زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی نامه شهیده بنت الهدی صدر: پرچمدار شهدای زن مسلمان

در تاریخ معاصر اسلام زنانی پا به عرصه گذاشتند که نامشان در کنار مردان مبارز و فرهیخته و دانشمند خوش درخشید و آنان را به الگوهایی برای نسل های آینده تبدیل کرد. زنانی که با وجود فضای محدود اجتماعی در عرصه های اجتماعی، علمی و فرهنگی به درجات بالا دست یافتند و توانستند نام خود را به عنوان بزرگان تاریخ ثبت کنند. در بین نام افرادی که در دهه های گذشته تاثیر زیادی در وضعیت اجتماعی پیرامون خود به خصوص در کشورهای عربی داشتند خانواده «صدر» جایگاه ویژه ای دارند. این خاندان از نوادگان امام موسی بن جعفر(ع) هستند که از دیرباز در مبارزه و جهاد معروف بودند و در طول چند قرن عالمان و شخصیت های موثری از این خاندان برخاستند.

برای ایرانیان نام 2 تن از افراد خانواده صدر بیش از دیگران نام‌هایی آشناست. سید محمدباقر صدر فقیه، دانشمند، مجتهد، سیاستمدار عراقی است که در جریان مبارزات علیه رژیم بعث به عنوان رهبری مردمی شناخته شد که همین امر باعث شد تا حکومت بعث او را دستگیر و زندانی کند، سرانجام وی به دست صدام به شهادت رسید.

عضو شناخته شده دیگر خاندان صدر سید موسی صدر معروف به امام موسی صدر است. روحانی مبارز و موسس مجلس اعلای شیعیان لبنان که به عنوان رهبر مذهبی آنان محسوب می شد. او به دعوت معمر قذافی در سوم شهریور به لیبی رفت و چهار روز بعد ربوده شد. با وجود سرنگونی قذافی در لیبی هنوز از سرنوشت امام موسی صدر اطلاع دقیقی نیست و زنده بودن یا شهادت او در هاله ای از ابهام است.

آمنه، در کاظمین متولد شد، فقط دو سالش بود که پدرش را از دست داد. بعد از آن او مانده بود و دو برادرش، محمدباقر دوازده ساله و سیداسماعیل. یازده ساله که شد به همراه برادرانی که می‌خواستند درس دین بخوانند راهی نجف شد. در آن شرایط، هنوز وضعیت به گونه‌ای نبود که آمنه بتواند به راحتی در کلاس درس شرکت کند، همین شد که فقه، علم حدیث، اخلاق، تفسیر و سیره را از برادرش سیدمحمدباقر و چند استاد دیگر، در خانه فراگرفت و آنقدر جدیت و تلاش و پشتکار داشت که تا درجه اجتهاد پیش رفت.

اما فرد دیگری که در خاندان صدر نامش در کنار شهید سید محمدباقر صدر مورد توجه است و در تاریخ اجتماعی و سیاسی کشور عراق به نحوی برجسته از او یاد می شود «آمنه بنت الهدی صدر»، خواهر سید محمدباقر صدر است. او که از زنان نویسنده و فعال فرهنگی-سیاسی عراق بود سرپرستی مدارس الزهرا نجف و کاظمین را برعهده داشت. تشکیل جلسات خانگی دینی، نوشتن مقاله، داستان نویسی و سرایش اشعار مذهبی از فعالیت های فرهنگی و دینی او به شمار می رود. بنت الهدی توانست از جوانی با حضور پررنگ در کنار برادر خود پیشگام نهضت اسلامی زنان در عراق شود. مسیری که در ادامه حرکت های اسلامی برادرش شکل گرفته بود.

آمنه بنت الهدی صدر، از آن زن‌هایی نبود که مرعوب شرایط سخت شود. هم درس می‌خواند و هم کار می‌کرد؛ کار فرهنگی!

در خانه‌اش کلاس و جلسه برای زنان می‌گذاشت و آنها را با امور دینی آشنا می‌کرد. برای دختران جوان عراقی با مفاهیم اسلامی و سبک زندگی اسلامی، داستان می‌نوشت و در مجله‌ی الاضواء چاپ می‌کرد. تمام دغدغه‌اش هم این بود که دختران و زنان مخاطبش را با امور دینی آشنا کرده و آنان را نسبت به الگوهای غربی، روشن کند.

