده و فقط میخوان منو ببینن من رو به نکا کشیدن وبا صحنه حجله شهادت برادر سر کوچه مواجه شدم دیگه یادم نیست چه کردم

  اگر خاطره ای از شهید بزرگوار دارید لطفا بفرمایید

  حاجی یکی از افرادی بود که من را تشویق میکردن برای حضور در بسیج ومیگفتن هر آموزشی که ترتیب میدن شرکت کن برای جذب بسیجی به دختران و زنان باحجاب اکتفا نکن سعی بر این داشته باش که افراد عادی کسانی که اهل بسیج و مسجد نیستن را جذب کنی ومن هم با راهنمایی ایشان در این مورد موفق بودم

مهم ترین وصیت و سفارش شهید بزرگوار چه بود ؟

  ایشان پیرو ولایت فقیه بودن ودر وصیت‌نامه خودشون به همه گفتن که پشت ولی وامام خود را خالی نکنیم وهمیشه سرباز امام زمان خود باشیم وبه حجاب وخواندن نماز اول وقت توصیه کردن

  مزار شهید بزرگوار کجاست

 شهیددرسوریه-حلب به شهادت رسیدندودرنکاگلزارشهدای آبلوخاکسپاری شدند

  چه توصیه ای به جوانان دارید

  حرفم با جوانان این است که در شهدای مدافع حرم تدبر کنند وببینن که همه جوان و دارای فرزندان کوچک یا فرزندانی که بعد از شهادت پدر بدنیا آمدن پس چه دیدن واین راه را انتخاب کردن در صورتی که همه چیز براشون محیا بود ما امنیت وآزادی را مدیون شهدا وخونی که در این راه دادن هستیم با احترام به خانواده شهدا قدر دان آنان باشیم

 

گفتگو با همسر شهید مدافع حرم شهید عبدالرحیم فیروزآبادی : تا به امروز بخاطر همه‌ی خصایص خوبش جای خالی او را هر ثانیه احساس می‌کنم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد