زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی نامه شهید بهنام محمدی 13 ساله و ماجرای نبش قبر شهید : بزرگ مردی که گوش به فرمان امام بود نه به دنبال خرید وقت برای مذاکره

بهنام محمدی این شهید نوجوان ۱۳ ساله که در «اوج بصیرت و دشمن شناسی» در روزهای اول جنگ و در حالیکه خیلی ها با «استراتژی زمین بدهیم و زمان بگیریم» هر روز اجازه می دادند دشمن در خاک وطن پیشروی کند، تنها راه را «ایستادن پای حرف امام خود» و «مقاومت بر سر آرمانهای انقلاب» و «مقابله با دشمن» می دید و بر سر این راه خونش هم بر زمین ریخت.

متولد : 12 بهمن 1345

شهادت : 28 مهر 1359

زندگی :

بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. 

شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن می زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه ای از دست آنان می گریخت.

برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.

عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می کرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچه ها می خواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند.


آن مبارز شجاع و پرتلاش همچنین کار رساندن مهمات به سایر رزمندگان اسلام را نیز انجام می‌داد و گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل و فانسقه خود آویزان می‌کرد که به سختی این سو وآن سو می‌رفت، حضورش به دیگر رزمندگان روحیه می‌داد و تلاش بی‌امان و بی‌وقفه‌اش عرصه را بردشمن تنگ می کرد. بهنام محمدی نوجوان ‪ ۱۳ساله خرمشهری در نخستین سال جنگ تحمیلی عاقبت بر اثراصابت ترکش خمپاره در خرمشهر به شهادت رسید مادر بهنام در بیان خاطره‌ای ازاین شهید آورده‌است: ” هنگام شروع جنگ تحمیلی بهنام ‪ ۱۳سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در ‪ ۱۲سالگی به من می‌گفت “می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و به قهرمان ملی باشم مادر دلم می‌خواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم که چگونه شهید شده” ” بهنام آرزوی شهادت در دلش شعله ور بود، او به من کاغذی نشان داد که درباره غسل شهادت در آن نوشته بود و گفت: مامان مرا غسل شهادت بده زیرا می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می‌ترسم عراقی ها تو را ببرند، مادر اگر شهید بشوم برایم گریه می‌کنی؟

* شجاعت بهنام در تعویض پرچم‌ها

یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمان‌های بلند خرمشهر می‌بیند، به‌طور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثی‌ها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق می‌کند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده‌ خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچه‌ها ایجاد کرده بود، و جالب‌تر اینکه عراقی‌ها  تا ۱۸ آبان متوجه این موضوع نشده بودند.

بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کوله‌اش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمی‌داد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود می‌کشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمی‌ایستی؟! می‌خواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر می‌خورند.»

هرچه سعی کردیم این نوجوان ۱۳ ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.

* چگونگی شهادت نوجوان دلاور

با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید.

این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. در سال 1389 طی یک مراسم باشکوه و با شرکت مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان ، مزار مطهر این شهید بزرگ به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند. و به قول تمام بچه های خرمشهر باعث دلگرمی رزمنده ها بود. اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره کوچک در شهری که بیشتر از اینکه بوی زندگی بدهد بوی مرگ و خون می دهد مانده، شاید امروز برای من و تو باور پذیر نباشد.

با خودم فکر می کنم چه می شود نوجوانی که تا قبل از 31 شهریور در کوچه با هم سن و سال های خود بازی می کرد و آماده شروع سال تحصیلی جدید می شد بعد از2 الی 3 هفته به مدافعی تبدیل می شود که بعد از رفتنش همه مدافعان بی تاب اند. بهنام نمونه و تصویری کامل از حماسه آفرینی رزمندگان اسلام است که به خلق تفکر و فرهنگى غنى منجر شد ، که می توان از آن به عنوان « فرهنگ مقاومت و پایدارى » یا « فرهنگ ایثار و شهادت » نام برد. 

وصیت نامه شهید بهنام محمدی

بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید. 

خاطره ای از مادر بهنام محمدی

مادر بهنام در بیان خاطره‌ای از این شهید می گوید:هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در دوازده سالگی به من می‌گفت:” می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم.”

دوران انقلاب، نخستین شعاری که یادش می‌آمد، با اسپری روی دیوار بنویسد، این بود: «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». شاهش را هم، همیشه برعکس می‌نوشت. پدرش هر چه می‌گفت که بهنام نرو، عاقبت سربازها می‌گیرندت، توجه نمی‌کرد. اعلامیه پخش می‌کرد، شعار می‌نوشت و در تظاهرات شرکت می‌کرد. گاهی نیز با تیر و کمان می‌افتاد به جان سربازهای شاه.

بهنام را به مدرسه نبردم، چرا که پدرش نمی‌گذاشت، او را به تعمیرگاه سپاه به همراه برادرش فرستادم تا کاری یاد بگیرد.

