زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

وصیت طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور به همرزمان خود در سنگر طلبگی

خشی از وصیت نامه ای برادران و آشنایان! بدانید برای هر کسی کربلایی وجود دارد.

 تا ما را با کربلا نیازمودند از این دنیا نمی برند. 

پس برادران ببینیم کجای تاریخ زندگی می کنیم. 

برادران! همیشه به یاد شهدا باشید که صراط مستقیم صراط شهداست و بس! 

توصیه ام به برادران طلبه این است که در کنار علوم رسمی و عقلی در پس علوم قلبی و معرفتی هم باشند که بوسیله عبادت و اعمال نیک حاصل می شود و الحق علوم الهی که فقط خاصه بندگان خاص خداست بوسیله اعمال صالحه به وجود می آید نه در کتاب ها .

 پس ای برادران طلبه سعی کنید روحیه جهادی خود را نگه دارید که اگر غیر این باشد این کتاب ها حجاب اکبری می شود و تو را از جهاد فی سبیل الله باز می دارد.


الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

3 خواب از شهید محمد مسرور

گفتگو با برادرشهید مدافع حرم محمد مسرور : به یقین رسیده ام که جهاد بر من واجب است و باید از اسلام و کشورم دفاع کنم. اهل عمل بود

گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور : رابطه عمیقی با شهدا داشتند خواب شهادتش را دیده بود

زندگینامه طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور، اولین شهید طلبه مدافع حرم /«شهادت جان کندن نیست دل کندن است»


شهید محمد مسرور : چهل روز است اینجا هستیم و هنوز دینم را به اربابم ادا نکرده ام

یک شب در صف تلفن ایستاده بودیم که محمد گفت حوصله مان سر رفت دیگر من از محمد ناراحت شدم و گفتم ما از زندگی خودمان زدیم برای دفاع از حرم اهل بیت نباید بگی حوصله مان سر رفت. محمد با لبخند همیشگی خود گفت: از این حوصله ام سر رفته است که چهل روز است اینجا هستیم و هنوز دینم را به اربابم ادا نکرده ام ...

از گفته هم رزم شهید محمد مسرور ,,,,,,,علی نادری

شهید محمد مسرور


3 خواب از شهید محمد مسرور

گفتگو با برادرشهید مدافع حرم محمد مسرور : به یقین رسیده ام که جهاد بر من واجب است و باید از اسلام و کشورم دفاع کنم. اهل عمل بود

گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور : رابطه عمیقی با شهدا داشتند خواب شهادتش را دیده بود

زندگینامه طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور، اولین شهید طلبه مدافع حرم /«شهادت جان کندن نیست دل کندن است»


خاطره ای از شهید مدافع حرم محمد مسرور از سفر راهیان نور این خاکها با خون شهدا آمیخته شده و مقدس است و نباید جای دیگری برود

چند سال قبل به عنوان راننده راهیان نور در خدمت تعدادی از مشتاقان شهدا بودم محمد هم در کاروان بود در یکی از روزها محمد آمد و گفت : جارو دارید گفتم چطور

 مگه گفت می خواهم داخل اتوبوس را جارو بزنم گفتم زحمت نکشید این وظیفه ماست اما محمد اصرار کرد و تمام خاکهای کف اتوبوس را جارو کرد .وقتی همه خاکها را جمع کرد آنها را روی خاکهای همان منطقه ریخت 

وقتی علت کارش را پرسیدم گفت این خاکها با خون شهدا آمیخته شده و مقدس است و نباید جای دیگری برود


3 خواب از شهید محمد مسرور

گفتگو با برادرشهید مدافع حرم محمد مسرور : به یقین رسیده ام که جهاد بر من واجب است و باید از اسلام و کشورم دفاع کنم. اهل عمل بود

گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور : رابطه عمیقی با شهدا داشتند خواب شهادتش را دیده بود

زندگینامه طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور، اولین شهید طلبه مدافع حرم /«شهادت جان کندن نیست دل کندن است»


سه رویای شهید محمد مسرور در خصوص شهادتش

شهید محمد مسرور طلبه ای بود از کازرون که در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبرا در جریان عملیات آزادسازی شهرهای «نبل» و «الزهرا» در حومه حلب به شهادت رسید.