کم‌کم که پیش رفت، به سرپرستی مدارس الزهراء رسید. مدرسه الزهرا به صندوق خیریه اسلامی وابسته بود و شعبه‌های مختلفی در بصره، دیوانیه، نجف، کاظمین، حله و بغداد، داشت. مدیریت این مدارس در بغداد بود. بنت الهدی، از معلمانی در این مدارس استفاده می کرد که به اسلام مقید بودند و شئونات آن را رعایت می کردند. برای آموزش بیشتر معلمان کلاس برگزار می کرد و سوالات دانشجویان را در وقت‌های مناسب پاسخ میگفت.اما زمانی که بخشنامه صادر شد که می‌بایست این مدارس حتما زیر نظر وزارت تعلیم و تربیت عراق فعالیت کنند، بنت الهدی دیگر دلش به این کار نبود و با وجود دعوت رسمی دولت برای همکاری، کناره گیری کرد.

فعالیت های اجتماعی، تربیتی و تبلیغی او که توانسته بود تاثیر زیادی بر جامعه آن روز عراق بگذارد را می توان در چند دسته تقسیم بندی کرد. رهبری زنان عراقی و پرچمداری آموزش اسلامی بانوان برای همراه کردن آنان با علم آموزی و تحصیل با علم با تاسیس مدارس در شهرهای مختلف عراق و تربیت و تدریس دختران مسلمان. نگارش مقالات در نشریات مختلف از جمله نشریه الاضواء، چاپ و تالیف کتاب هایی ساده و متناسب با فهم عموم زنان آن دوره که برخی از آثار وی نیز به فارسی برگردانده شده است.

در زمان حیات بنت الهدی که همزمان با روی کار آمدن حزب بعث عراق و دیکتاتوری صدام بود اتفاقات سیاسی و مهمی به وقوع پیوست و که برخی از این اتفاقات در ارتباط با خاندان صدر عبارتند از: بازداشت شهید صدر در بیمارستان کوفه در سال ۱۹۷۲ م. دستگیری بسیاری از افراد کادرهای اسلامی عراقی و اعدام پنج نفر از آنان در ۱۹۷۴ م.انتفاضه نجف در سال ۱۹۷۷ م. که در آن تعدادی از جوانان با این استدلال که قانونشکنی کرده و مردم را به شورش تحریک کردهاند، اعدام شدند. شهید صدر به جهت این رخداد به بغداد خوانده شد و به خاطر محکوم نکردن این کارها مورد عتاب قرار گرفت.

نوشتن، وسیله‌ و ابزار بنت‌الهدی بود برای آگاهی زنان مسلمان. می‌توانست از این طریق دایره مخاطبانش را افزایش دهد و زنان مسلمان همه‌ی کشورها را به اندیشیدن وادار کند. او اولین زن شیعه‌ای بود که برای دختران نوجوان داستان نوشت.

روشن است که بنت الهدی با این روحیه و تفکر نمی توانست نسبت به مسائل سیاسی روز و اتفاقات آن بی‌تفاوت و منفعل باشد. او به همراهی برادرش محمدباقر صدر، کارهای زیادی انجام داد. وقتی هم که دولت عراق برادرش را بخاطر همین فعالیت های سیاسی دستگیر کرد، در نجف، به حرم حضرت علی(ع) رفت و سخنرانی کرد، نتیجه‌اش شد تظاهرات مردم نجف برای آزادی سیدمحمدباقر و گسترش تظاهرات تا بغداد، کاظمین، فهود، نعمانیه، حتی لبنان و بحرین و ایران ... 

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری خمینی فرصتی برای سید باقر صدر و خواهرش بنت‌الهدی پیش آمد تا موج‌های انقلاب اسلامی را در عراق نیز گسترش دهند. در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی سید محمد باقر صدر به فرمان صدام حسین حاکم دست نشانده و طاغوتی عراق، دستگیر شد. بنت الهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانه‌شان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفت‌انگیزی ایراد نمود. سپس، رو به برادر کرد و گفت: من بر نمی‌گردم و می‌خواهم مانند حضرت زینب (س) که برادرش حسین (ع) را همراهی کرد، همراه تو باشم

پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد می زد: شما از چه می‌ترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان میترسید، ولی بدانید مردم بیدار شده اند.

