زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

گفتگو با همسر شهید محمد مهدی مالامیری / آرامشم را مدیون حضرت زینب هستم/ دردسر تشییع جنازه‌اش را به ما نداد

همسر شهید مدافع حرم «محمدمهدی مالامیری» گفت: در حرم حضرت معصومه (س) از ائمه خواستم تا آرامشی که امام حسین (ع) شب عاشورا به حضرت زینب (س) داد را به من هم بدهند. لحظاتی بعد چنان صبری در دل من ریخته شد که قرص و محکم شدم.

شهید «محمدمهدی مالامیری» را اولین شهید روحانی مدافع حرم می‌دانند. او که به همراه نیروهای مدافع حرم لشکر فاطمیون به سوریه اعزام شده بود ۳۱ فروردین سال ۹۴ در عملیات بصرالحریر به شهادت رسید؛ اما پیکرش در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت.

زهرا احمدی همسر شهید محمدمهدی مالامیری با اشاره به نحوه آشنایی خود با شهید اظهار داشت: آشنایی‌ام با شهید برمی‌گردد به دوران فعالیت مادرم در بسیج، که فرمانده پایگاه بود و مادر ایشان هم با مادرم دوست بود و صمیمیت خاصی داشتند و همین موضوع باعث آشنایی ۲ خانواده شد.

وی افزود: عید غدیر مصادف با بهمن سال ۸۳ عقد را در حرم حضرت معصومه (س) با توسل به خانم خواندیم، عقد بسیار ساده‌ای بود، فقط یک قرآن دست من و یک پارچه سفید بالای سرم بود. اولین قدم‌های بعد از ازدواج را در صحن حرم برداشتیم و اولین عهد را کنار حرم بستیم تا در تمام مراحل زندگی حضرت فاطمه معصومه دست ما را بگیرد. ۱۰ روز بعد از عقد به مشهد رفتیم و این مسافرت‌ها به مشهد چه قبل از عروسی و چه بعد از آن ادامه داشت.

همسر شهید مالامیری به برنامه ریزی خانواده برای انجام تفریحات و شاد نگه داشتن فضای خانه اشاره کرد و گفت: خیلی از تفریحات ما هزینه نداشت و ابتکاری بود. مثلا یکی از برنامه‌ها این بود که پیاده روی می‌رفتیم و مسجدی را مقصد قرار می‌دادیم و در آن یک ساعت لحظات خوبی را داشتیم. با همین برنامه‌ حدود ۴۰ مسجد را رفتیم و نماز تهیت مسجد خواندیم. الزامی نداشتیم که همه کارهایمان خرج بردار باشد. با همین موضوعات ساده شاد بودیم. می‌خواستیم شاد زندگی کنیم و کنار هم بودنمان شاد باشد. آنقدر شاد بودیم که گاهی دیگران می‌گفتند شما متوجه دغدغه‌های دیگران نیستید ما هم در جواب می‌گفتیم قرار نیست ناراحتی هایمان را به بقیه منتقل کنیم.

حضرت معصومه (س) را شاهد زندگیمان قرار دادیم

وی به نوع برخورد شهید با مشکلات خانوادگی و مدد گرفتن از حضرت معصومه (س) اشاره کرد و افزود: همیشه حضرت معصومه (س) را شاهد گفت‌وگوهایمان قرار می‌دادیم و سعی می‌کردیم با گفت‌وگو مسائلی که بین‌مان رخ داده را واکاوی کنیم و ببینیم برای چه ناراحت و دلگیر هستیم. گاهی این دلگیری از یکدیگر بود، گاهی دلگیر از زندگی بودیم که سعی می‌کردیم با حضور در حرم حضرت معصومه (س) خدا و حضرت را شاهد و ناظر خود بگیریم. قطعا اختلاف فرهنگ‌ها و سلیقه‌ها پیش می‌آمد که در مسائلی یکدیگر را درک نکنیم اما سعی می‎کردیم ناراحتی‌های کوچک را حل کنیم.

احمدی به ارتباط شهید با فرزندان اشاره کرد و افزود: یکی از بازی‌هایی که با بشری می‌کرد این بود که در حین توپ بازی قرآن می‌خواند و از این طریق قرآن را مرور می‌کرد. بچه‌ها همیشه بین انتخاب پارک و جمکران مردد بودند. سعی می‌کردیم در همه حال از خستگی و کلافگی بچه‌ها کم کنیم و به شادی آن‌ها بپردازیم. خیلی از برنامه‌های ما با جمکران گره خورده بود، گاهی هر هفته یک شب شام را در جمکران می‌خوردیم. پا به پای بچه‌ها بازی می‌کرد و تا بچه‌ها خسته نمی‌شدند، نمی‌گفت به خانه برویم.

همسر شهید مالامیری از تغییر حالات شهید در اواخر حیات دنیایی‌اش گفت و ادامه داد: شش ماه آخر حیاتش احساس کردم خیلی عوض شده است. اول به حالت اعتراض می‌گفتم، می‌دانم تو از من راضی نیستی بعد می‌گفتم دیگر مثل قبل حرف‌هایم را نمی‌فهمی و احساس می‌کنم خیلی بزرگ شدی.

سجده شکر به خاطر رفتن به سوریه

وی با بیان واکنش خود در ماجرای رفتن همسرش به سوریه تصریح کرد: خبر داد که قرار است عده از روحانیون به سوریه بروند و در بین روحانیون داوطلب من انتخاب شدم. همانجا سجده شکر کردم و گفتم مدت‌‎هاست این را از خدا می‌خواهم و خوشحالم بین ۷۰ میلیون ایرانی شما را برای جهاد و من را برای صبر این جهاد انتخاب کرد. یکبار که صحبت می‌کردیم پیش بینی اتفاقات بعد از شهادت را کردیم که شاید مردم برخورد خوبی با موضع رفتنش به سوریه نداشته باشند و یا حرف‌هایی بزنند، آخر صحبت‌ها گفتم اجازه بده امروز گریه‌هایم را پیش شما بکنم البته نمی‌خواهم این گریه‌ها باعث سست شدن تصمیمت شود تنها می‌خواهم گریه‌ام هم پیش شما باشد.

احمدی در ادامه به ماجرای شنیدن خبر شهادت همسر اشاره کرد و گفت: روز چهارشنبه خبر شهادت را به من دادند. روز سه شنبه بعد از نماز به خدا گفتم حسن عاقبت محمد مهدی را به شهادت قرار بده، یک لحظه بعد به زبانم آمد و گفتم نه، سایه‌اش را ابدی کن، بعد سریع به خودم نهیب زدم و گفتم مگر نمی‌گوییم شهادت سعادت ابدی است، شهدا زنده هستند و کنار پروردگار روزی می‌خورند؟!

آرامشم را مدیون حضرت زینب هستم/ دردسر تشییع جنازه‌اش را به ما نداد

همسر شهید مالامیری از احساس خود در لحظه شنیدن خبر شهادت همسرش گفت و افزود: لحظه‌ای که خبر شهادت همسر را می‌دهند حس می‌کنی پشتت خالی شده و پناهت را از دست داده‌ای، من آن لحظه یاد حضرت زینب (س) افتادم که پس از شهادت امام حسین (ع) و اتفاقاتی که بر سرش آمد دست روی سر گذاشت و گفت امان از غریبی. رفتم کنار حرم حضرت معصومه (س) لحظه‌ای که به حرم رسیدم بغضم شکست و به خانم گفتم، نمی‌خواهم در شهادت همسرم بشکنم، می‌دانم آرزویش شهادت بود برای همین می‌خواهم آنطور که او از شهادتش راضی است من هم باشم و خواستم آن دستی که امام حسین (ع) شب عاشورا روی قلب حضرت زینب (س) گذاشتند و ایشان آرام شد روی قلب من بگذارید. بعد گفتن این جمله انگاری صبری در دل من ریختند که قرص و محکم شدم.

وی روزهای پس از شهادت همسرش را این‌گونه توصیف کرد: در خانه شوخی می‌کرد که دردسر تشییع جنازه را هم به شما نمی‌دهم، وقتی شهید شد، گفتم احتمالا شهید برنمی‌گردد و همینطور هم شد. بعد از اینکه خبر شهادت محمدمهدی را شنیدم اولین کاری که کردم با یک مشاور تماس گرفتم و گفتم حالا که پدر بچه‌‎ها شهید شده من باید چه کنم؟ گفتند باید ریتم زندگی عوض نشود و  اگر از مادر جزع و فزع نبینند می‌توانند صبوری کنند برای همین به همه بستگان سپردم کسی ابراز ناراحتی نکند، چون من به بچه‌ها گفته‌ام که شهادت اتفاق خوبی است و اگر ناراحتی ما را ببیند دچار تناقض می‌شوند.

آرامشم را مدیون حضرت زینب هستم/ دردسر تشییع جنازه‌اش را به ما نداد

همسر شهید مالامیری از احساس خود در لحظه شنیدن خبر شهادت همسرش گفت و افزود: لحظه‌ای که خبر شهادت همسر را می‌دهند حس می‌کنی پشتت خالی شده و پناهت را از دست داده‌ای، من آن لحظه یاد حضرت زینب (س) افتادم که پس از شهادت امام حسین (ع) و اتفاقاتی که بر سرش آمد دست روی سر گذاشت و گفت امان از غریبی. رفتم کنار حرم حضرت معصومه (س) لحظه‌ای که به حرم رسیدم بغضم شکست و به خانم گفتم، نمی‌خواهم در شهادت همسرم بشکنم، می‌دانم آرزویش شهادت بود برای همین می‌خواهم آنطور که او از شهادتش راضی است من هم باشم و خواستم آن دستی که امام حسین (ع) شب عاشورا روی قلب حضرت زینب (س) گذاشتند و ایشان آرام شد روی قلب من بگذارید. بعد گفتن این جمله انگاری صبری در دل من ریختند که قرص و محکم شدم.


وی روزهای پس از شهادت همسرش را این‌گونه توصیف کرد: در خانه شوخی می‌کرد که دردسر تشییع جنازه را هم به شما نمی‌دهم، وقتی شهید شد، گفتم احتمالا شهید برنمی‌گردد و همینطور هم شد. بعد از اینکه خبر شهادت محمدمهدی را شنیدم اولین کاری که کردم با یک مشاور تماس گرفتم و گفتم حالا که پدر بچه‌‎ها شهید شده من باید چه کنم؟ گفتند باید ریتم زندگی عوض نشود و  اگر از مادر جزع و فزع نبینند می‌توانند صبوری کنند برای همین به همه بستگان سپردم کسی ابراز ناراحتی نکند، چون من به بچه‌ها گفته‌ام که شهادت اتفاق خوبی است و اگر ناراحتی ما را ببیند دچار تناقض می‌شوند.

