زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

مزار بی سنگ شهید مدافع حرم محمد (مرتضی) عبداللهی

خاطره ای از همسر شهید : زمانی‌که به مزار شهید علی امرایی رسیدیم، آقا محمد گفتند، دوستانم می‌گویند: شبیه شهید امرایی هستم. سپس با خنده ادامه دادند: اگر شهید شدم، من را هم در قطعه ۲۶ خاک کنید. به شوخی گفتم: بالاخره شما می‌خواهید پیکر داشته باشید یا خیر؟ چون همیشه دعا می‌کردند هنگام شهادت ذره‌ای از بدن خود باقی نماند. پاسخ دادند: ان‌شاءلله پیکری باقی نمی‌ماند؛ اما اگر پیکرم بازگشت در این قطعه به خاک سپرده شوم؛ اما سنگ مزار نداشته باشم، چراکه به دلیل بازگشت پیکر شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر شرمنده حضرت زهرا (س) نباشم.

.

گفتگو با همسر شهید مدافع حرم شهید مرتضی عبداللهی :خانه قشنگی که طی ۱۰ سال زندگی مشترک هیچ‌گاه دروغ نشنید

متولد ۹ اسفند سال 1366 در تهران بود؛ جوانی باهوش، بامحبت و صادق. در «تیر اندازی» تبحر خاصی داشت. دوره‌های مختلف «راپل»، «غواصی» و «پاراگلایدر» را با موفقیت طی کرده بود. مرتبه دوم برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) به سوریه رفته بود که در ۲۳ آبان ماه سال ۹۶ به شهادت می‌رسد. همسر شهید معتقد است در این سال‌های زندگی مشترک با محمد «زندگی را با هم زندگی کردیم». در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار دفاع پرس با همسر شهید مدافع حرم «محمد عبداللهی» را می‌خوانید:

نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی

دفاع پرس: در خصوص معیار‌های ازدواج خود بگویید؟

آقا محمد درحالی تصمیم به ازدواج گرفتند که دانشجو سال سوم مهندسی عمران بودند و نه کار مشخصی داشتند و نه به سربازی رفته بودند. تاکید بر احترام به والدین، دغدغه و پشتکار شهید برای انجام تکالیف الهی از جمله خصوصیاتی بود که باعث شد با اطمینان محمد را انتخاب کنم. آذر ماه سال ۱۳۸۷ به عقد هم درآمدیم. در تمام این سال‌ها ما زندگی را با هم زندگی کردیم. من به همه پیشنهاد می‌کنم که زود ازدواج کنید تا تفریحات و لذت‌های زیادی از زندگی با یکدیگر ببرید.

دفاع پرس: از خاطرات زندگی مشترک خود بگویید؟

اولین خرید زندگی ما عکس حضرت آقا بود که در کنار تابلو‌هایی که حاوی نام چهارده معصوم (ع) بود، به دیوار زدیم. آقا محمد همیشه با خوش‌رویی و لبخند وارد منزل می‌شدند و به خانه می‌گفتند: خانه قشنگ ما. به یاد دارم روزی به شوخی گفتند: اگر شما برای من آب بی‌آورید، به توفیقات شما افزوده می‌شود. پاسخ دادم: اگر شما هم ظرف‌ها را بشویید به اندازه مو‌های بدن خود ثواب می‌برید. سپس گفتند: کاری خواهم کرد که تا همیشه ثواب شستن ظرف‌ها برای من شود، و رفته بودند، ماشین ظرفشویی خریده بودند.

دفاع پرس: در خصوص ویژگی‌های اخلاقی شهید بگویید؟

آقا محمد بسیار قدرشناس و صادق بودند، به نحوی‌که طی 10 سال زندگی مشترک، هیچ‌گاه از همسرم دروغ نشنیدم. همچنین وی همواره به دنبال رفاه و آسایش خانواده بودند؛ حتی اگر خود در سختی قرار می‌گرفتند. همیشه می‌گفتند: از امام حسین (ع) شرم دارم که در کربلا به فکر آسایش همسر و خانواده‌ام باشم، به همین خاطر هیچ‌گاه با هم کربلا نرفتیم. شهید عبداللهی ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا (س) داشتند و می‌گفتند: چادر، حجاب حضرت زهرا (س) است. اگر مشاهده می‌کردند خانم چادری به زمین می‌خورد، همان‌جا ایستاده و گریه می‌کردند. آقا محمد علاقه بسیاری به امام رضا (ع) داشتند. مدتی بود که دایم می‌گفتند: دلتنگ زیارت امام رضا (ع) هستم، اما می‌ترسم اگر به مشهد بروم از اعزام جا بمانم. رفتند و پیکر مطهر شهید بازگشت. زمانی‌که داخل معراج شهدا بودیم، به یاد حسرت زیارتی که بر دل شهید مانده بود، افتادم. روز خاک‌سپاری که مصادف با شهادت امام رضا (ع) بود، پرچم حرم امام رضا (ع) را برای او آوردند.

نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی

دفاع پرس: به نظر شما مهم‌ترین دستاورد زندگی مشترک شما با شهید چه بود؟

سراسر زندگی ما سرشار از درس و آزمون بود. برای مثال گاهی می‌پرسیدند: ولایت من بیشتر است یا پدر؟ با نتیجه‌ای که می‌گرفتند، درس ولایت‌مداری می‌دادند. به یاد دارم روزی پدر همسرم ما را برای شام دعوت کرده بودند. آقا محمد، چون خسته بودند، گفتند: عذرخواهی کرده و می‌گویم: ان‌شاءالله فردا خدمت می‌رسیم. هنگامی‌که پدر آقا محمد تماس گرفتند، گفتند: چشم پدر، الان حرکت می‌کنیم. درحالی‌که خنده‌ام گرفته بود، گفتند: با اینکه از میزان علاقه من به پدرم آگاه هستید؛ اما من حضرت آقا را بیشتر از پدر خود دوست دارم و حرف آقا مهم‌تر است.

نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی

دفاع پرس: چطور راضی به رفتن ایشان به سوریه شدید؟

زمانی‌که موضوع نبش قبر حجر بن عدی در سوریه توسط تکفیری‌ها مطرح شد، آن‌قدر آشفته شدند که مدتی خواب آرام نداشتند. می‌گفتند: تصور کنید که در کربلا بوده و امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) کمک می‌خواستند. چطور با این وابستگی کنار آمده و اجازه جهاد می‌دادید؟ پاسخ دادم: علاوه بر آن‌که شما را تشویق به جهاد می‌کردم خود نیز همراه شما می‌آمدم. گفتند: اکنون هم همین وضعیت است.

به خاطر دارم مرتبه اول که از سوریه بازگشتند، داخل فرودگاه پرسیدند: اگر الان مجدد بخواهم به سوریه بروم، نظر شما چیست؟ گفتم: همین که شما را دیدم و مطمین شدم، سلامت هستید، برای من کافی است، مخالفتی نمی‌کنم. آقا محمد گفتند: اما واقعیت آن است که درباره این مسایل نباید اجازه گرفت؛ اگر نیاز باشد، باید رفت. البته به شوخی می‌گفتند که ناراحت نشوم. به این شکل امتحان می‌گرفتند.

دفاع پرس: مهارت در رشته‌های غواصی، راپل، پاراگلایدر و تیراندازی را چگونه کسب کردند؟

آقا محمد پشتکار بسیاری داشتند و معتقد بودند: سرباز امام زمان (عج) باید همیشه آماده باشد. در راه رسیدن به این هدف هم بسیار سختی کشیدند. به خاطر دارم دوره آموزشی به مدت یک هفته از پنج صبح تا نیمه شب در سمنان در حال برگزاری بود. من سعی می‌کردم دلتنگی خود را بروز ندهم؛ اما آقا محمد با وجود تمام خستگی‌ها دو مرتبه از خواب خود گذشتند، به تهران آمدند، همدیگر را دیدیم و مجدد شبانه برگشتند.

دفاع پرس: از شهادت هم صحبت می‌کردند؟

بله، شهریور ۱۳۹۶ تصمیم گرفتیم به تفریح برویم. با وجود آن‌که دوست داشتیم تفریحات ما خانوادگی باشد، آن سفر جزء معدود سفر‌هایی بود که زودتر حرکت کردیم و ابتدا به گلزار شهدای بهشت زهرا (س) رفتیم. زمانی‌که به مزار شهید علی امرایی رسیدیم، آقا محمد گفتند، دوستانم می‌گویند: شبیه شهید امرایی هستم. سپس با خنده ادامه دادند: اگر شهید شدم، من را هم در قطعه ۲۶ خاک کنید. به شوخی گفتم: بالاخره شما می‌خواهید پیکر داشته باشید یا خیر؟ چون همیشه دعا می‌کردند هنگام شهادت ذره‌ای از بدن خود باقی نماند. پاسخ دادند: ان‌شاءلله پیکری باقی نمی‌ماند؛ اما اگر پیکرم بازگشت در این قطعه به خاک سپرده شوم؛ اما سنگ مزار نداشته باشم، چراکه به دلیل بازگشت پیکر شرمنده امام حسین (ع) هستم، دیگر شرمنده حضرت زهرا (س) نباشم.


دفاع پرس: روز‌هایی که برای مرتبه دوم به سوریه اعزام شدند، چگونه گذشت؟

شب قبل از اعزام برای زیارت به قم رفتند. مرتبه دوم اعزام، هم من و هم همسرم حال عجیبی داشتیم؛ اما در مورد آن با یکدیگر صحبت نمی‌کردیم. از روزی که اعزام شدند تا دو هفته تب و لرز داشتم؛ اما به دلیل مراعات حال همسرم، دلتنگی خود را بروز نمی‌دادم. ۲۹ روز از نبودن همسرم می‌گذشت که عکس شهید را با نام شهید در اینترنت دیدم. آقا محمد سپرده بودند زمانی‌که به شهادت رسیدم بی‌تابی نکنید و برای امام حسین (ع) گریه کنید و فقط برای شهادت ائمه (ع) مشکی بپوشید.

دفاع پرس: از شهید دست نوشته‌ای به یادگار مانده است؟

آخرین نوشته شهید «شفاعت‌نامه‌ای» با جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدلله» است.

دفاع پرس: همرزمان شهید خاطره‌ای از رشادت‌های وی نقل کردند؟

آقا محمد در مسیر حرکت خود در منطقه‌ای که خالی از سکنه بود، زیر آتش شدید دشمن، خانواده‌ای را می‌بینند که برای نجات فرزند مریض خود تقاضای کمک می‌کند. وی ابتدا مسلح وارد خانه شده تا یقین حاصل کند، تله نمی‌باشد؛ سپس با تمام وجود برای نجات جان کودک تلاش می‌کنند و دکتر می‌آورند. آن خانواده نیز برای وی دعا می‌کند. ساعاتی بعد در همان عملیات آقا محمد به شهادت می‌رسند.

دفاع پرس: به عنوان سخن پایانی برای مخاطبان خبرگزاری چه صحبتی دارید؟

گاهی که فرصتی پیش می‌آمد، ما به رفتار‌های یکدیگر نمره می‌دادیم. به یاد دارم روزی پرسیدم: دوست دارید دیگران از کدام خصوصیات اخلاقی شما یاد کنند؟ آقا محمد گفتند: شجاعت؛ من گفتم: صبوری. با شهادت محمد هر دو به خواسته خود رسیدیم. وی معنای شجاعت، دلیری و غیرت را به کمال خود رساند و با شهادت خود نیز درس صبر را به من آموخت.

پی‌نوشت: بنا بر درخواست همسر شهید، از آوردن نام وی خودداری شده است.

گفت‌وگو با پدری که بر سر پیکر فرزند شهیدش ندای مرگ بر آمریکا سر داد شهید مرتضی عبداللهی

شهید محمد عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانواده‌ای ۶ نفره است. محمد (مرتضی) عبداللهی ۲۳ آبان ماه امسال در نبرد با تروریست‌های داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید.

به گزارش گروه رسانه‌ةای دیگر آنا، در هفته‌های اخیر، کلیپ مشهور وداع خانواده و دوستان شهید مرتضی عبداللهی، در فضای مجازی، بازنشر وسیعی داشت، جایی که پدر این شهید مدافع حرم، فریاد مرگ بر آمریکا سر می‌دهد و به دوستان مرتضی می‌گوید هزاران مرتضی من فدای راه سیدعلی شود. شهید محمد عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانواده‌ای ۶ نفره است. محمد (مرتضی) عبداللهی ۲۳ آبان ماه امسال در نبرد با تروریست‌های داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید. با مصطفی عبداللهی درباره فرزند شهیدش به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

شاید تنها آشنایی‌ای که ما و البته برخی از مخاطبان این گفت‌وگو با شما داشته باشیم، از طریق همان کلیپ تصویری باشد که از سخنان شما در فضای مجازی منتشر شد؛ کلیپ مراسم وداع با فرزند شهیدتان مرتضی عبداللهی. در همان حس و حال غریبی که رفقای آقا مرتضی، کنار پیکرش جمع شدند و گریه و زاری می‌کنند و شما یک تصویر دوگانه‌ای را شکل می‌دهید. یک جایی می‌بینیم، قربان صدقه شهید می‌روید و در جایی دیگر با صلابت می‌گویید که شهید من فدای راه سیدعلی و در آخر هم، همان فریاد مرگ بر آمریکا. تصاویری که شاید در سال‌های دهه ۶۰ بیشتر شاهدش بودیم. اما تلقی مشهوری در سال‌های اخیر، راجع به جامعه و نسل امروز شکل گرفته است که میل جوان امروزی و جامعه به شهادت‌طلبی و ولایت‌پذیری نسبت به اوایل انقلاب کمرنگ‌تر شده است. چقدر با این نظر موافقید؟
در مورد اینکه چقدر مفهوم شهادت‌طلبی در جامعه ما غریب است باید گفت که جواب راحت این است که بروی سراغ ظاهر کار و آن چیزی که در خیابان و کوچه و بازار خودش را نمایش می‌دهد. معمولا خبرنگارها و کسانی که در کوچه و خیابان تردد می‌کنند با چیزی روبه‌رو می‌شوند که با آنچه در واقعیت جامعه نهفته است، متفاوت است. علاوه‌بر این ظواهر، چیزهای دیگری هم وجود دارد که خودشان را به این راحتی نشان نمی‌دهند. ولی چیزی که همیشه بر آن تاکید دارم اینکه نسل فعلی، واقعا از نسل ما خیلی بهتر است. منظورم نسلی است که الان آمادگی رزم دارد و با دشمن ستیز می‌کند؛ اینها بهتر از دوران ما هستند. برای اینکه در دوران ما، حضرت امام(ره) از رزمنده‌ها می‌خواستند که جبهه‌ها را پر کنند؛ از همه اقشار بارها درخواست می‌کردند. در حالی که الان شما می‌بینید و دیده‌اید که حضرت آقا از کسی نخواستند؛ به مردم نگفتند که بروید و منطقه جنگی را پر کنید یا حضور پیدا کنید. در‌کل رزمنده‌های فعلی این را حس کرده‌اند که ایشان موافق است و رضایت دارد و همین برای آنها کفایت می‌کرد. این نشان می‌دهد ولایت‌پذیری این نسل خیلی بیشتر است و فقط دنبال این است که یک وقتی خلاف رضایت ایشان انجام نشود. این مطلب در این نسل وجود دارد و به نظر من فضیلت خیلی بزرگی است. به این دلیل هم حضرت آقا فرمودند که به نظرم مقام شهدای مدافع حرم دو برابر یک شهید است. شاید دلیلش این است؛ شاید هم به خاطر