تصویر شهید محمد مسرور

خواب اول:

این طلبه عزیز شبی امام زین العابدین علیه السلام را در خواب می بیند که وعده شهادت را به وی می‌دهد و ماجرای این رویای صادقه و سایر خواب هایش را در دفترچه خاطراتش می نویسد و روی دفترچه ذکر ذکر می کند راضی نیست کسی آن را بخواند:

این خواب خیلی مرا خوشحال کرد. خواب دیدم که امام سجاد(ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم می گوید و من چهره آن‌حضرت را دیده و فرمود: «تو به مقام شهادت می رسی» و من در تمام طول عمرم به این  خواب دلب بسته‌ام و به امید شهادت در این دنیا مانده‌ام و هم اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می‌شود و منتظر آن هم خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم و به جمع آن‌ها بپیوندم و هم اکنون و همیشه در قنوت نمازم همیشه الهم الرزقنی توفیق الشهادة فی سبیل الله است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی جز شهادت نمی‌خواهم.»

خواب محمد مسرور

خواب دوم:

"یک شب خواب دیدم،داشتیم با جمعی زیارت عاشورا می خواندیم، یک لحظه در قاب عکس، امام حسین(علیه السلام) را جلو خویش دیدم.آن عکس حرکت کرد و با من سخن گفت و گفت: هر وقت خواستی زیارت عاشورا بخوانی با معرفت بخوان و توجه ات به زیارت عاشورا باشد و آن را با تمام وجود بخوان و به معنای آن توجه داشته باش"

خواب سوم:
"یک شب خواب دیدم.فکر کنم ماه رمضان بود. خواب دیدم حضرت علی (علیه السلام) در همان مسجد کوفه و در همان زمان که به شهادت می رسد پیشنماز است و جمعی پشت سر ایشان نماز  می خوانند.خواب دیدم که یک لحظه ابن مجلم مرادی می خواهد با شمشیر به حضرت علی حمله ور شود و من آن لحظه نگذاشتم به حضرت صدمه ای برساند.دو یا سه بار می خواست حضرت علی را به شهادت برساند ولی من نمی گذاشتم تا که نماز تمام شد."

تصویر شهید محمد مسرور

چرا شهید محمد مسرور چنین خواب هایی می دید؟

در منطقه ی شیخ نجار سوریه بچه های چند خانواده فقیر و نیازمند می آمدند و غذا می خواستند و محمد که با آنان دوست شده بود مقداری از غذاهای خودشان را جمع می کرد و ظهر و شب به آنان می داد و حتی یک صبح وقتی دید غذا هست، در هوای تاریک و بارانی و پر از خطر راه افتاد و به خانه های آنان (که شناسایی کرده بود) رفت و غذا را به آنان داد.

 هیچ وقت حاضر نمی شد وقت خواب و استراحت پایش به سوی قرآن و اسماء متبرکه دراز باشد.

 زندگی خود را وقف شهدا و ترویج یاد و نام شهدا کرده بود. برنامه ی غبار روبی از مقبره شهدا را هر شب پنجشنبه جزء برنامه ی طلبه ها و بسیاری از جوانان مشتاق کرد. خادم الشهدا بودنش حتی در تعطیلات نوروز ترک نمی شد. 

سایت "شهود عشق"را برای ترویج یاد و خاطرات شهدا ایجاد کرد. http://shahid-kazeroon.ir/ (سایت شهید و وبلاگ او از دسترس خارج شده اما با گشتن در اینترنت سایتی را به نام شهید پیدا کردم http://shahidmasroor.ir/ )

 حتی مراسم عقد خود را نیز در کنار قبور آن عزیزان برگزار کرد، 

دوستانش در حوزه و همرزمش در سوریه می گویند: هر وقت قبل از اذان صبح بیدار می شدیم محمد را می دیدیم که در حال خواندن نماز شب است.