شهید محمدمهدی مالامیری: روحانی شهیدی که زحمت تشییع پیکرش را به احدی نسپرد

شهدا آن بندگان خاصی که دنیا و زیبایی‌هایش را بی‌اهمیت دانسته و برای اهل دنیا واگذاشتند، تا وصال معبودی بنده‌نواز و مهربان را به کف آرند. چه عاشقانه ادعای بندگی خویش را با نثار جانشان به اثبات رساندند. بندگانی که تنها در این دنیا با مشق عشق کردن از الهه‌ عشاق آرام می‌گرفتند، از این دنیای فانی جز وصال یار هیچ طلب نکردند، حتی قطعه‌ای از خاک آن‌که جسم خاکی‌شان در آن بیارامد، آری این‌گونه معامله با دوست پرسود و ارزشمند است.

شهید مدافع حرم محمدمهدی مالامیری روحانی شهیدی که دست از این جسم خاکی شست تا روح بلندش در آسمان آبی به پرواز در آید و وصال حق را با چشم جان نظاره‌گر باشد، او بین دنیا و عشق محبوب عشق حق را برگزید و حتی زحمت حمل پیکرش را نیز به احدی نسپرد.   

به همین بهانه به گفت‌وگو با همسر روحانی شهید محمدمهدی مالامیری پرداختیم.

زهرا احمدی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در قم، زندگی با شهید مالامیری را سراسر خیر و برکت برای خود دانست و اظهار داشت: حاصل ده سال و نیم زندگی مشترک ما دو دختر به نام‌های فاطمه و بشری، که هنگام شهادت پدر دو و پنج سال داشتند. یکی از برنامه‌های روزانه ایشان بازی با فرزندانمان لحاظ شده بود او با برخوردی صمیمانه برای آن‌ها وقت می‌گذاشت به‌نحوی‌که حتی نمازهای یومیه خود را به همراه فرزندانمان در مسجد اقامه می‌کرد و هر بار  صبورانه منتظر حضورشان در ادای این فریضه الهی می‌ماند. در مسئله پوشش نیز براین باور بود که تا دخترانمان  کودک‌اند حجابشان اختیاری باشد تا بر این اساس باعلاقه خود آن را پذیرفته و برایشان شیرین‌تر به نظر بیاید و گاهی برای تشویق آن‌ها به خاطر حجابشان هدیه‌ای در نظر می‌گرفت.

شهید مصداق کامل عمل به منویات مقام معظم رهبری

همسر شهید مدافع حرم در پاسخ به بهانه‌گیری‌های دردانه‌هایشان در نبود پدر تصریح کرد:  بنا بر قول خداوند که خود جای خالی شهید را پر می‌کند بر همین امید به زندگی خود ادامه خواهیم داد. برای جویا شدن از حال و هوای دخترانم از فقدان پدر به چند مشاور و روانشناس مراجعه داشتم و با اذعان به این مسئله که آن‌ها هنوز شکست را در زندگی تجربه نکرده و هنوز وجود خورشید، نماد پدر در زندگی آن‌ها در وسط نقاشی‌هایشان نمایان است و اطمینان از محوری بودن نقش ایشان در زندگی فرزندانم دلگرم‌تر شدم. البته این به توجهات خداوند و امام عصر(عج) و تدابیر اتخاذی ما پیش از اعزام همسرم برمی‌گردد.

وی با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی شهید محمدمهدی مالامیری عنوان کرد: از ویژگی‌های بارز شهید خوش‌رویی و آراستگی ظاهری و پرداختن به ورزش بود که همین امر در تواضع و اخلاص، ایشان را محبوب دل جوانان می‌کرد. پرهیز از ریا، شاخصه دیگر ایشان بود چنانچه بعد از شهادت نیز خانواده و نزدیکان وی از برخی مدارج و مراتب علمی ایشان بی‌اطلاع بودند. ارادت خاص نسبت به مولا علی بن موسی‌الرضا(ع)، تداوم ارتباط با قرآن و اقامه نماز صبح در مسجد، زیارت هفتگی جمکران و زمزمه همیشگی دعای عهد، روح بی‌کرانه‌اش را زلال‌تر می‌کرد. بسیار کم‌حرف، ساکت ولی در فضای خانه‌شور و هیجان خود را داشت و در نزد همگان به خوش‌پوشی، شیک‌پوشی، پاکیزگی شهره، اما اهل اسراف و ولخرجی نبود و تنها با مراقبت و نگه‌داری درست از چند دست لباسش از آن‌ها به مدت طولانی استفاده می‌کرد.

قریب الاجتهاد بودن شهید در سطوح عالی حوزه

بانو احمدی بابیان نوع تفکرات همسر شهید خویش افزود: نوع تفکرش در همه موارد زندگی او در عمل به منویات مقام معظم رهبری خلاصه می‌شد. به‌واسطه فعالیت‌های ورزشی چنان شاد و سرزنده و سخت‌کوش بود به‌گونه‌ای که در هر هفته فعالیت‌های ورزش رزمی، فوتبال، والیبال، شنا و غیره را در برنامه‌هایش می‌گنجاند و با برنامه‌ریزی تمام ساعت‌های روزش، ساعاتی را نیز به مطالعه و تحقیق می‌گذراند و با تدبیر و انعطاف‌پذیری در برنامه‌هایش برای همه مسائل و کارها از جمله صله‌رحم و غیره  وقت گذاشته و برای جبران آن نیز از خواب خود کم می‌گذاشت. به نظر من مصداق کامل جمله مقام معظم رهبری در خصوص تهذیب، تحصیل و ورزش بود و در سه حوزه نمونه بود.