همان مظلومیتی است که این شهدا دارند. یک چیزهایی را الان بعضی‌ها در مورد این شهدا می‌گویند که برای رزمندگان دفاع مقدس گفته نمی‌شد. یکی دیگر از افتخارات نسل امروز، فهم‌شان نسبت به شرایط پیرامونی‌شان بود. اینکه در موقعیتی به نبرد با دشمن بیرونی رفته‌اند که این حس خطر نسبت به دشمن خیلی کمتر از خطری بود که در دوران دفاع مقدس برای مردم وجود داشت. چون انسان می‌گوید تا دشمن به خیمه‌های ما برسد وقت زیاد است؛ احساس خطر به آن شدت نیست که پشت خیمه‌های ما صدای تیر و گلوله دشمن شنیده شود. در نتیجه باز این یک فضیلت است که جوان امروز با اینکه جای دوری است و وظیفه ظاهری در آن دیده نمی‌شود پی ببرد که وظیفه باطنی نسبت به آن موقعیت دارد.
نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی
این مسیری است که فرزند شما به‌عنوان بهترین مسیر سعادت انتخاب کرده است. اما سوالم این است که چطور یک پدر می‌تواند این دل کندن از فرزندش را فریاد بزند؟
شما می‌بینید که «دوست داشتن» در ائمه خیلی بیشتر از دیگران است؛ چون آنها متعالی‌تر هستند و دوستی آنها عمیق‌تر و خدایی‌تر است. حالا ما که آدم‌های معمولی‌ هستیم و در حد خودمان فرزندانمان را دوست داریم، از کفار و از آنهایی که حقایق را می‌پوشانند بچه‌های‌مان را بیشتر دوست داریم. اما نکته جای دیگری است. اینکه متوجه شده‌ایم دینداری به نفع ماست؛ حتی اگر از موضع مادی نگاه کنیم. بچه‌های‌مان را به این دلیل بیشتر دوست داریم و می‌خواهیم در فضای بهتری رشد کنند. همان‌طور که در قرآن هم اشاره می‌کند، در جایی ببخشید که خیلی آن را می‌خواهید‌. حالا من مفهوم آن را عرض کردم؛ همان «مما تحبون» معروف، که می‌گوید اگر از آن چیزی که خیلی دوست داری ببخشی باارزش است. به همین دلیل بهترین چیزهایی که ما دوست داریم را فدای امام خمینی(ره) و آقایی می‌کنیم که به او علاقه‌ای داریم. همین باعث می‌شود سعی کنیم امر ایشان را مو به مو و بدون اینکه امیال و افکار و منافع خودمان را با آن بسنجیم، بیاییم و تابع باشیم و پیروی کنیم و عزیزترین چیزها را برایش بدهیم؛ نه اینکه اگر دست گذاشتند و یک خللی در یک چیز عزیزی بر ما وارد شد آنجا از رهبری و ولایت امر، زاویه بگیریم. همان چیزهایی که الان داریم می‌بینیم؛ همین آقایی که ادعا می‌‌کند پیرو ولایت است و در آستانه همه صحبت‌هایش با یاد کردن از امام زمان (عج) و این چیزها وارد می‌شود ولی حتی امام زمان خودش را به درستی نمی‌شناسد. بعضی مواقع آدم باید ضرر کند و امر یا حکمی را بپذیرد؛ این حکم ممکن است از خود ولی‌امر باشد یا با واسطه از کسی که ایشان گذاشته است برای امر مهمی، باشد؛ باید تبعیت کند ولو اینکه ضرر هم بکند. این امتحانی است که خدا کند هر موقع برای ما پیش می‌آید از آن سربلند بیرون بیاییم. هر پدری مسلما به فرزندش علاقه شدید دارد. وقتی یک چیز خیلی بزرگ‌تری مثل اسلام و ولایت به خطر می‌افتد معلوم است که آدم آن علائقش را برای آن چیز بزرگ باید فدا کند.

