زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

شهید سید محمد صادق از شهدای مدافع حرم + دیدار پدر شهید با شهید سلیمانی

«سید باقر حسینی» پدر شهید «سید محمد صادق» از شهدای همین لشکر است که در بهمن ماه سال ۱۳۹۵ در سوریه شهید شد.

مهمان ناخوانده شوکه‌مان کرد/ دعایی که وسط گریه «حاج قاسم» را به خنده انداخت

سید محمد باقر  اظهار داشت: پسرم ساکن قم بود و به تازگی صاحب یک پسر شده بود. از راه سیمان کاری و بنایی خرج خانواده اش را می‌گذراند. با آغاز جنگ سوریه و اخباری که از جنایت داعشی‌ها به او می‌رسد تصمیم می‌گیرد برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به آنجا برود.

بدون اینکه به کسی اطلاع دهد نام نویسی می‌کند و همراه گروه فاطمیون می‌رود. یک روز تماس گرفت و گفت: پدر من از فرودگاه دمشق تماس می‌گیرم. آمدم سوریه. من که از اوضاع خبر داشتم پرسیدم چرا رفتی؟ گفت الان نمی‌توانم خیلی حرف بزنم، تلفن قطع میشه. هفته دیگه دوباره تماس می‌گیرم زنگ می‌زنم. گفتم لااقل می‌گفتی خداحافظی می‌کردیم. آنجا خطرناک است تو زن و بچه داری، اینجا روزی (۱۱۰-۱۲۰) هزار تومان کار می‌کردی الان که رفتی خرج زندگی چه می‌شود؟

گفت بابا هفته دیگه که زنگ زدم جواب همه سوالاتت را می‌دهم. یک هفته بعد زنگ زد گفت: در روضه‌ها شنیدی اسرای کربلا را که داخل شهر شام کردند با تازیانه و شلاق می‌زدند، مثل حضرت زینب (س). حالا اگر ما الان از این مردم و حرم بی بی دفاع نکنیم دشمن با خمپاره و گلوله آن‌ها را می‌زند. حرف هایش را که زد آخرش گفت: حالا اگر تو راضی نباشی بر می‌گردم. گفتم: نه پسرم بمان، اگر قبل رفتنت هم این حرف‌ها را می‌گفتی خودم می‌گفتم برو.

صادق دو روز مانده بود ماموریتش تمام شود به شهادت رسید. آخر هر هفته تماس می‌گرفت. مدتی بی خبر بودیم. تا اینکه یکی ازدوستانش گفت سید صادق تیر خورده. گفتم هر اتفاقی افتاده به من بگو. گفت تو را به خدا از من نپرس از مسئولین بپرس. یکی دیگر از رفقایش گفت پسرت بیسیم چی بود، وسط عملیات کمین خوردند و او شهید شد.

برادر کوچکش هم با تشویق سید صادق به سوریه رفت و الان جانباز است.

بهمن ماه سال ۹۷ به مناسبت سالگرد شهادت شهادت پسرم از طرف لشکر فاطمیون ما را برای زیارت حرم حضرت زینب (س) به سوریه بردند. در هتلی که مستقر بودیم حدود ۲۵۰ خانواده دیگر فاطمیون هم حضور داشتند.

مهمان ناخوانده شوکه‌مان کرد/ دعایی که وسط گریه «حاج قاسم» را به خنده انداخت

یک روز داخل اتاق مان نشسته بودیم که در زدند. من و خانمم نشسته بودیم و عروسم بیرون بود. با صدای در، نوه ام که فرزند شهید بود دوید و در را باز کرد. در کمال تعجب دیدیم مردیست که تاکنون پیش از آن بار‌ها او را یا در تلویزیون دیده بودیم یا عکسش را مشاهده کرده بودیم. حالا او در چند قدمی ما آن هم در محل استراحتمان بود. بسیار شوکه شدیم.