با دستگیری برادر، بنت الهدی به حرم حضرت علی(ع) رفت و به سخنرانی پرداخته و مردم را از دستگیر شدن مرجع دینی‌شان آگاه کرد. نتیجه این سخنرانی تظاهرات مردم نجف و آزادی شهید صدر بود. با رسیدن خبر به دیگر شهرها و کشورها، تظاهرات هایی در بغدادف کاظمین، فهود، نعمانیه، سماوه، لبنان، بحرین و ایران صورت گرفت. حکومت عراق با دیدن این تظاهرات، به بازداشت خانگی خانواده صدر دست زد و در روز شنبه، ۱۹ جمادی الاولی ۱۴۰۰ ق. ۵ آوریل ۱۹۸۰ م. شهید صدر و خواهرش بنت الهدی را به زندان انداخت. سرانجام بنت الهدی و محمدباقر صدر 19 فروردین 1359 به دست عمال صدام دستگیر و پس از شکنجه های سخت به شهادت رسیدند. پیکر این شهیده در قبرستان وادی السلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد.

در ذیل چند بخش برگزیده از کتاب سیدة الشهیدة بنت الهدی صدر به همراه چند عکس می‌آید:

 

* خروش زینب‌وار 

در نخستین مرتبه‏ اى که رژیم صدام سید محمدباقر صدر را دستگیر کرد، بنت‌الهدی تا خیابان اصلى همراه او آمد و تصمیم گرفت که همراه وى سوار ماشین شود، ولى مأموران مانع از این اقدام می‌شوند. بنت‌الهدی به راننده‌ حامل سید محمدباقرصدر گفت: «بالاخره روزى تو بیدار مى‏شوى و از این کار خود پشیمان مى‏گردى.» و فریاد برآورد و سخنرانى عجیبى کرد که همه را به تعجب واداشت؛ فرمود: «شما گمان کرده‏اید مردم نجف خواب هستند که این موقع شب آمده‏اید؟ چه چیزى شما را مى‏ترساند؟ چه چیزى در این خانه مشاهده کرده‏اید؟ آیا اسلحه و مواد منفجره دیده‏اید؟ یک مرد بى‏سلاح که فقط ایمان و عقیده دارد! این‏همه نیرو چه لزومى دارد؟ مردم دیگر بیدار شده‏اند. تا کى وجدانتان در خواب خواهد بود؟ چرا تن به این زندگى ضلالت‏بار داده‏اید؟» 

 

سپس رو به برادر کرد و گفت: «من برنمى‌گردم. مى‏خواهم همانند زینب علیه السلام که برادرش حسین علیه‏السلام را همراهى کرد، همراه تو باشم.» تا هنگامیکه اتومبیل حامل سید محمدباقر ایستاده بود، ملازم و مراقب برادر بود، اما وقتى اتومبیل حرکت کرد، با تکبیرهاى رعدآسا، قلب دشمنان را به لرزه درآورد، و سخنان خود را با آیات « إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ » (شعراء: 227) و « قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ » (اعراف: 128) پایان داد.

سپس بنت‏الهدى به سمت حرم جد بزرگوارشان، علی علیه‌السلام حرکت کرد و در راه فریاد می‌زد: «که اى مردم! به شما ستم کردند! مرجع شما را گرفتند!» در حرم هم با ممانعت خادمان، که دست نشاندگان رژیم بودند؛ مواجه شد، اما آنجا هم سخنرانى کرد و همان جمعیت اندک را به گریه واداشت. سپس به منزل بازگشت. فرداى آن روز، به بازار نزدیک حرم رفت و با فریادهاى تکبیر و سخنان پرشور، مردم را به قیام فراخواند. پس از خروش زینب وار بنت الهدی، تظاهراتی از حرم امام علی علیه السلام با حضور مردان و زنان عراقی به راه افتاد و در پی تظاهرات، رژیم مجبور شد سید محمدباقر را آزاد کند. ساعاتی بعد سید محمدباقر از اداره امنیت با خانواده‌اش تماس گرفت و به آنان اطلاع داد که بعد از چند ساعت به نجف می‌رسد.