بزرگ‌ترین آموزه ما قرآن است که آن هم بشارت می‌دهد به یک فوز عظیم، که شما هم آخرتت را تضمین کرده‌ای، هم دنیا را. من یک جای دیگری گفتم این شهدا هستند که این عزت را به وجود آورده‌اند که شما بروی در خلیج فارس سرباز آمریکایی را بگیری و آنها بیایند با ترس و لرز در شناور شما و با آن شکلی که عکسش را در رسانه‌های دنیا دیدید، روی زمین بنشانند. در حالی که از لحاظ نظامی، آن چند قایق ایرانی باید می‌ترسیدند چون در اقل تجهیزات و سلاح بودند نسبت به آن دو ناو مجهز تا دندان مسلح. چه چیزی باعث این کار می‌شود؟ همین خون شهداست؛ اگر غیر این بود نمی‌توانست این کار را بکند. چند شب پیش، یکی از همین اعضای هیات حاکمه آمریکا می‌گفت ما نمی‌دانیم با ایران چه کنیم؛ این به دلیل همان عزتی است که خون شهدا نصیب ملت ایران کرده است.

رهبر انقلاب اسلامی وقتی از شهدایی همچون شهید حججی یاد می‌کنند تاکید دارند که در مقابل تبلیغات مضر و صداهای گمراه‌کننده امروز، ظرفیت‌های بزرگی وجود دارد که توانسته هدایت و رویش نسل جدید را شکل دهد. سوال من این است که شهید مرتضی عبداللهی در چه فضای تربیتی رشد کرده‌اند و با چه پرهیزهایی در فضای جامعه امروز حضور داشته‌اند؟
البته من کوچک‌تر از آنم که ادعای تربیت کنم و بگویم مثلا بلد هستم چطور فرزندم را تربیت کنم. این‌طور نیست چون واقعا تربیت نکات ریز و پیچیده‌ای دارد. یکی از چیزهای پیچیده این است که آدم باید با عملش دیگران را دعوت کند و این خودش کار را سخت می‌کند؛ یعنی وقتی شما مثلا می‌خواهید بگویید دروغ نگو، باید هیچ وقت از شما دروغ نشنوند. اعتقاد دارم که مرتضی را مسجد تربیت کرد؛ یعنی اگر این مسجد نبود مرتضی شهید نمی‌شد. این را قطعا می‌توانم بگویم. ما واقعا اگر متمسک به مسجد بشویم و مسجد را خانه خودمان قرار دهیم به نظر من آینده جوانان و فرزندان ما ضمانت می‌شود؛ البته مساجدی مثل مسجد «صفا» که مرتضای ما در آنجا در خیابان شهید مدنی رفت و آمد می‌کرد و از افرادی که در آن مسجد بودند خیلی چیزها یاد گرفت و از نزدیک حس کرد؛ همین فرهنگ شهادت، فرهنگ مبارزه در راه حق و مخصوصا فرهنگ دفاع از اهل بیت. شما به جای اینکه این سوالات را از من بپرسید به سراغ مسجد صفا بروید. شما اگر یک موقعی به آنجا بروید با چیزهای جالبی روبه‌رو می‌شوید و می‌بینید این شهادت که نصیب فرزند من شده است عمده‌اش نتیجه تربیت مسجد بوده و چیز خیلی عجیبی نیست. واقعا در زمان دفاع مقدس و انقلاب و قبل از پیروزی انقلاب مساجد نقش خیلی عجیبی داشتند. شیاطین سعی کردند بعد از پیروزی انقلاب با لطایف الحیلی نقش مسجد را تضعیف کنند؛ مقام مسجد را تضعیف کنند و جوان‌ها به سمت مسجد نروند. خیلی جاها هم موفق بوده‌اند. همین که شما پای‌تان به سمت مسجد باز نشود بقیه چیزها خیلی سخت نیست. ولی اگر این مساجد مثل این مساجدی که برنامه و نظم دارند، باشند ما نباید نگران نسل فعلی و آینده باشیم.

به جای اینکه مدام سمینار بگذاریم که با ماهواره و فضای مجازی چه کنیم که درنهایت آنها بیشتر از ما نیرو می‌گذارند و برایش دکتری تربیت می‌کنند و تزهای دکتری پشت سر هم دارند، هر چه بنشینیم از این کارها طراحی کنیم باز همیشه چندین قدم در بعد مادی از آنها عقب هستیم؛ ولی مسجد همه اینها را خنثی می‌کند و به همه این نگرانی‌های ما پاسخ می‌دهد. باید مساجد و کسانی را که مسجد می‌روند زیاد کنیم. این چیز پیچیده‌ای نیست و به سمینار هم احتیاج ندارد. آن منطقه‌ای که این مسجد «صفا» در آن هست واقعا مشعلی روشن شده که خیلی از آن بچه‌هایی که الان در مسجد هستند اگر اینجا نبودند به وضع خیلی بدی گرفتار می‌شدند. ولی الان هر کدام‌شان یک مرتضی هستند. همه اینهایی که الان در مسجد هستند تقریبا همه آنها- حالا اینکه من می‌گویم «تقریبا» همه اینها به خاطر این است که مثل منی اگر قاطی آنها باشد این درصد را پایین می‌آورد والا همه آنها منتظر شهادت هستند- دنبال فرصتی برای شهادت هستند. کار خیلی عجیب و غریبی هم نمی‌کنند؛ به ولایت اهل بیت متمسک شده‌اند که الحمدلله پرچمدار این مسجد برای اینکه متمسک به ولایت است و مطیع مطلق و کامل امام خامنه‌ای است موفق است و خدا حتما به او توفیق می‌دهد. با اینکه هزینه‌های زیادی از نظر مادی دارد ولی خدا رسانده است و کسی که قدم در این راه بگذارد هدایت می‌شود؛ این وعده الهی است «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». خیلی واضح است؛ شما یک وعده خلاف نمی‌توانید از قرآن پیدا کنید؛ از صدر اسلام تا حالا. وعده کرده است شما بیایید ما خودمان سبیل و راه را به شما نشان می‌دهیم؛ وسیله‌اش هم الان مسجد است.