وی با افتخار از تواضع و فروتنی همسر شهیدش می‌گوید: هیچ‌گاه در ایشان با عنوان استاد سطوح عالی حوزه، تکبر و فخرفروشی دیده نشد. به‌طوری‌که پدر و برادران او که همگی طلبه و ساکن قم بودند، از دو سال تدریس درس کفایه الاصول وی یکی از سخت‌ترین و آخرین دروس اصولی حوزه اطلاع نداشتند، تا اینکه به‌صورت تصادفی اسم او را در لیست مدرسین حوزه علمیه دیدند. به‌قدری از نظر علمی در سطح بالایی قرار داشتند که ایشان برای شروع تدریس خود از دروس سطح عالی و پایه 9 و 10 آغاز کردند و در این زمینه برای اینکه کسی متوجه نشود برای خود سختگیری خاصی را اعمال می‌کردند در صورت عمل نکردن به مسئله‌ای، برای خود جریمه‌ای در نظر می‌گرفت. وی هرچند بخش قابل‌توجهی از زندگی خویش را به مطالعه در مباحث علمی اختصاص داده بود، اما فعالیت‌های تبلیغی را تا هنگام شهادت به‌عنوان تکلیف و وظیفه شرعی بی‌هیچ بهانه و توجیهی انجام داد و پس از شهادتشان مشخص شد که باوجود سن کم قریب الاجتهاد بودند.

کسب علم و نور خدایی با اخلاص در عمل شهید

همسر حجت‌الاسلام مالامیری با اشاره به ولایتمداری شهید بیان کرد: اصراری ندارم بر اینکه بگویم شهید فرشته است چراکه انسان در هر جایگاهی اشتباه هم دارد اما ایشان آنچه را که درست می‌دانست با خلوص به آن عمل می‌کرد. او با ابراز بی‌علاقگی خود نسبت به تعریف و تمجید اطرافیان نسبت به مقوله کسب علم می‌گفت: (اگر علم من دنیایی شود، سد کارم خواهد شد و این عین ظلمت است و حال‌آنکه اگر علم به‌مانند نوری باشد آن دنیا دست مرا می‌گیرد) و با تأکید بر اینکه علم متعلق به خداوند است و در آن نباید خودنمایی وجود داشته باشد. ایشان با پیگیری صحبت‌های رهبری روی مسائل سیاسی مطالعه و دقت عمل زیادی به خرج می‌داد و در مجموع ولایت محوری در زندگی ایشان نمایان بود. چنانچه به گفته‌ شهید تعامل و رفتار طلبه باید به نحوی باشد که درسش برایش حکم نور داشته باشد و با این افکار همچنان مورد تحسین اساتید خود بود.

    بانو احمدی با اشاره به رفتار خاص همسرش با پدر و مادر خویش ادامه داد: پدر ایشان روحانی و مادرشان نیز از سادات جلیله حسینی هستند زمان اعزام همسرم مادرش با سوز دل و آهی گلوگیر نغمه آرام جانم می‌رود روح و روانم می‌رود را سر می‌داد و از اینکه فرزندش از خوبی بسیار روزی شهید خواهد شد می‌گفت.  برای آنان به‌صورت ویژه و خاص احترام قائل بود و در صورت اختلاف‌نظر در صورت امکان نظرشان را می‌پذیرفت و با طمأنینه و سکوت خاصی در برابر آن‌ها حاضر می‌شد. آری هدایت و راهنمایی‌های خانواده‌ای این‌چنین نتیجه‌ای را در بر خواهد داشت، تا حدی که خانواده ایشان پس از ازدواج  نیز پیگیر درس و رابطه تعاملی ایشان با من و فرزندانمان بودند.

  کشانده شدن غیرت و شجاعت عالمانه شهید به آن‌سوی مرزها

وی بابیان علت اعزام پدر فرزندانش به سوریه خاطرنشان کرد: پدر مهربان بُشری و فاطمه(5و2 ساله) با شنیدن ناله‌های جان‌سوز کودکان سوریه و عراق هرروز بی‌قرارتر می‌شد و از آنجایی‌که با مشاهده آن جنایات  طعم خوش آرامش و لذت‌های زندگی با ذائقه بهشتی‌اش تلخ شده بود. مدام با خود زمزمه می‌کرد، (چگونه بنشینم و نظاره‌گر این جنایات باشم در حالی‌که فرزندان خودم در امنیت کامل در کنارم بازی می‌کنند؟). از همین رو سفرهای تبلیغی آخر خویش را به‌منظور مبارزه با نشر افکار التقاطی وهابیت و داعش و با حضور در مناطق مرزی و سنی نشین انجام می‌داد. اما غیرت و شجاعت عالمانه‌اش، وجدان بیدارش را به آن‌سوی مرزها کشاند. وی در دوره‌های فشرده آموزش نظامی را بدون اطلاع خانواده گذراند و باوجود شرایط مساعد کاری، تدریس و تحقیق را رها کرده، تا بنا بر قول خودش به ( حاصل آموخته‌هایش) دست یابد.