3 خواب از شهید محمد مسرور

گفتگو با برادرشهید مدافع حرم محمد مسرور : به یقین رسیده ام که جهاد بر من واجب است و باید از اسلام و کشورم دفاع کنم. اهل عمل بود

گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور : رابطه عمیقی با شهدا داشتند خواب شهادتش را دیده بود

زندگینامه طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور، اولین شهید طلبه مدافع حرم /«شهادت جان کندن نیست دل کندن است»


گفتگو با برادرشهید مدافع حرم محمد مسرور : به یقین رسیده ام که جهاد بر من واجب است و باید از اسلام و کشورم دفاع کنم. اهل عمل بود

 بسم الله الرحمن الرحیم شهید محمد مسرور متولد اول فروردین 66 در کازرون است. او در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. از همان کودکی با مسجد و فعالیت های مذهبی آشنا شد و بیشتر اوقات را در مسجد ملابرات بود و در کلاس های قرآن این مسجد حاضر می شد. بعد از پایان دوره ابتدایی منزل ما به محله دیگری منتقل شد و محمد فعالیت های خود را در مسجد حاج رضا ادامه داد (پایگاه ثارالله) و فعالیت های گوناگونی در این مسجد انجام می داد و بیشتر وقت خود را در این مسجد می گذراند و در همین پایگاه بسیج، آموزش نظامی دید.

پس از مدتی با کاروان راهیان نور آشنا شد و در مناطق جنگی حضور یافت و علاقه خاصی به جبهه و جنگ پیدا کرد. به عنوان خادم شهدا نام نویسی کرد و در ده سال اخیر هیچ گاه در ایام نوروز، محمد را نمی دیدیم؛ چرا که او همیشه پیش از عید به مناطق جنگی می رفت و تا بعد از 13 نوروز در مناطق جنگی بود. پس از عید هم یا مشهد بود یا قم و یا حرم امام(ره) و همواره در فضاهای مذهبی و روحانی حضور داشت.

مصاحبه با حسین مسرور برادر شهید محمد مسرور

سال 1385 دفترچه اعزام به خدمت گرفت. ولی علی رغم فعالیت های بسیار در بسیج و سپاه، نتوانست از طریق سپاه به خدمت برود و سرباز ارتش شد. اما در همان جا هم به فعالیت های فرهنگی ادامه داد و مسئولیت ستاد اقامه نماز پادگان خود را به عهده گرفت.

پس از اتمام سربازی، برای کار به حوزه علمیه کازرون رفت و در کتابخانه حوزه مشغول به کار شد و پس از دو سال حضور در حوزه، به طلبگی علاقه مند شد و حدود هفت سال در حوزه کازرون مشغول تحصیل شد و تا پایه 7 حوزه تحصیل کرد.

محمد در تاریخ 6 شهریور 1394 در کنار قبور شهدای گمنان کازرون زندگی مشترک خود را آغاز کرد و تنها  6 ماه پس از شروع زندگی مشترک به شهادت رسید. از این 6 ماه 45 روز سوریه بود و ده روز در مناطق جنگی بود و ده روز در راه پیمایی اربعین حضور داشت و در حال تاهل نیز عشقش به شهیدان کم نشد. محمد در تاریخ 16/11/95 در منطقه رتیان در حالی که ذکر یا حسین(ع) برلب داشت شربت شهادت نوشید.

 

رفتار شهید با شما و سایر افراد خانواده چگونه بود؟

- محمد بسیار موقر و آرام بود و همیشه با متانت رفتار می کرد و کمتر در منزل حضور داشت به پدر و مادرمان بسیار احترام می گذاشت و حتی می توان گفت برای تمام مادران و پدران شهدا احترامی خاص قائل بود. پدر شهیدان خسروی که همیشه او را به نماز جمعه یا بهشت زهرا می برد و اگر کاری داشت برایش انجام می داد. کم حرف می زد و اهل ریاکاری نبود. خانواده از بسیاری از فعالیت های فرهنگی و عبادی او بی خبر بودند. به هیچ کس نمی گفت نماز شب می خواند و در کنار قبور شهدا شب را به صبح می رساند. بعدها خانواده متوجه برخی فعالیت های او شده بودند. علاقه بسیاری به شهدا داشت و اکثر شب ها در گلزار شهدای بهشت زهرا و سید محمد بود. علاقه خاصی به شهید آوینی داشت و الگوی محمد عموی شهیدش (عبدالاحد مسرور) بود.

بسیار مهربان و فداکار بود. در سوریه وقتی از او خواستیم دو آب میوه بگیرد، گفت: اگر آب میوه زیاد دارید بدهید تا به خانواده های سوری که بچه های گرسنه دارند برسانم و در آن حال و هوای پر خطر، غذا به دوش می کشید و برای خانواده های سوری می برد.

 مصاحبه با حسین مسرور برادر شهید محمد مسرور

انگیزه شهید برای حضور در سوریه و جنگ با تکفیری ها چه بود؟

- شهید حدود 10 سال پیش خوابی دیده بود که امام سجاد به خوابش می آید و به او نوید شهادت می دهد  که در دست نوشته های شهید درمورد این خواب آمده است:" این خواب مرا خیلی خوشحال کرد. خواب دیدم که امام سجاد(ع) نوید و خبر شهادت مرا به مادرم می گوید. من چهره حضرت را دیدم و امام فرمود: تو به مقام شهادت می رسی و من در تمام طول  عمر به این خواب دل بسته ام و به امید شهادت در این دنیا مانده ام و هم اکنون که این خواب را می نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می شود و منتظر آن هم خواهم ماند تا کی خدا صلاح بداند من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم و به جمع آن ها بپیوندم. همیشه در قنوت نمازم اللهم ارزقنی توفیق الشهاده فی سبیلک است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی را جز شهادت نمی خواهم."

وقتی پدر دلیل رفتن او را می پرسد، می گوید: اگر من نروم همین تکفیری ها در کازرون مردم را سر می برند و من به یقین رسیده ام که جهاد بر من واجب است و باید از اسلام و کشورم دفاع کنم.

 مصاحبه با حسین مسرور برادر شهید محمد مسرور

نظر شهید درباره ولایت فقیه چه بود؟

- شهید بسیار به حضرت آیت اله خامنه ای حساس بود و همیشه در سخنان و دست نوشته هایش ارادت خود را به ولایت فقیه عنوان نموده است و حتی در وصیت نامه خود آورده است که پشتیبان ولایت فقیه باشید.

 

نحوه اعزام شهید به سوریه چگونه بود؟

- ما اصلا متوجه نشدیم که به آموزش نظامی جهت اعزام می رود؛ تا زمانی که با پدر در مورد اعزامش صحبت می کند و هرچه پدر می گوید شما تازه عقد کرده اید و سعی در منصرف کردن او داشت، نتیجه ای حاصل نمی کند و من خودم تا زمانی که در سوریه حضور داشت، متوجه نشده بودم که اعزام شده است.

 مصاحبه با حسین مسرور برادر شهید محمد مسرور

حال شما پس از اعزام محمد به سوریه چگونه بود؟

- طبعا همه ما نگران بودیم و خصوصا پدر و مادر بسیار ناراحت بودند و حتی مادرم مدتی بیمار شد و ما دائم سعی داشتیم ایشان را دلداری دهیم تا زمان شهادتش که نمی دانستیم خبر شهادت برادر چگونه به او بدهیم و هنوز هم بعد از یک سال دائم ناراحت است و بی تابی می کند.

 مصاحبه با حسین مسرور برادر شهید محمد مسرور

آخرین دیدار شما کجا و چگونه بود؟

- متاسفانه شهید به هیچ کس نگفته بود به سوریه می رود، بلکه به من گفت به تهران می روم تا شاید کتاب کلمات قصار شهید آوینی را (که محمد جمع آوری کرده بود) چاپ کنم. بعد تماس گرفت که من در فرودگاه و عازم سوریه هستم.

