ای خواجه چه جویی ز شب قدر نشانی هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی
روشن به تو گویم که شب قدر کدام است گر زانکه تو ادراک شب قدر توانی
آنست شب قدر که بر جان محمد قرآن عظیم آمده و سبع مثانی
آنست شب قدر که از نور جمالش وارست کلیم از شب تاریک و شبانی
آنست شب قدر که بر طلعت ماهی تا مطلع فجرش به تماشا گذرانی
ماهی که بود غایت حاجات و مقاصد ماهی که بود قبله آمال و امانی
جامی چو به این شب برسی از پی عمری زنهار سلام من بیدل برسانی
"عبد الرحمن جامی"
فردا یک راز است نگران نباش، دیروز یک خاطره بود حسرتش را نخور و اما امروز
یک هدیه است قدرش را بدان.نمی توان برگشت و آغاز خوبی داشت، می توان آغاز
کرد و پایان خوبی ساخت.