 

* موسم حج

در موسم حج، حالت شوق عجیب و فرح انگیزی وجود بنت‌الهدی را در برمی‌گرفت. بنت‌الهدی همانند مرشد دینی در یکی از کاروان‌ها، که از بغداد و کاظمین حرکت می‌کرد، رهسپار حج می‌شد. علاوه بر بانوان عراقی که به سرپرستی بنت‌الهدی به حج مشرف می‌شدند، بانوان طراز اول دیگر ممالک اسلامی نیز در کاروان وی حضور داشتند. در یکی از این سفرها، دختر امام خمینی(رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران) نیز در کاروان بنت‌الهدی حضور داشت. بنت‌الهدی مسائل حج و احکام آن را به زنان آموزش می‌داد و به دلیل احاطه‌ی کاملی که بر فتواهای مراجع گوناگون داشت، نیاز علمی هر مقلدی را طبق فتوای مجتهد خودش برآورده می‌کرد. اگر به مساله‌ای برمی‌خورد که حکم آن در رساله‌ها وجود نداشت، با برادرش سید محمدباقر صدر تماس تلفنی می‌گرفت تا حکم شرعی را از او دریافت کند.

بنت‌الهدی در مورد حج می‌گفت: «باید به سوی فرودگاه روانه می‌شدیم. لحظه‌ای درنگ کردم تا برای آخرین بار به وسایلی که برای آن سفر طولانی و پر رمز و راز مهیا کرده بودم؛ نگاهی بیندازم تا مبادا چیزی از قلم افتاده باشد. نیازی به شمارش نبود... یک ساک، همین و بس. مگر کسی که به سوی بیت الله بار سفر می‌بندد، چه چیزی با خود می‌برد؟ مگر نه این که در آغاز، بشر برای حج گزاردن به سوی خانه‌ای فراخوانده شد که در سرزمینی بی‌آب و علف بنا گردیده بود؟»

 

* حکم آنچه تو فرمایی

در جریان ارتحال دائی روحانی و بزرگوارش، آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین، هر فردی می‌خواست تسلیم در برابر اراده خدا و رفتار صاحب عزا را ببنید، باید به بنت‌الهدی می‌نگریست. در آن فضای سراسر شیون و زاری، او نه تنها خود ناله و فغان نمی‌کرد که به زنان فامیل و بستگان هم توصیه میکرد ذکر «لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ  اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ » را تکرار کنند و خوشحال باشند که سفره‌ی رحمت و خیر و برکت پروردگار، در انتظار دائی بزرگوارش است.

*  تجسم چهره متکامل اسلام

یکی از شاگردان بنت‌الهدی نظرات برخی از خواهرانی که شاگرد وی بودند را در مورد بنت‌الهدی جویا شده بود و از هر یک پرسید: چه چیزی در بنت‌الهدی هست که تو را بیش از دیگران جذب می‌کند؟ جواب‌ها مختلف بود یکی می‌گفت: کناره‌گیری از دنیا و لذت‌های آن...

یکی دیگر می‌گفت: سادگی و تواضع و سخاوت ایشان...

و دیگری گفت: او با تمام سادگیش بانویی آراسته است...

کسی هم جواب داد: هوش و خوش سخن بودن ایشان...

 

در پایان نظر سنجی هم رو به کسی کرد که با بنت‌الهدی رابطه‌ دوستی عمیقی داشت، ایشان پاسخ داد: "عمل در راه خدا از ابتدای جوانی و وقف زندگی برای خداوند متعال."

یکى دیگر از خواهران می‌گفت: "محبت و عاطفه و روش جذاب ایشان و به‏طور کلى، چهره متکامل اسلام را در بنت‏الهدى مى‏دیدم. نهایت ایثار در او متجلى بود. آگاهى بخشیدن به دیگران را وظیفه شرعى و واجب خویش مى‏دانست. جلوه رفتارى او با دیگران به‏گونه‏اى بود که گویى سالیان دراز با آن‏ها زیسته است. شخصیت وى در دل‏ها نفوذ عمیقى داشت."یکی دیگر از شاگردان ایشان می‌گفت: "کسی که با شهیده بنت الهدی رفت و آمد کند این سؤال به ذهنش خطور می‌کند که اگر اخلاق این بانو در این عصر این گونه است پس اخلاق بانوان پیشینی چون خدیجه کبری و فاطمه زهرا و زینب علیهم السلام چگونه بوده است.

خانم سیده ام جعفر(همسر سید محمدباقر صدر و خواهر امام موسی صدر)،نقل می‌کند که یک بار نماز جماعتی به امامت بنت‌الهدی اقامه شد، در پایان نماز، یکی از زنان از وی می‌پرسد چگونه در نماز به خواهر شوهر خودت اقتدا می‌کنی؟  و ایشان پاسخ می‌دهد؛" غیر از عدالت چیزی از ایشان ندیده‌ام."

* تدبیر دولت ایران

با کمک وزارت کشور و سفارت ایران در بغداد، برای سید محمدباقر صدر و بنت‌الهدی صدر در اوایل سال 1359 گذرنامه‌هایی الجزایری و با لباس محلی عشایری تهیه شد و مقدمات سفر ایشان از طریق کردستان و عراق به مرز ایران فراهم گشت. در ایران به غیر از حضرت امام خمینی (ره) و فرزندشان حاج احمد آقا و آقایان سید صادق طباطبایی و سید محمود دعایی که از نزدیکان امام و سفیر ایران در عراق بودند، کسی از این ماجرا اطلاع نداشت.

از بخت بد، هنگامیکه فرستاده‌ ایران به بغداد بازگشت و آمادة رفتن به نجف اشرف بود، خبر دستگیری آیت‌‌الله صدر و خواهر دانشمند ایشان، بانو بنت‌الهدی صدر منتشر شد.

* تحویل جنازه‌ها 

شامگاه چهارشنبه بیستم فروردین سال 1359 ش، رژیم بعث، برق شهر نجف را به طور کامل قطع کرد. در سیاهی شب، مأموران امنیتی از دیوار منزل سید محمدصادق صدر، پسرعموی شهید صدر بالا رفتند و در را باز کردند. بعد به خانه سیدمحمدصادق ریختند و از او خواستند همراه‌شان به استانداری نجف برود. در آنجا، ابوسعد (رئیس اداره امنیت نجف) به سید محمدصادق صدر گفت: «این‌ها جنازه صدر و خواهرش هستند که اعدام شده‌اند. با ما بیا تا دفن‌شان کنیم.»

سید گفت:‌ "باید غسلشان بدهم." ابوسعد گفت: "غسل و کفن شده‌اند." سید گفت: "باید بر آنها نماز بخوانم." ابوسعد گفت: "بخوان."

نماز که تمام شد ابوسعد گفت: "می‌خواهی جنازه‌شان را ببینی؟" سید گفت: "بله".

جنازه را نشانش دادند. صورت پسرعمو غرق خون بود. آثار شکنجه در همه جای صورتش پیدا بود. نگذاشتند همه جای بدن محمدباقر را ببیند.

ابوسعد گفت: "می‌توانی خبر اعدام سید را اعلام کنی، اما اگر خبر اعدام بنت‌الهدی را اعلام کنی خودت را هم می‌کشیم."

این روش بعثی‌ها بود. در این چند ماه این‌قدر خبر شهادت سید را دادند و بعد تکذیب کردند که مردم دیگر راحت خبر را باور نمی‌کردند. رژیم عمداً این کار را کرده بود تا مردم نتوانند موضع مشخصی بگیرند. می‌خواست مردم در تناقض و سردرگمی بمانند. 

علت شهادت شهیده بنت الهدی صدر از زبان صدام : من قضیه حسین(ع) را تکرار نمی کنم زینب (س) بعد از برادرش زنده ماند و ...

 شهیده بنت الهدی صدر بسیار فداکار بود و با تمام توان برای برافراشتن پرچم حق و اسلام می کوشید 

همواره در جمع زنان می گفت اسلام غریب است و دلسوز کم دارد

وقتی صدام او را به شهادت رساند از صدام پرسیدند چرا خواهر صدر را به شهادت رساندی 

صدام گفت من قضیه حسین(ع) را تکرار نمی کنم زینب (س) بعد از برادرش زنده ماند و یزید و آل امیه را رسوا کرد