حاج قاسم سلیمانی با دو نفر دیگر وارد شد. با نوه ام که یک بچه حدود ۵ ساله بود طوری دست داد و احترام کرد که گویی با یک مرد بالغ هم کلام شده. سریع جلو رفتم و با همان حس هیجانی که در درونم ایجاد شده بود او را دیدم. سردار یا الله گفت و همان جلوی در ایستاد. گفتم بیایید داخل. حاج قاسم گفت: اختیار با شماست اگر اجازه دهید. خندیدم گفتم تا اینجا به اختیار خودتان آمدید از اینجا به بعد به اختیار من بیایید. تعارفش کردم به سمت تنها صندلی اتاق که بنشیند.

حاج قاسم روی صندلی نشست و من هم مقابل او به دیوار تکیه دادم و ایستادم. از من پرسید اسم شما چیست؟ گفتم سید باقر حسینی هستم. در همین حین بدون حرف دیگری از روی صندلی آمد پایین و مقابل من روی زمین نشست.

حال و احوالمان را پرسید و از اوضاع خانواده پسرم جویا شد. گفت نام پسرت چه بود؟ گفتم سید محمد صادق. نام پدرم را هم پرسید. گفتم حاج آقا نام پدرم هم ابوطالب است.

بعد بلند شد که برود، پیشانی مرا بوسید. ناگهان دیدم اشک چشمان سردار را پر کرده. با خودم گفتم خدایا! من حرف بی تربیتی زدم یا چیزی گفتم که او ناراحت شد؟

در فکر خودم دنبال علت می‌گشتم که سردار گفت: شما پدر شهید هستی دعا کن من هم ردیف پسران شما باشم. بلافاصله پس از جمله سردار گفتم: الهی آمین.

سردار خندید و گفت: هنوز دعایی نکردی که الهی آمینش را گفتی. گفتم خودم تا تهش را خواندم. می‌دانستم وقتی می‌گوید می‌خواهم هم ردیف پسرتان باشم یعنی شهادت می‌خواهد. از او خواهش کردم و شماره خانه مان را دادم. گفتم سردار تو را به آبروی حضرت معصومه هر وقت به اصفهان آمدید به خانه ما هم بیایید. ایشان هم شماره ما را در دفتری یادداشت کرد، اما هیچ گاه قسمت نشد قدم در خانه ما بگذارد.

۵-۶ دقیقه حاج قاسم پیش ما بود و رفت. پشتش رفتم که دیدم سردار از پله‌ها پایین رفت و حتی سوار آسانسور نشد.

زندگی نامه و وصیتنامه شهید محمد جنتی معروف به حاج حیدر : چه زیباست حافظ ناموس اهل بیت شدن


روایت مجاهدت زینبی «حاج حیدر» سوریه+ عکس و فیلم

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شهید محمد جنتی با نام جهادی حاج حیدر و معروف به «فرمانده حیدر» فرمانده رزمندگان مدافع حرم پاکستانی(تیپ زینبیون) بود. این شهید اهل روستای "دیزج خلیل" از توابع شهرستان "شبستر" در استان آذربایجان شرقی بود. او نوزدهمین شهید مدافع حرم استان آذربایجان شرقی است. او سال 92 راهی سوریه شد و حدود چهارسال در جبهه مقاومت سوریه و عراق حضور فعال داشت. جزو اولین مستشارانی بود که برای مقابله با تروریست‌های تکفیری وارد جبهه شد و در مناطق مختلفی از جمله دمشق، حلب، حما و ...حضور داشت و چندین بار در درگیری‌ با تروریست‌ها مجروح شده بود. 

استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و به خاطر اخلاق حسنه‌اش، افراد زیادی را جذب خود کرده بود و از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود. بسیار متواضع بود و تا زمان شهادت نزدیکانش هم نمی‌دانستند که فرمانده گروه‌های مقاومت را بر عهده داشته است. محمد جنتی نهایتا در 16 فروردین 96 در حماه سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس(ع) سر و دستش را فدا کرد. پیکر مطهر او در منطقه ماند و مدتی در شمار شهدای جاویدالاثر مدافع حرم قرار گرفت. بعد از اعلام خبر شهادت حاج حیدر در منطقه مزار یادبودی برایش در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) ایجاد شد.

