یک شب در صف تلفن ایستاده بودیم که محمد گفت حوصله مان سر رفت دیگر من از محمد ناراحت شدم و گفتم ما از زندگی خودمان زدیم برای دفاع از حرم اهل بیت نباید بگی حوصله مان سر رفت. محمد با لبخند همیشگی خود گفت: از این حوصله ام سر رفته است که چهل روز است اینجا هستیم و هنوز دینم را به اربابم ادا نکرده ام ...
از گفته هم رزم شهید محمد مسرور ,,,,,,,علی نادری
گفتگو با همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور : رابطه عمیقی با شهدا داشتند خواب شهادتش را دیده بود