آخرین تماس او هم ده روز قبل از شهادتش بود که به من تلفن زد و هر چه می پرسیدم می گفت اینجا جای خوبی دارم و به من خوش می گذرد. محمد در سوریه  هم کارهای فرهنگی خود را انجام می داد.

 

آیا به فکر چاپ این کتاب افتاده اید؟

- این نوشته ها موجود است و اگر کسی هزینه را متقبل شود دوست داریم این کارها به نتیجه برسد.

 مصاحبه با حسین مسرور برادر شهید محمد مسرور

و نحوه شهادت؟

- سخنان ضد و نقیضی درباره شهادت محمد گفته شد، اما من از همرزم شهید که اهل خشت می باشد، شرح ماوقع را پرسیدم که گفت: در تاریخ 16/11/94 در منطقه رتیان و بعد از عملیات آزاد سازی شهرهای نبل و الزهرا، نیروها پشت دیواری زمین گیر شدند و زیر آتش دشمن بودیم. باید عرض یک خیابان را می گذشتیم تا به خاکریز برسیم. مقرر شد چهار نفر از عزیزان دشمن را مشغول کنند تا بقیه بتوانند به خاکریز برسند که در ابتدا شهید عسکر زمانی و شهید تقوی به همراه یک نفر دیگر با دشمن درگیر می شوند و بعد هم محمد به میانه کارزار رفت که هر سه به یک نحو از پهلو مورد اصابت گلوله تک تیر انداز قرار می گیرند و هر سه با ذکر یا حسین به دیدار معشوق می روند.

 

ازعلایق شهید بگویید (غیر ازمسائل فرهنگی که اشاره شد)

- شهید علاقه زیادی به فوتسال داشت و دروازه بان خوبی بود. همچنین به شنا و کوه نوردی می پرداخت. در حوزه اتاقی تحت عنوان واحد شهدا ترتیب داده بود که آثار شهدا، وصیت نامه ها و دست نوشته های شهدا و مصاحبه هایی که با خانواده های شهدا انجام داده بود را جمع آوری می کرد. تایپ اکثر وصیت نامه های شهدا با کمک بچه های حوزه و تعدادی از دانش آموزان علاقه مند که حاصل این فعالیت ها در تارنمایی به نام شهود عشق با آدرس shahid-kazeroon.ir جمع آوری شده، کار محمد بوده است. می توان گفت اوقات فراغت را با شهدا می گذراند.

مصاحبه با حسین مسرور برادر شهید محمد مسرور

هر پنج شنبه به همراه چند نفر به مزار شهدا می رفت و قبور شهدا را شستشو می کرد و می گفت نمی توانم تحمل کنم که فردا مادران شهدا بیایند روی خاک بنشینند.

تلاوت قرآن و قرائت نهج البلاغه، شرکت در نماز جمعه و جماعت نیز از کارهایی بود که شهید به آن ها می پرداخت

 

خصوصیات فردی شهید

- بسیار رازدار و کم حرف بود. مصداق این بیت مولوی که می گوید: "هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند" اهل عمل بود و نمی گفت چه می کند.

تقوای الهی، تقید به واجبات و ترک محرمات، انجام مستحبات، دل بریدن از تمامی تعلقات دنیوی، اخلاص در کارها، متانت و حیا، جدیت در کارها و توجه زیاد به لقمه حلال از خصوصیات او بود

 

خاطره ای که تا به حال نگفته باشید

- خاطره ای که خود شهید برایم تعریف کرد این است که: "زمانی شهید قصد سفر به کربلا داشت؛ برادرم از او پرسیده بود آیا برای سفر پول داری؟ شهید می گوید پول هم جور می شود ان شاء الله. بعد از حوزه مبلغ 80 هزارتومان به عنوان قرض می گیرد و راهی می شود. در شلمچه دوستان و همراهانش را گم می کند و با تریلی به کربلا می رود. روز اربعین به کربلا می رسد و چند روز بعد تصمیم می گیرد به نجف برود. وقتی کنار جاده می ایستد که ماشین بگیرد، یک خودرو مسیر را سوال می کند و شهید می گوید به نجف می روم. راننده می گوید من اهل نجف هستم و شما را می رسانم. بعد که به نجف می رسد، راننده محمد را با اصرار به خانه می برد و از او می خواهد استراحت کند بعد از کمی استراحت قصد رفتن به حرم را می کند که باز صاحب خانه ممانعت می کند و می گوید شما میهمان اباعبدالله هستید و باید شام را در کنار ما صرف کنید و شب همین جا بخوابید و صبح به حرم بروید. محمد می پذیرد. صبح که قصد خروج از منزل می کند باز هم  میزبان از شهید می خواهد بعد از زیارت مجددا به خانه او برود و وقتی شهید مراجعه می کند با اصرار مقداری پول به شهید می دهد و می گوید این خرج راه شماست و محمد با آن پول به خانه بر می گردد و پولی که از حوزه قرض گرفته بود را عینا باز می گرداند."

و این نشان می دهد که اگر کسی عشق ائمه را در سر داشته باشد همین عشق او را به هدف می رساند و ابزار رسیدن را مهیا می کنند.

 در زیر خاطره ای از همرزم شهید و شعری از برادر شهید که به یاد او سروده شده ذکر می شود:

یک شب در صف تلفن ایستاده بودیم که محمد گفت حوصله مان سر رفت دیگر من از محمد ناراحت شدم و گفتم ما از زندگی خودمان زدیم برای دفاع از حرم اهل بیت نباید بگی حوصله مان سر رفت. محمد با لبخند همیشگی خود گفت: از این حوصله ام سر رفته است که چهل روز است اینجا هستیم و هنوز دینم را به اربابم ادا نکرده ام ...

از گفته هم رزم شهید محمد مسرور ,,,,,,,علی نادری

 

لبش خموش ودلش آسمانی از غم داشت

همیشه گوشه ی چشمش غبار ماتم داشت

 

دلش برای شهیدان همیشه پر می زد

چه عاشقانه عزیزان دم از سفر می زد

 

همیشه ذکر حسین (ع) یارو و همدم او بود

غم جدایی یاران فقط غم او بود

 

چگونه سر بکنم من فراق و ماتم تو

ز دل برون نرود تا ابد غمِ غمِ تو

 

غم فراق تو هرگز نگشته باور ما

و شورِ عشق و شهادت نرفته از سر ما

 

چه عاشقانه، غریبانه پر زدی تا عشق

مثال عاشق و معشوق بوده ای با عشق

 

کبوتر دل سرگشته ات هوایی بود

خدا گواست که این مرد کربلایی بود

 

به غنچه های لبش ناله های مبهم داشت

همیشه حال و هوای شب محرم داشت

 

به مادر شهدا لحظه لحظه سر می زد

دلش برای شهادت همیشه پر می زد

 

تو رفتی و به خدا خانه را صفایی نیست

به قلب خسته مادر دگر دوایی نیست

 

غم فراق تو در باورم نمی گنجد

دگر هوای کسی در سرم نمی گنجد

 

تو رفتی و که تسلا دهد غم ما را؟

دمی بیا، بنگر اشکِ ماتم مارا

 

دلم هنوز تو را می زند صدا برگرد

برای لحظه ای ای خوبِ آشنا برگرد

 

"تو رفتی و دل من بی تو چشمه چشمه گریست

چگونه بی تو مگر می توان در عالم زیست"

شعر از : حسین مسرور تقدیم به روح برادر شهیدم



3 خواب از شهید محمد مسرور

گفتگو با برادرشهید مدافع حرم محمد مسرور : به یقین رسیده ام که جهاد بر من واجب است و باید از اسلام و کشورم دفاع کنم. اهل عمل بود

گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور : رابطه عمیقی با شهدا داشتند خواب شهادتش را دیده بود

زندگینامه طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور، اولین شهید طلبه مدافع حرم /«شهادت جان کندن نیست دل کندن است»