 به گفته‌ همسر شهید مدافع حرم سال‌های آخر به‌منظور ایجاد خلل و به سنگ خوردن تیر داعش در جذب نیرو به شهرهای مرزی می‌رفت. حتی به درخواست اهل تسنن در نجات جوانان از افکار انحرافی داعش با عزیمت به شهرهای سیستان و بلوچستان، خاش، ایران‌شهر، کرمانشاه، تالش و آستارا به تبلیغ می‌پرداخت. باوجود دوری از خانواده و تحمل سختی‌های بسیار، ذره‌ای از وظایف و مسئولیت‌های پدری خود کوتاهی نمی‌کرد، چرا که با حضورش شرایط را تغییر داده و نبودش را جبران می‌کرد.

از تمدید مأموریت و تن دادن به معامله‌ای پرسود تا شهادت

وی با اشاره به‌روزهای قبل از شهادت آقا محمدمهدی گفت: با مشاهده کلیپی تأثیرگذار از رهبری حال و هوای دیگری پیدا کردم که در همان لحظه با تماس همسرم و بیان دل‌تنگی‌هایم با یکدیگر نیتی در خصوص پذیرفتن تمدید مأموریتش، تا با هدیه جهادش به حضرت آقا در این راه خدایی گام بردارد و من نیز با تقدیم دل‌تنگی‌ها و صبر خویش به آقا و حضرت زینب(س) در واقع به معامله‌ای پرسود تن دادیم، در همین فاصله دو روز پس از تمدید مأموریتش به مقام رفیع شهادت دست‌یافت. با علم به اینکه او قطعاً به خاطر خلوصش به این مقام دست پیداکرده است یاد دارم روزی را که آرزوی شهادت یکی از نزدیکانم را در راه دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) داشتم و زمانی که مسئله اعزام ایشان مطرح شد خطاب به همسرم گفتم: خداوند از میان 70 میلیون ایرانی تو را برای جهاد و مرا برای صبر انتخاب کرده است، آری جایی که خانواده پشت یک مرد قرار گیرد، او نیز می‌تواند به‌درستی به وظایف دینی‌اش عمل کند و من نیز از ابتدای ازدواج با اعتقاد به این حس که ایشان را زود از دست خواهم داد، از خداوند برایش بهترین مرگ و روزی شهادت را طلب می‌کردم.

بانو احمدی افزود: با همسرم ساعت‌های طولانی برنامه‌ریزی اتفاق‌ها و مشکلات پیش رو و روزهای بعد از شهادتش و حتی بر مسئله مدرسه بچه‌ها نیز به توافق رسیده بودیم و در این‌باره حتی برای آمادگی فرزندانمان با آن‌ها صحبت می‌کردیم. تا اینکه با شنیدن خبر شهادتش لبخندی که هنگام رسیدن عزیزان به آرزوی دیرینشان در کسب بالاترین مقام‌ها حاصل می‌شود، بر لبانم جاری شد. اما باوجود سختی‌های بسیار و ناراحتی که داشتم، لحظه‌به‌لحظه زندگی‌ام را با حضرت زینب(س) و مصیبت‌های ایشان مقایسه می‌کردم و به این گفته همسرم که ( پس از من خاطرم از خانواده‌ام جمع است) و در این آرامش به شهادت رسید. با تداعی حال و هوای حضرت امام حسین(ع) در لحظات آخر حیات مبارکش که هنوز چشم و نظرشان به خیمه‌ها بود، غم و مصیبت خود را فراموش می‌کردم.

روحانی شهیدی که زحمت تشییع پیکرش را به احدی نسپرد

همسر شهید مدافع حرم با اشاره به سختی‌های حضرت زینب(س) بعد از واقعه عاشورا و فلسفه آن یادآور شد: حضرت زینب(س) از کودکی بر سرنوشت خویش واقف بوده، تا جایی که مادر پیراهن برادرشان را برای روز عاشورا نزد ایشان به امانت گذاشته بودند. از آن‌پس ایشان به دلیل صبر و بردباری خود عقیله بنی‌هاشم و پیام‌آور عاشورا شناخته‌شده و به آن درجات رفیع رسیدند، و اینکه علما به نماز شب 11 محرم حضرت قسم یاد می‌کنند بی‌راه نیست. فرزندان من‌ بعد از شهادت پدر در همه‌جا بامحبت روبه‌رو شدند، اما حضرت زینب(س) پس از شهادت امام حسین(ع) گفتند امان از اسیری، حال، یادآوری مصیبت‌های آن حضرت، غم و سختی‌های پیش رو را در دنیای فانی برایمان تقلیل خواهد کرد.

بانو احمدی بابیان قول شهید پیش از شهادت که (زحمت تشییع‌جنازه‌ام را هم به مردم نمی‌دهم) خاطرنشان کرد: بعد از تلاش‌های بسیار سپاه برای برگشت پیکر ایشان به ما اعلام شد که تلاششان در این زمینه به‌جایی نرسیده، البته پیش از آن‌هم بنا بر قول شهید با خود می‌گفتم بعید است برگردد. زمانی که برای بزرگداشت شهدای مدافع حرم به دیدار رهبری شتافتیم، حضرت آقا بنا بر روایتی فرمودند (روز قیامت برخی اجر دو شهید را می‌برند و چنان‌که شهدای دیگر نیز به حال آنان غبطه می‌خورند) گمان من این است که آنان شهدای مدافع حرم هستند چراکه این شهدا باوجود سن کم از روی عقل و درایت و آگاهانه و با بصیرت راه خود را برگزیدند و به‌ دور از هیجانات درونی‌شان در اوج بهره‌وری بودند و دوم اینکه عزیمتشان صرف وطن خویش نبوده و برای حفظ حرم و اسلام و دینشان، مرز نشناخته‌اند. در واقع اجر دو شهید را به خود اختصاص داده‌اند، اجری که ازنظر خداوند پنهان نیست.

شهادت را بهایی نیست نباید سطح آن را با شبهات پایین آورد

همسر شهید محمدمهدی مالامیری با اشاره به اهمیت آموزش فرزندان برای تمرین ولایتمداری برای عصر ظهور تأکید کرد: خود شهید با جان‌فشانی خویش برای آرامش مردمان سرزمینش کاری کرده و من حق و جایگاهی برای خود قائل نیستم، اما طرز تفکر برخی از افراد و بی‌بصیرتی آنان در عدم پشتیبانی از رهبری مرا آزرده‌ خاطر می‌کند. نسل امروز فرزندان فردا را تربیت خواهند کرد و در واقع تمرین ولایت مداری را برای عصر ظهور باید امروز به فرزندان خود بیاموزیم، و از پی کمی آب‌ونانمان حاضر به پشت پا زدن به سنگرها و اعتقاداتی که خون‌ها برایش نثار شده باشیم تا مبادا از دنیایمان عقب بمانیم. در این راستا افراد حزب‌اللهی‌ نیز باروی خوش و آگاه‌سازی می‌توانند موفق به جذب فرد فرد اعضای جامعه شده و در واقع باید به این نکته که با ناراحتی‌ها، پرخاشگری‌ها، بداخلاقی‌ها و قطع رابطه نمی‌توان جذب داشت توجه شود. چرا که در صورت بروز چنین اتفاقی دشمنان جوانان ما را به سمت خود کشیده، که این امر نیازمند به تحصیل، تفکر و برنامه‌ریزی است، این در حالی است که مؤمن برای همه لحظات زندگی تدبیر می‌خواهد.

وی در پاسخ به شبهه دریافت هزینه مدافعان حرم بعد از اعزام به سوریه بیان کرد: آیا نمی‌توانست خودش آن مقدار پول را به دست آورد؟ کسی برای پول جان نمی‌دهد اگر به آنان بگویند برای دریافت یک میلیارد یک دستتان را قطع کنید نمی‌پذیرند، این راه برای کسانی که خواهان پول هستند باز است. نباید سطح شهادت را تا این حد پایین بیاوریم. ببینید دشمن چگونه از همه جهت کار خود را پیش می‌برد با این‌وجود برخی از مردم رقم‌های عجیب‌وغریبی به ما می‌گویند که برای خودمان هم تعجب‌آور است. در همه جای دنیا برای بازماندگان جنگ مقرری را در نظر می‌گیرند، اما با آن‌کسی پولدار نخواهد شد، به‌ هیچ‌عنوان بحث پول در جنگ باوجود سختی‌های آن مطرح نیست. ایشان تنها برای اصل دفاع از حرم اهل‌بیت (س)راهی و نیازی به دریافت هزینه نداشته که جانش را برای آن بدهد. چرا که اگر در کشور خویش ایران می‌ماند، به‌عنوان یکی از اساتید و عضو هیئت‌علمی دانشگاه زندگی بسیار خوب و مرفهی می‌داشت. حتی برخی بابیان این مطلب می‌گفتند او با وجود این ویژگی‌ها آینده درخشانی داشت و نباید می‌رفت.

دنیا جای راحتی نیست و انسان با سختی‌ها بزرگ خواهد شد

به گفته‌ همسر شهید مدافع حرم پیوسته همه در زندگی با سختی‌هایی روبرو هستیم، اما مردم به‌واسطه نبودن در این شرایط و تجربه نکردن آن مدام از سختی‌های ما سؤال می‌کنند. حال مطلب مهم این است که قرار نیست در دنیا راحتی داشته باشیم با تمام مشقت‌هایی که مردم به زبان می‌آورند فقط یک جمله برای بازمانده‌های شهید می‌گویم که خدایا این کم را از ما قبول بفرما به‌مانند بیان حضرت زینب (س)، چراکه انسان با سختی‌ها بزرگ خواهد شد همین مردم به خیال خود گمان می‌کنند شهدا تنها برای جنگ سوریه عازم شده‌اند، در حالی‌که اکنون مرزهای اعتقادی ما سوریه و فلسطین است، در حقیقت آن‌ها به پشتیبانی از ولایت‌فقیه خویش راهی این سفر سخت شدند. با این‌وجود ایشان قبل از اعزام صراحتاً امضا و اعلام کردند که برای مسئله جهاد پولی نمی‌خواهند و کاملاً برای رضای الهی در این مهلکه شرکت کردند. 

بانو احمدی در پایان رسیدن به خیل شهادت برای خود و فرزندانش را بزرگ‌ترین آرزوی خود دانست و گفت: با گامی پرصلابت و محکم در راه شهید و عمل به هدف و برنامه ایشان زندگی را ادامه خواهیم داد. چراکه عمل به هدف و برنامه ایشان در واقع همان عمل به اهداف ما در زندگی خواهد بود و بابیان این مطلب که شهید محمدمهدی مالامیری تنها مناجات‌نامه‌ای با خداوند به زبان عربی از خود به‌جا گذاشته است که در انتهای آن‌یک جمله به فارسی نوشته‌شده که به دعای همه شما محتاجم. 