یادبود شهید در قطعه 26

حالا بعد از گذشت 2 سال طی عملیات تفحص پیکر شهدای مدافع حرم در مناطق سوریه، پیکر این شهید نیز کشف شده و به کشور بازگشته است. هویت پیکر او از طریق آزمایش DNA شناسایی شده است.  سردار سلیمانی درباره این فرمانده شهید گفته بود: «حیدر یکی از بهترین‌هایم بود.»


پیکر شهید جنتی معروف به حاج حیدر هم اکنون در معراج شهدای تهران است.  مراسم وداع عمومی با این شهید، امروز؛ چهارشنبه 22 خرداد ماه 98 از ساعت 16 در معراج شهدای تهران برگزار می‌شود. مراسم تشییع پیکر شهید جنتی در روز پنجشنبه، 23 خرداد از ساعت 9 صبح از مقابل مسجد حجت(ع) واقع در خیابان پیروزی، خیابان زینتی افخم، میدان سرآسیاب آغاز می‌شود. او در همان یادمان قطعه 26 گلزار شهدا به خاک سپرده می‌شود.

با حمله تکفیری‌ها به سوریه و در خطر قرار گرفتن حرم حضرت زینب(س)، طلاب و جوانان پاکستانی بسیاری بودند که می‌خواستند برای دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم که در فرهنگ آنها حضرت زینب(س) «ثانیه زهرا» نامیده می‌شود به سوریه بروند اما به علت حساسیت‌ها و تمرکز سرویس اطلاعاتی پاکستان بر روی شیعیان, این امکان به راحتی فراهم نبود. در زمستان سال 92 اجتماعی را در تهران برپا کردند و نام «زینبیون» را برای خود برگزیدند. اولین گروه از رزمندگان و مجاهدان زینبیون ابتدای سال 93 عازم سوریه شده و در جبهه مبارزه علیه تروریست‌ها حضور پیدا کردند.

آزادسازی حلب، نبل و الزهرا, تدمر, حما و حاشیه دمشق از جمله مناطقی بود که رزمندگان زینبیون نقش مهمی در آزادسازی و تثبیت آن مناطق داشتند. امام خامنه‌ای نیز در پیامی به مدافعان حرم پاکستانی به موضوع رشادت آنها اشاره کردند و فرمودند:«سلام من را به مدافعین حرم پاکستانی برسانید. زینبیون خیلی خوب می‌جنگند. خیلی خوب مجاهدت می‌کنند. سلام من را به پدرها و مادرها و خانواده هایشان برسانید.» چهارم بهمن ماه سال 97 بود که خزانه‌داری آمریکا چندین مجموعه را به‌اتهام ارتباط و همکاری با جمهوری اسلامی ایران در فهرست تحریم قرار داد. نام لشکر زینبیون در کنار رزمندگان فاطمیون افغانستانی در این فهرست قرار داشت.


شاخص‌ترین شهدای مدافع حرم در سال ۹۶ / عاشورایی‌ترین شهدای عصر حاضر


شهید محمدعلی جنتی در وصیتنامه خود می‎گوید: از خداوند و امام می‌خواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم آن طور که وظیفه‌ام بود ادا کنم و از امام می‌خواهم که از خداوند بخواهد که مرا ببخشد چون جوانم و نادان. همینقدر می‌دانم ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم اما چه خوش است جان دادن در راه دوست.


«از راه دور خدمت امام عزیزم سلام می‌فرستم از درون چادری که در آن معنویت می‌بارد و همه با هم یکی هستند. از خداوند و امام می‌خواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم آن طور که وظیفه ام بود ادا کنم و از امام می‌خواهم که از خداوند بخواهد که مرا ببخشد چون جوانم و نادان.
همینقدر می‌دانم ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم اما چه خوش است جان دادن در راه دوست.

اما وصیتی که به خانواده و دوستان و آشنایان دارم اول اینکه از همگی شما حلالی می خواهم و از آنها می خواهم که اگر حرفی پشت آنها گفته‌ام مرا ببخشید و به امام عزیزم و نایب آن از راه دور از درون چادری که در آن معنویت می‌بارد و همگی یکی هستند سلام می‌فرستم و از آنها می‌خواهم که مرا ببخشید چون نتوانستم آنطور که باید وظیفه‌ام را به آنها ادا کنم و از آنها می‌خواهم که از خداوند بخواهند مرا ببخشد و بعد به مادر عزیزم که جانم فدای او باد سلام عرض می‌کنم مادرم الان که اینجا نشسته‌ام مرا گریه گرفته ولی چون دوستانم پیش من هستند خجالت می‌کشم گریه کنم امیدوارم در کارهایت موفق باشی از تو می خواهم که مرا به خاطر کارهایم ببخشی و حلالم کنی ای کاش می شد محبتم را در نامه آشکار می‌کردم تا ببینی دلم برایت چقدر تنگ شده اما چه کنم که فعلاً وظیفه‌ام دور بودن است.
برادران و خواهرم عزیزانم از دور همگی شما را می‌بوسم امیدوارم همیشه در کارتان موفق باشید. همیشه ایمان را در کارهایتان قرار دهید مرا حلال کنید اگر با شما شوخی می‌کردم و از تمامی آشنایان حلالی می‌خواهم.
دیگر عرضی ندارم دعاگوی شما محمدعلی جنتی»

شهید حاج آزاد خشنود + ,وصیتنامه : وصیت من اجرای وصیت امام خمینی قدس‌سره می‌باشد. پیرو ولایت باشید هر چند به ضرر شما باشد

«حاج آزاد خشنود» رزمنده‌ای شجاع و مبارزی خستگی ناپذیر و از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که در نخستین روزهای سال 96 در جبهه حماه سوریه به شهادت رسید؛ پیکر مطهر این نخستین سردار شهید مدافع حرم اهل بیت پیامبر(ص) شهرستان سروستان استان فارس ظهر روز چهاردهم فروردین با حضور کم نظیر مردم کوهنجان در آرامگاه ابدی‌اش و در جوار همرزمان شهیدش در طول سال های دفاع مقدس، به خاک سپرده شد.

شاخص‌ترین شهدای مدافع حرم در سال ۹۶ / عاشورایی‌ترین شهدای عصر حاضر

صیت‌نامه سردار شهید مدافع حرم، سرتیپ دوم پاسدار حاج آزاد خشنود کوهنجانی

به نام خداوند«ی که» اول می‌بخشد وبعد مهربان است، ضمن «این»‌که می‌بخشد، مهربان هم هست.

با صلوات بر محمد و آل محمد(ص).

سلامٌ‌علیکم

بدون مقدمه وصیت من اجرای وصیت امام خمینی قدس‌سره می‌باشد.

1- برادران و خواهران گرامی؛ پیرو ولایت باشید هر چند به ضرر شما باشد از لحاظ دنیوی، ولی بدانید اجر دنیا و آخرت دارد. پُست و مقام امور دنیوی شما را فریب ندهد، پیرو ولایت یعنی پیرو حضرت صاحب‌الامروالزمان، یعنی پیرو امر و مطیع فرمان الهی.

2- مسجد، نماز جمعه و جماعات، مخصوصاً نماز اول وقت، قرائت قرآن کریم با معنی هر روز «را» ترک نکید، با جماعت باشید«که» دست خدا با جماعت هست.

3 - زیر بار ظلم نروید چون اول خود شما در دنیا و آخرت ضرر می‌کنید چون اگر شما مظلوم واقع نمی‌شدید ظالم، ظلم نمی‌کرد، طبق روایات خداوند از شما سئوال می‌کند.