یک روز گفت: مادر دلم می‌خواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم که چگونه شهید شده! روزی دیگر کاغذی به من نشان داد که درباره غسل شهادت در آن نوشته شده بود. آرام گفت: مادر مرا غسل شهادت بده! چون می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می‌ترسم عراقی ها تو را ببرند.

آخرین خاطره‌ای و مستندی که به ‌صورت مکتوب ‌می‌توان از شهید «بهنام محمدی» ذکر کرد در کتاب «دا» است. پُرفروش‌ترین کتاب تاریخ دفاع مقدس باکه تاکنون ۱۸۰مرتبه تجدید چاپ شده است در صفحات متعدد از جمله ۴۸۳-۶۵۵-۷۶۴ از شهید «محمدی» به عنوان شیر‌بچه‌ای نام می‌برد که آب، یخ و تجهیزات برای رزمندگان می‌برد و با توجه به این که بچه بوده است دشمن به او شک نمی‌کرد، همچنین موقعیت تانک‌ها و سنگرهای دشمن را رصد می‌کرد و اطلاعات را به رزمندگان انتقال می‌داد.

***

در صفحه ۶۵۵ نویسنده کتاب “دا” اینچنین می نویسد :

بهنام محمدی نوجوان ۱۳ساله ای که از فرط کوچکی جثه، اسلحه ژ-۳ اش روی زمین کشیده می شد، با گشت زدن در محله ها نیروهای رزمنده را از نقاط نفوذ دشمن مطلع می ساخت، او روزهای آخر مقاومت خرمشهر با اصابت ترکشی به قلب کوچک اش به شهادت رسید…


 علت انتقال پیکر و نحوه انتقال  : 

حجت الاسلام امینی امام جمعه مسجدسلیمان در این رابطه میگوید: شهید بهنام محمدی در تاریخ 28 مهر ماه 59 در نبرد با دشمنان بعثی با اصابت ترکش خمپاره، در خیابان آرش خرمشهر از ناحیه قلب دچار جراحت شد و به شهادت رسید.

وی گفت شهید بهنام محمدی در آن زمان در یک قبرستان قدیمی بنام «کلگه» در مسجد سلیمان خاکسپاری شده و سپس در تاریخ 13 آبان سال 89 با استفتاء رسمی از دفتر مقام معظم رهبری پیکر ایشان از آنجا به تپه شهدای گمنام انتقال پیدا کرده و در کنار شهدای گمنام دفن میشود.

امام جمعه مسجد سلیمان در خصوص نحوه انتقال پیکر این شهید می گوید: پیکر ایشان نبش قبر نشده و با بتنریزی که انجام شد به واسطه بیل مکانیکی به صورت باکس به مکان مذکور انتقال داده شد.

وی میافزاید: این کار با اجازه سردار باقرزاده انجام شده، و آیتالله جزایری نماینده ولی فقیه در استان خوزستان نیز در این مراسم حضور داشتند.


جابجایی محل تدفین شهید بهنام محمدی.mp4 | دانلود فیلم


نظرات 75 + ارسال نظر
حدیثه شیخی کوهسار دوشنبه 26 دی 1401 ساعت 08:43

خیلی متاثر شدم و اشکم در اومد

یوسف سه‌شنبه 6 دی 1401 ساعت 18:06

خدا رحمتش کند ادمه فوق العاده ای بود هم برا تحقیق مدرسه خوب هست هم فداکاری های این مدافع یاد کسی نمیرود

ملیکا جمعه 2 دی 1401 ساعت 22:06

محمد یکشنبه 18 اردیبهشت 1401 ساعت 21:52

عالی

Nafas سه‌شنبه 12 بهمن 1400 ساعت 21:39

خیلی دوسش دارم

ساینا چهارشنبه 29 دی 1400 ساعت 11:37

:عاشق
خیلی دوست دارم ای مرد واقعی
خیلی مردی

ساینا چهارشنبه 29 دی 1400 ساعت 11:33

محمد سه‌شنبه 28 دی 1400 ساعت 23:42

شیر مادر حلالش وخوش به سعادتش

وطن پرست دوشنبه 27 دی 1400 ساعت 12:12

بخاطر میهن رفتن بخاطر خاک ایران به شهادت رسیدن.روحش شادویادش گرامی

ادرینا طاهری (。◕‿◕。) (◠‿◕) دوشنبه 13 دی 1400 ساعت 23:33

عالی بود من به این سایت خیلی برای تحقیق مدرسه ام احتیاج داشتم

فاطمه چهارشنبه 8 دی 1400 ساعت 18:08

بهنام جان راهت ادامه دارد احسن برمادر وپدری که اینگونه فرزند تربیت میکنند

رقیه چهارشنبه 1 دی 1400 ساعت 17:42

عالی

بینام جمعه 26 آذر 1400 ساعت 20:20

پنج‌شنبه 18 آذر 1400 ساعت 19:08 http://Gghjhjiiiiijjhhj

خیلی عالیه:گریه

Abolfazl یکشنبه 14 آذر 1400 ساعت 17:53

به نظر من شجاع ترین کودک در دنیا کسی نیست جز بهنام محمدی خدا رحمتش کنه

مهدی یار شنبه 6 آذر 1400 ساعت 21:24

قهرمانان و الگوهای ملی ما این انسان های شریف و بزرگ هستن نه مرد عنکبوتی و سوپر من و بتمن و....
چ خوبه که تبلیغ کنیم تا بقیه هم بیشتر بشناسن تا هویت خودمون رو فراموش نکنیم

