شهید محمد مسرور طلبه ای بود از کازرون که در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبرا در جریان عملیات آزادسازی شهرهای «نبل» و «الزهرا» در حومه حلب به شهادت رسید.
خواب اول:
این طلبه عزیز شبی امام زین العابدین علیه السلام را در خواب می بیند که وعده شهادت را به وی میدهد و ماجرای این رویای صادقه و سایر خواب هایش را در دفترچه خاطراتش می نویسد و روی دفترچه ذکر ذکر می کند راضی نیست کسی آن را بخواند:
این خواب خیلی مرا خوشحال کرد. خواب دیدم که امام سجاد(ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم می گوید و من چهره آنحضرت را دیده و فرمود: «تو به مقام شهادت می رسی» و من در تمام طول عمرم به این خواب دلب بستهام و به امید شهادت در این دنیا ماندهام و هم اکنون که این خواب را مینویسم یقین دارم که شهادت نصیبم میشود و منتظر آن هم خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم و به جمع آنها بپیوندم و هم اکنون و همیشه در قنوت نمازم همیشه الهم الرزقنی توفیق الشهادة فی سبیل الله است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی جز شهادت نمیخواهم.»
خواب دوم:
"یک شب خواب دیدم،داشتیم با جمعی زیارت عاشورا می خواندیم، یک لحظه در قاب عکس، امام حسین(علیه السلام) را جلو خویش دیدم.آن عکس حرکت کرد و با من سخن گفت و گفت: هر وقت خواستی زیارت عاشورا بخوانی با معرفت بخوان و توجه ات به زیارت عاشورا باشد و آن را با تمام وجود بخوان و به معنای آن توجه داشته باش"
خواب سوم:
"یک شب خواب دیدم.فکر کنم ماه رمضان بود. خواب دیدم حضرت علی (علیه السلام) در همان مسجد کوفه و در همان زمان که به شهادت می رسد پیشنماز است و جمعی پشت سر ایشان نماز می خوانند.خواب دیدم که یک لحظه ابن مجلم مرادی می خواهد با شمشیر به حضرت علی حمله ور شود و من آن لحظه نگذاشتم به حضرت صدمه ای برساند.دو یا سه بار می خواست حضرت علی را به شهادت برساند ولی من نمی گذاشتم تا که نماز تمام شد."
چرا شهید محمد مسرور چنین خواب هایی می دید؟
در منطقه ی شیخ نجار سوریه بچه های چند خانواده فقیر و نیازمند می آمدند و غذا می خواستند و محمد که با آنان دوست شده بود مقداری از غذاهای خودشان را جمع می کرد و ظهر و شب به آنان می داد و حتی یک صبح وقتی دید غذا هست، در هوای تاریک و بارانی و پر از خطر راه افتاد و به خانه های آنان (که شناسایی کرده بود) رفت و غذا را به آنان داد.
هیچ وقت حاضر نمی شد وقت خواب و استراحت پایش به سوی قرآن و اسماء متبرکه دراز باشد.
زندگی خود را وقف شهدا و ترویج یاد و نام شهدا کرده بود. برنامه ی غبار روبی از مقبره شهدا را هر شب پنجشنبه جزء برنامه ی طلبه ها و بسیاری از جوانان مشتاق کرد. خادم الشهدا بودنش حتی در تعطیلات نوروز ترک نمی شد.
سایت "شهود عشق"را برای ترویج یاد و خاطرات شهدا ایجاد کرد. http://shahid-kazeroon.ir/ (سایت شهید و وبلاگ او از دسترس خارج شده اما با گشتن در اینترنت سایتی را به نام شهید پیدا کردم http://shahidmasroor.ir/ )
حتی مراسم عقد خود را نیز در کنار قبور آن عزیزان برگزار کرد،
دوستانش در حوزه و همرزمش در سوریه می گویند: هر وقت قبل از اذان صبح بیدار می شدیم محمد را می دیدیم که در حال خواندن نماز شب است.
گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور : رابطه عمیقی با شهدا داشتند خواب شهادتش را دیده بود
الهم الرزقنا![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)