خاطرات پدر "محمدمهدی مالامیری" اولین روحانی شهید مدافع حرم/ علت نگارش کتاب "بی‌آشیان"

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ پدر شهید حجت الاسلام «محمدمهدی مالامیری کجوری» درباره علت نگارش کتاب "بی آشیان" درباره زندگی فرزندش گفت: علت نگارش کتاب این بودکه دوستان شهید اصرار داشتند که از آنجایی که ایشان از افاضل حوزه بود و کتاب های سطح عالی حوزه را تدریس می کرد، خاطراتی که در مورد ایشان وجود دارد به رشته تحریر دربیاید تا دیگران نیز استفاده کنند.

حجت الاسلام و المسلمین «احمد مالامیری کجوری» در گفتگو با رسا درباره وجه تسمیه کتاب خاطرات به "بی نشان" اظهار داشت: اسم کتاب به پیشنهاد برادر و همرزم آن شهید انتخاب شد. برادر شهید از اساتید حوزه است و با آن مرحوم برای اعزام به جبهه تشکیل پرونده داده بود و هر دو به دوره آموزش نظامی رفته بودند. علت نامگذاری به "بی نشان" این بود که آن شهید وابسته به خانه و آشیان نبود و آزاد بودند. وی بعد از اینکه به سوریه رفت می گفت که ما باید با داعش و آمریکا بجنگیم، شهید شویم به گونه ای که از جسد خودمان هم خبری نباشد و چون ایشان جسد، تشییع جنازه و قبری ندارند از این جهت می توانیم بگوییم:"بی آشیان".

وی با ذکر خاطره ای از شهید مالامیری اظهار داشت: ایشان در پردیسان خانه داشتند و یکی از بستگان، منزلش را فروخت و می خواست خانه دیگری بخرد و این زمانی بود که قیمت خانه ها تقریبا دو برابر شده بود. شهید مالامیری چون دید که آن شخص بدهی دارد خانه اش را فروخت بود تا از قرض بیرون بیاید. شهید مالامیری از زمان کودکی مکبّر مسجد بود و هر زمان که می خواستیم نماز بخوانیم اذان می گفت و ما نماز را به جماعت می خوانیدیم.

نویسنده کتاب "بی آشیان" در مورد علت طلبه شدن فرزندش گفت: وقتی که شهید مالامیری به سوم راهنمایی می رفت، آیه «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» را برای او خواندم. یعنی چه کسی بهتر از اینکه مردم را به سوی خدا دعوت کند هم کارهای خوب انجام دهد و بگوید که من در مقابل خدا تسلیم هستم. خدا می فرماید که این شخص، بهترین فرد و این شغل امامان و پیامبران است که مردم را به سوی خدا دعوت می کند و پیام خدا را به مردم و بندگان خدا می رساند. این حرفه و شغل روحانیت است که مردم را به خدا دعوت می کنند. وقتی این سخنان را به ایشان گفتم قبول کرد و گفت که طلبه می شوم. بعد به وی توضیح دادم که نگاه نکنید الان مردم برای روحانیت سلام و صلوات می فرستند. ممکن است مردم پشت کنند و حتی مثل امام حسین(ع) هم با اینکه معصوم بود در روز عاشوار جمع شدند و گفتند که ما غیر از کشتن تو راضی نمی شویم؛ این چنین هم هست. اگر این حرفه و این مشکلات را قبول می کنی طلبه شو. ایشان طلبه شد و راه امام حسین را در پیش گرفت و شهید شد.

گفتنی است، کتاب «بی آشیان» با موضوع زندگی نامه نخستین شهید روحانی مدافع حرم، حجت الاسلام محمدمهدی مالامیری را پدر آن شهید یعنی حجت الاسلام احمد مالامیری به سفارش ستاد کنگره شهدای روحانی استان قم نوشته و انتشارات زمزم هدایت آن را با شمارگان دوهزار نسخه و  قیمت 9 هزار تومان در زمستان 1395 منتشر و روانه بازار کرده است.

نویسنده در این کتاب به شرح زندگانی نخستین شهید روحانی مدافع حرم اهل بیت(ع) در سوریه پرداخته و بخش های «انتخاب راه»، «تولد»، «ازدواج»، «عقد در حرم»، «تدریس در جامعة المصطفی العالمیه»، «تبلیغ»، «دیدار با رهبر معظم انقلاب و هدیه ایشان»، «شهادت»، «سخنی با خانواده شهید» و ...  را در آن بررسی کرده است.

حضرت آیت الله العظمی حسین نوری همدانی شنبه 2 اردیبهشت ماه امسال در دیدار اعضای ستاد کنگره شهدای روحانی استان قم و پدر و مادر شهید حجت الاسلام محمد مهدی مالامیری کجوری، از کتاب «بی آشیان» رونمایی کرد.

........................

حجت‌الاسلام شهید محمدمهدی مالامیری | تاریخ شهادت: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴

ام و نام خانوادگی: محمدمهدی مالامیری
تاریخ تولد: ۲۶/۳/۶۴
تاریخ شهادت: ۳۱/۱/۹۴
محل شهادت: بصری الحریر استان درعای سوریه
 
 حجت‌الاسلام شهید محمدمهدی مالامیری، در روز دوشنبه ۲۶ خردادماه ۱۳۶۴ هجری شمسی، مصادف با ۲۶ ماه مبارک رمضان در خانواده‌ای روحانی و ولایی چشم به جهان گشود.
 او تحت تربیت پدر و مادری دلسوز و متدین بود؛ پدر و مادر او هر دو اهل استان مازندران که پدرش اهل کجور و مادرش از سلسله‌ی جلیله‌ی سادات خاندان حسینی شهرستان آمل می‌باشد. پس از گذراندن دوره‌های ابتدایی و راهنمایی با رتبه‌های عالی، در ابتدای نوجوانی در مدرسه علمیه فاطمی دروس حوزوی خود را شروع کرد.

 سخت‌کوشی و تهذیب باعث شد بعد از سپری نمودن مقامات و سطح عالی حوزه در هشت سال به‌عنوان طلبه‌ای ممتاز در محضر حضرات آیات عابدی، آملی لاریجانی، شب‌زنده‌دار، مدرسی یزدی، سیفی مازندرانی و... بهره کافی ببرد تا جایی که قبل از سی‌سالگی در حوزه‌های علمیه کاشان، جامعه المصطفی العالمیه (ص) و موسسه حضرت جوادالائمه (ع) به تدریس دروس سطح (رجال، درایه، رسائل، حلقات و کفایه) بپردازد.
 وی هرچند بخش قابل‌توجهی از زندگی خویش را صرف مطالعه و غور در مباحث علمی اختصاص داده بود، اما فعالیت‌های تبلیغی را تا هنگام شهادت به‌عنوان تکلیف و وظیفه شرعی بی‌هیچ بهانه و توجیهی انجام داد.
 از ویژگی‌های بارز شهید خوش‌رویی و آراستگی ظاهری و پرداختن به ورزش بود و همین امر در تواضع و اخلاص، ایشان را محبوب دل جوانان می‌کرد. پرهیز از ریا، شاخصه دیگر ایشان بود؛ چنانچه بعد از شهادت نیز خانواده و نزدیکان وی از برخی مدارج و مراتب علمی ایشان بی‌اطلاع بودند.
ارادت خاص نسبت به مولا علی بن موسی‌الرضا (ع)، تداوم ارتباط با قرآن و اقامه نماز صبح در مسجد، زیارت هفتگی جمکران و زمزمه همیشگی دعای عهد، روح بی‌کرانه‌اش را زلال‌تر می‌کرد. در یک کلام، زندگی شهید طبق سفارش مقام معظم رهبری، آمیخته‌ای از تحصیل، تهذیب و ورزش بود.
 سید حسن مبارز یکی از شاگردان خارجی وی که در جامعه المصطفی تحصیل می‌کند در شعری که برای استاد شهیدش محمدمهدی مالامیری سروده است، به این نکته اشاره نمود:
 همواره مهر بودی و آبان نداشتی   /   دریای بی‌کرانه که پایان نداشتی
ای چهار فصل زندگی‌ات، عاشقانه سبز   /   گل بودی و بهار، بیان نداشتی
ای از جهان رها و گرفتار درد عشق   /   جز وصل دوست چاره و درمان نداشتی
امروز صبح به من گفت زندگی   /  کاری به کار عالم امکان نداشتی
با ما بگو حقیقت پنهان خویش را  /   آری (خودش) همیشه نمایان نداشتی
در لحظه‌های عاشقی‌ات، نیمه‌های شب   /   آیا تو از بهشت فراخوان نداشتی؟

 
تحولات کشورهای اسلامی از نوجوانی برایش اهمیت فراوانی داشت، اما جنایات فجیع گروه‌های افراطی و تکفیری و حرمت‌شکنی‌ها بی‌شرمانه آن‌ها آرام و قرار را از او ربوده بود.
 بابای مهربان بُشری و فاطمه (۵ و ۲ ساله) تاب شنیدن ناله‌های جان‌سوز کودکان سوریه و عراق را نداشت و طعم خوش آرامش و لذت‌های زندگی به ذائقه بهشتی‌اش را تلخ می‌نمود. از همین رو سفرهای تبلیغی آخرش را به مناطق مرزی و سنی‌نشین رفت تا با نشر افکار التقاطی وهابیت و داعش مبارزه کند؛ اما غیرت و شجاعت عالمانه‌اش، وجدان بیدارش را به آن سوی مرزها کشاند. وی در دوره‌های فشرده آموزش نظامی را بدون اطلاع خانواده گذراند و با وجود شرایط مساعد کاری، تدریس و تحقیق را رها کرد تا به قول خودش به (حاصل آموخته‌هایش) برسد.
روز اعزام نزدیک بود و هرلحظه نشاط و نورانیت، سیمای آرام محمدمهدی را دل‌نشین‌تر می‌کرد. او علت رفتنش را به مادر ولایت‌مدارش این‌گونه گفته بود:
 نمی‌توانم در کنار همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم کودکان سوریه و عراق، والدینشان سربریده می‌شوند؛ آموخته‌های من از اسلام و تحصیل دروس حوزوی چنین اجازه‌ای به من نمی‌دهد.

 دانش‌آموخته مکتب فاطمی به نیابت از رهبر فرزانه و مجاهد انقلاب، برای دفاع از حریم پاک اهل‌بیت (ع) راهی جبهه‌های نبرد علیه گروه‌های تکفیری آمریکایی شد.
 وی سرانجام در شامگاه دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴، مصادف با اول ماه رجب میلاد امام محمدباقر (ع) همراه با دیگر مجاهدان تیپ فاطمیون با شعار (کلنا عباسک یا زینب) در منطقه بصری الحریر استان درعای سوریه به آرزوی دیرینه‌اش رسید و جامه فاخر شهادت را بر تن کرد.