بی نام جمعه 5 آذر 1400 ساعت 17:18

ای کاش مسئولین ما هم کمی مثل این دلاور مرد کوچک بودند

محمدی سه‌شنبه 11 آبان 1400 ساعت 10:14

من تا به امروز نمیدانستم چنین شهیدی داریم،ممنون که معرفیش کردین.
افرین بر پدرو مادر این نوجوان با این تربیتش،روحش شاد

محمدی سه‌شنبه 11 آبان 1400 ساعت 08:52

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

صمد شنبه 8 آبان 1400 ساعت 17:48

سلام فرداجواب شهداچه بدهیم که باعراق کنارآمدیم

محمدعلی جمعه 12 شهریور 1400 ساعت 08:22

سلام و درود خدا بر روح مطهر این شهید راه حق و سلام و درود خدا بر سرورشهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

رامین افشار دوشنبه 3 خرداد 1400 ساعت 10:01

نه تنها بهنام بلکه بهنام ها برای این مملکت عاشقانه وبدون هیچ چشم داشتی از میهن عزیزمان دفاع کردن،آیا اگه بهنام زنده بود الان وضعیت فعلی کشور رو میدید واقعا افسوس میخورد یا نه.؟ ای دولت مردان......

زهرا پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1400 ساعت 21:41

عالییییی بود

علی جزینی چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 ساعت 15:51

عالیییییییییی بود

علی جزینی چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 ساعت 15:48

عالییییییییییی بود

سجاد جمعه 10 اردیبهشت 1400 ساعت 11:01

درست بود بچه بود ولی قلبی بزرگ داشت و آرروی شهادت او به آرزویش رسید کاش منم در آن زمان به دنیامی آمدم و مثل شهید میشدم

یلدا شنبه 4 اردیبهشت 1400 ساعت 19:44

ناشناس شنبه 4 اردیبهشت 1400 ساعت 12:20

واقعا افر ین به این پسر فداکار

عارف یکشنبه 29 فروردین 1400 ساعت 13:37

عالی بود برای تحقیقات خیلی خوبه

زینب سلیمانی یکشنبه 22 فروردین 1400 ساعت 18:09 http://dhdguerfhf

من دختر حاجرقاسم سلیمانی هستم را ست میگم

فاطمه چهارشنبه 18 فروردین 1400 ساعت 16:31

عالییی

زهراترسی سه‌شنبه 17 فروردین 1400 ساعت 18:54

عالی بود ولی حیف شهید شدند کاش باز هم می شد تیشون رو ببینیم

ووو یکشنبه 17 اسفند 1399 ساعت 23:58

تینا دوشنبه 27 بهمن 1399 ساعت 21:00

عالی بود ممنون من برای تحقیق می خواستم

فاطمه دوشنبه 27 بهمن 1399 ساعت 01:33

بنت زهرا شنبه 18 بهمن 1399 ساعت 19:04

مردم از این شهید الگو بگیرید ر

ریحانه فدائی شنبه 18 بهمن 1399 ساعت 18:41

چه انسان خوبی

شهاب س چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت 09:55

خیلی عالی بود:

0-0 دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 19:12

خیلی عالی بود ممنون

آراد دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 16:58

ناراحت کننده است::ناراحت

アミール・アルサラーン یکشنبه 12 بهمن 1399 ساعت 12:47

برای تحقیقم عالی بود

امیر علی یکشنبه 12 بهمن 1399 ساعت 12:45

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

ستایش یکشنبه 12 بهمن 1399 ساعت 07:33

من امروز باید در مورد این شهید دلاور تحقیق بنویسم و اومدم اینجا تا در موردش بنویسم
واقعا سایت خوبیه

رضا شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 23:18

محمد عرفان شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 23:07

کاش همه اینطور بودند

امیر علی شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 19:53

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

آندیا سه‌شنبه 7 بهمن 1399 ساعت 23:11

واقعا عالی

F سه‌شنبه 7 بهمن 1399 ساعت 19:57

عالیییییییییییییی یعنی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوب

(◉‿◉) (◉‿◉) (◉‿◉) (◉‿◉) سه‌شنبه 7 بهمن 1399 ساعت 19:01

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد