زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

شب قبل از اعزام گفتم : بابا جان دارید میرید جلوی توپ و تانک و آتش !!! گفت : ما مصداق حضرت ابراهیم هستیم .

پدر شهید می گوید:شب قبل از اعزام گفتم : بابا جان دارید میرید جلوی توپ و تانک و آتش !!!گفت : ما مصداق حضرت ابراهیم هستیم .هرچه از سختی ها گفتم ،از آسانی ها گفت و گفت که ما هر کداممان یک ارتش هستیم .
قالت لهم رسلهم إن نحن الّا بشر مثلکم و لکن الله یمن علی من یشاء من عباده و ما کان لنا أن نأتیکم بسلطان الّا بإذن الله و علی الله فلیتوکل المؤمنون (ابراهیم 11)

پیغمبرانشان به آنها گفتند درست است که ما نیز جز بشرهایی مثل شما نیستیم ،ولی خدا بهر کس از بندگان خویش بخواهد منت می نهد ،و ما حق نداریم جز به اذن خدا برای شما دلیل بیاوریم ،و مؤمنان باید به خدا توکل کنند .  

گفتگو با خانواده شهید مدافع حرم مجتبی یداللهی : بچه‌ام فدای اهل بیت. بچه‌ام فدای رهبر، فدای رهبری امام خامنه‌ای و امام خمینی

مجتبی یداللهی منفرد با نام مستعار شهریار به تاریخ 31/01/1370 در شهرستان شهریار و در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود .
پدر با روزی حلال و آشنایی با مکتب سرخ عاشورا و مادر که شیر او را با روضه های اهل بیت(علیهم السلام) و نور قرآن عجین کرده بود ،با تربیت اسلامی بزرگ کرد و برای آموزش قرآن به مسجد امام حسن(علیه السلام) و هیئت و پایگاه محله می برد .



از خصوصیات فردی و ممتازی که در دوران کودکی و نوجوانی داشت ،سحرخیزی ،مسؤولیت پذیری ،مدبر ،شجاع ،دلیر و غیور بودنش نوید آینده ای درخشان را می داد .
بعداز اخذ دیپلم و علاقه به نظام مقدس جمهوری و فعالیت های جهادی در آزمون دانشگاه افسری پذیرفته و از دانش آموختگان زبده و کارآمد این دانشگاه شد .وی پس از فارغ التحصیلی و اتمام دوره افسری از دانشگاه وبا برخورداری از بصیرت بالا و علاقه به مقام معظم رهبری به ایرانشهر (محل تبعید معظم له در زمان انقلاب)منتقل شد و به عنوان فرمانده گروهان یکم گردان 216 تانک خدمت کرد .

سروان مجتبی یداللهی منفرد تکاور جوان و شجاع ارتش جمهوری اسلامی ایران با عشق به آل الله و شوق خدمت به اسلام ،به جبهه حق علیه باطل سوریه رفت و از سر اعتقاد و علاقه در عملیات مستشاری شرکت کرد و در شامگاه  21/1/1395 در میانه نبردی عاشورایی در حومه حلب ،در حالی که فرماندهی یک گروهان چهل نفری از رزمندگان شهادت طلب لشکر فاطمیون را در مقابل بیش از دو هزار تروریست داعش و النصره را بر عهده داشت ،به شکل مظلومانه به شرف شهادت رسید .


مصداق حضرت ابراهیم(ع) هستیم ...
پدر شهید می گوید:شب قبل از اعزام گفتم : بابا جان دارید میرید جلوی توپ و تانک و آتش !!!گفت : ما مصداق حضرت ابراهیم هستیم .هرچه از سختی ها گفتم ،از آسانی ها گفت و گفت که ما هر کداممان یک ارتش هستیم .
قالت لهم رسلهم إن نحن الّا بشر مثلکم و لکن الله یمن علی من یشاء من عباده و ما کان لنا أن نأتیکم بسلطان الّا بإذن الله و علی الله فلیتوکل المؤمنون (ابراهیم 11)

پیغمبرانشان به آنها گفتند درست است که ما نیز جز بشرهایی مثل شما نیستیم ،ولی خدا بهر کس از بندگان خویش بخواهد منت می نهد ،و ما حق نداریم جز به اذن خدا برای شما دلیل بیاوریم ،و مؤمنان باید به خدا توکل کنند .  

آرزوی دامادی‌اش را داشتم اما شهادتش نصیبم شد/ روز تولد و شهادتش یکی شد

مادر شهید یداللهی بعد از وداع آخر با پیکر فرزند جوان خود صبورانه از افتخار این روزهایش چنین می‌گوید: پسر من راه امام حسین(ع)، زینب کبری(س) و حضرت رقیه(س) را داوطلبانه رفت. برای رضای خدا و به‌عشق اهل بیت امام حسین(ع) به سوریه رفت. آرزوی دامادی‌اش را داشتم اما شهادتش نصیبم شد. خدا گلچینش کرد. بچه من هم مثل خانم فاطمه زهرا(س) از پهلو تیر خورده بود و به شهادت رسید.

او ادامه می‌دهد: پدرش مداح اهل بیت(ع) است. از بچگی با حضور در هیأت‌ها آن‌قدر عشق امام حسین(ع) در وجود مجتبی افتاده بود که دیگر شیفته شده بود. روز تولد و شهادت پسرم یکی شد. این فقط از تقدیر خداوند است که شهادت و تولدش هم‌زمان شده است. خدا خودش او را انتخاب و گلچین کرد تا راهش را بروند.

بچه‌ام فدای امام خامنه‌ای/ پسرم ایرانشهر را به‌خاطر امام خامنه‌ای برای خدمت انتخاب کرد

مادر جوان‌ترین تکاور شهید ارتش که چند روزی بیشتر نیست که به جمع شهدای حرم پیوسته است، با صلابت می‌گوید: بچه‌ام فدای اهل بیت(ع). بچه‌ام فدای رهبر، فدای رهبری امام خامنه‌ای و امام خمینی(ره). پسرم راه اینان را رفت. مجتبی می‌گفت: «امام خامنه‌ای اولین جایی که رفت ایرانشهر (یکی از شهرستان‌های استان سیستان و بلوچستان) بود (ساواک او را به این منطقه تبعید کرده بود) و من هم می‌خواهم اولین منطقه‌ای که به‌انتخاب خود می‌روم ایرانشهر باشد.» از آنجا راهی حرم اهل بیت(ع) شد.

مادر است دیگر، شاید در روزهایی سعی کرد او را راضی کند که به فعالیت در مرزهای کشور اکتفا کند و همین‌جا بماند، اما کسی که مدتها آرزوی جهادی زیستن را در سر پرورانده بود، نمی‌توانست خود را محدود به جغرافیای شهرش بکند. مادر می‌گوید: گاهی سعی می‌کردم منصرفش کنم ولی همیشه می‌گفت: «مامان ما عاشق امام حسینیم.»، زینب‌وار رفت، عاشقانه رفت. این یک ماه آخر خیلی مهربان شده بود. خدا به من دختر نداده است. بچه من خواهر نداشت، اما همیشه خودش کمک‌دستم بود و می‌گفت: «دخترت هم می‌شوم».

تنها برادرش را هم عاشق و داوطلب شهادت کرده بود

مادر شهید یداللهی دو فرزند داشته که حالا با شهادت فرزند ارشدش فقط یک پسر دیگر دارد. او درباره عشق فرزندانش به انقلاب، مقاومت و شهادت می‌گوید: یک پسر دیگر هم دارم که متولد 1374 است. مجتبی برادرش را هم علاقه‌مند و داوطلب شهادت کرد. آن‌قدر برایش از راه شهادت صحبت کرد که او را هم علاقمند کرد. هرچه گفتم «مادر منصرف شو». گفت: «مادر! نگران نباش! پشت و پناه ما خداست. پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) و امام حسین(ع) پشت و پناه ما هستند».

شهادت مدافعان حرم افتخار است

او در پایان جملاتی را خطاب به خانواده شهدای مدافع حرم می‌گوید و ادامه می‌دهد: خانواده شهدای مدافع حرم باید به شهادت این بچه‌ها افتخار کنند. شهادت بهترین سعادتی بود که نصیب این بچه‌ها شد. مجتبی همیشه به من توصیه‌اش صبوری بود و می‌گفت: «مادر، بعد از شهادت من زینب‌وار صبور باش و گریه نکن.»، این توصیه همیشگی‌اش بود. او می‌گفت: «بعد از شهادت من شما باید برادر و پدرم را دلداری بدهی».


برادر شهید می گوید:دوست شهید مجتبی ،شهید صیادشیرازی بود .دوستانش همیشه می گفتند : قنوت هایش کار خود را می کند .یک شهید دیگر را بنا به شباهت فامیلی نیز دوست می داشت ؛سرلشگر شهید مسعود منفرد .خدا را شکر می کنم که برادرم با انتخاب همچین دوستانی به فوز عظیم رسید . 



                                  
در خدمت امام زمان (عجل الله فرجه)باشید

علی ثابت سرباز شهید می گوید:یک روز جناب یداللهی گفتند : که به جای کلاس آموزش موتوری همه در داخل آسایشگاه جمع شوند .مقدمات برپایی کلاس را فراهم کردم وجناب بعد از صحبت های اولیه به من گفتند که در مورد آموزش و بسیج توضیحاتی را ارائه دهید .
من گفتم که دوره های روایتگری را گذرانده ام و می توانم یکی از عملیات های دوران دفاع مقدس را شرح دهم به همراه خاطراتی از شهدا . بعد از خاطره گویی جناب مرا صدا زدند و من در پاسخ گفتم در خدمتم .گفتند که به جای اینکه در خدمت من باشید همیشه درخدمت امام زمان(عجل الله فرجه) باشید .در ادامه گفتند که از چه کتاب هایی روایتگری کردید ؟من هم دو کتاب «خاک های نرم کوشک»و «پایی که جا ماند»را همراه با امضای نویسنده آنها به جناب یداللهی هدیه دادم ودلیل رفاقت من باشهید یداللهی همین دو کتاب شد .  





دیدار حاج قاسم با خانواده شهید


   
نوکری رزمنده ها ...

همرزم شهید می گوید:روز 19 فروردین بود که ما داخل مقر خودمان در روستای قلعجیه مشغول امورات جاری بودیم که صدای ماشین آمد و متوجه شدیم که مهمان داریم .شهید مجتبی یداللهی و سرهنگ علی زمانی که فرمانده گردان حضرت قاسم(علیه السلام) در زیتان بودند برای سرکشی و احوالپرسی به مقر ما آمده بودند .
ورود مجتبی و سایر رفقا مقارن شده بود با نماز ظهر و عصر .بعد از اقامه نماز جماعت با کلی خنده و شوخی ناهار را با همدیگر خوردیم و صحبت کردیم که در بین صحبت ایشان یک مطلبی ذهن مرا به خود مشغول کرد و با حالت جدی رو به من کرد و گفت : حاج مجتبی اگر زنده برگردم ایران و دوباره برگردم به سوریه ،دیگر مسؤولیت نفرات قبول نمی کنم نوکری رزمنده را می کنم .چون برای من تحمل این بار مسؤولیت حفظ جان نفرات خیلی سخت است و من وقتی می بینم از رزمنده های تحت امر من کسی مجروح می شود دگر خواب و خوراک ندارم و از وقتی که به این منطقه آمدم تمام تلاشم بر این بوده کسی از رزمنده های تحت امر من کسی مجروح نشود .
البته نحوه شهادت ایشان هم گویای این مطلب بود که در سنگر خط مقدم و جلوتر از پرسنل تحت امر خود به شهادت رسید .                             


ارادت شهید مجتبی یداللهی به مقام معظم رهبری

وی ارادت بسیاری به حضرت آیت الله خامنه ای داشت و همیشه مطیع فرمان ولایت بود این علاقه به حدی بود که وی محل خدمت خود را برای مدتی شهر ایرانشهر انتخاب کرد چرا که رهبر معظم انقلاب برای مدتی در زمان رژیم منحوس پهلوی آن جا تبعید بود ، او داوطلبانه به سوریه رفت و طی عملیات نیروهای مقاومت در منطقه حومه حلب توسط نیروهای گروه تروریستی النصره در 25 سالگی به شهادت رسید .

چه در انتخاب تیپی که در آن خدمت می کرد چه در انتخاب اولین منطقه گرمسیری برای وظیفه و چه در انجام ماموریت برون مرزی تنها عشق به ولایت را سرلوحه کارش قرار داده بود و عشق به ولایت و ولایتمداری از خصوصیات شاخصش بود .

گفتگو با خانواده شهید مدافع حرم مجتبی یداللهی : بچه‌ام فدای اهل بیت. بچه‌ام فدای رهبر، فدای رهبری امام خامنه‌ای و امام خمینی