4 - بصیرت و آگاهی داشته باشید. نگویید به ما چه، یا اینکه کاری از دست ما بر نمی‌آید. نه خیر، خداوند «از» هر کس در حدّ توان خود او تکلیف می‌‌خواهد. به دیگرن آگاهی بدهید و این آگاهی جهت تفرقه و جدائی نباشد، آگاهی دینی و مذهبی باشد نه فقط سیاسی و دنیوی، که به درد نمی خورد. البته بصیرت دینی و سیاسی در کنار هم چون دین و سیاست با هم هستند وجدا نیست.

5 - شفاعت شهدا شامل حال کسانی که پیرو ولایت نیستند نمی‌شود، هرچند اقوام نزدیک باشند.


شهید قدرت الله عبودی :خدا را شاکرم که به من توفیق پوشیدن لباس مقدس را داده

همزمان با روزهای ابتدایی سال 1396 یکی دیگر از فرزندان استان فارس در دفاع از حرم اهل بیت (ع) شربت شهادت نوشید. بسیجی شهید قدرت الله عبودی از رزمندگان لشکر عملیاتی ۱۹ فجر استان فارس به جمع شهدای مدافع حرم پیوست و نام خود را در تاریخ پر افتخار ایران اسلامی جاودان کرد.

قدرت الله عبودی درسال ۱۳۵۲ در روستای شیخ عبود بیضا متولد شد و در سن ۱۳ سالگی سابقه حضور بیش از چهار ماه در دوران دفاع مقدس را در کارنامه خود دارد. وی از بسیجیان فعال بیضا بود.
او که از رزمندگان لشکر عملیاتی ۱۹ فجر استان فارس بود برای دفاع از حریم حرم زینب کبری(س) رفته بود. در روزهای آغازین سال 1396 در سن 44 سالگی توسط گروهک داعش به شهادت رسید.
پیکر مطهر قدرت الله عبودی ۱۵ فروردین 1396 پس از برگزاری مراسم تشییع در گلزار شهدای روستای شیخ عبود بخش بیضاء سپیدان به خاک سپرده شد.
از ایشان دو فرزند پسر به نام های حسن و حسین به یادگار مانده است.

شاخص‌ترین شهدای مدافع حرم در سال ۹۶ / عاشورایی‌ترین شهدای عصر حاضر

گفتنی است این شهید مدافع حرم، در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س) به‌دست تروریست‌های تکفیری در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و آسمانی شد. مراسم وداع با پیکر مطهر این شهید والامقام صبح دوشنبه چهاردهم فروردین در حسینیه عاشقان ثارالله (ع) شیراز برگزار شد.

در بخشی از وصیت‌نامه شهید عبودی آمده است: خدا را شاکرم که به من توفیق پوشیدن لباس مقدس را داده و لیاقت لبیک به حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) را داشته باشم و خدا را قسم به حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) که شهادت در راه بی بی زینب (س) و حضرت رقیه (س) را نصیب بنده کند.......

وصیتنامه شهید حسین معز غلامی + عکس شهید با شهید حاج قاسم سلیمانی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

با یاری خدا و توسل به اهل بیت (ع) این وصیتنامه را می نویسم, انشالله که بعد از مرگم باز و خوانده شود.

سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.

بعد از مرگم به پدرم توصیه می کنم که مانند اربابم حسین (ع) صبر کند و بیتابی نکند و خوشحال باشد که در راه خدا جان دادم و همینطور مادرم به مدد اسوی صبر و استقامت در کربلا حضرت زینب (س) صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند.

هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از حضرت علی اکبر (ع) و یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید. هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید.

از خواهران و خانواده ای آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم.

در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.

هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و …. پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.

امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.

این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله

مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر

چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم

سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام

سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم

اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)

بسیجی حسین معز غلامی

نتیجه تصویری برای شهید حسین معز غلامی

نتیجه تصویری برای شهید حسین معز غلامی

نتیجه تصویری برای شهید حسین معز غلامی