وقتی آقا مرتضی گفت می‌خواهد به سوریه برود و مدافع حرم شود واکنش شما چه بود؟
ما منتظر بودیم؛ چون مدت‌ها بود از طریق دوستان پیگیری می‌کردیم که ایشان جذب مجموعه‌ای شوند. خودم خیلی تلاش کرده‌ام که جذب شوند تا بتواند برود. از قدیم که خاطرات قبل از انقلاب و مبارزات و بعد پیروزی انقلاب و مسائل پس از انقلاب و پس‌ از دوران دفاع مقدس را برایش تعریف می‌کردم محکم روی پایش می‌زد و می‌گفت کاش ما هم آن موقع بودیم. این چیزها را که برای او توضیح می‌دادم موجب می‌شد ایشان آرزوی مبارزه و فدا شدن در راه اسلام رفته رفته در وجودش جا بیفتد. عرض کردم وقتی سر و کارش با این مسجد افتاد روبه‌راه شد. البته این‌طور نبود که اظهار کند هدفش شهادت است. واقعا زندگی خودش را می‌کرد. الان بعضی از برنامه‌ریزی‌هایی که کرده است، بیرون می‌آید. یعنی کارهایی انجام داده بود که می‌دانست دو، سه ماه بعد از شهادتش بیرون می‌آید و الان دارد همین‌طور می‌شود؛ یعنی اهل زندگی کردن طبیعی و معمولی مثل همه مردم بود؛ با عیالش، با زندگی و خانه‌اش. همه را برنامه‌ریزی می‌کرد. خیلی هم خوب و زیبا و شاد زندگی می‌کرد ولی برنامه هم داشت که هر جا لازم باشد، فداکاری کند.

وقتی می‌آمد از فضای جبهه مقاومت تعریف می‌کرد؟
بله، او هم مثل همه رزمنده‌ها خاطراتش را تعریف می‌کرد. البته با ما کمتر؛ با دوستان مسجدی بیشتر. چون من اکثر عکس‌هایش را که می‌بینم متوجه می‌شوم ما کمتر در جریان خاطرات او بودیم. ولی بالاخره چون برای او خیلی زیبا و خوب در ذهنش نقش بسته بود‌، معمولا آدم چیزی که به آن علاقه دارد را برای نزدیکانش تعریف می‌کند.

خبر شهادت آقا مرتضی را چطور به همسر و مادر شهید دادید؟
آنها خیلی خوب با این مطلب روبه‌رو شدند؛ مخصوصا مادرشان. من اصلا انتظار نداشتم که به این خوبی و زیبایی با این مطلب کنار بیایند. موقعی که رفتم به او خبر بدهم چند تا از دوستان و آشنایان را به کمک آوردم که بتوانم این کار را انجام بدهم. مخصوصا روحانی عزیزمان؛ آقای علوی که از ایشان خواهش کردم و برای دادن این خبر با من آمدند. و همان‌طور که حدس می‌زدیم خدا آن صبر را هم به مادرش و هم به همسرش داد.

همرزمان آقا مرتضی، در مورد نحوه شهادتش چه گفتند؟
روز بیست و سوم آبان ماه و دو، سه روز قبل از پیروزی نهایی بود. اینها در کل واحدشان به دیوارهای شهر چسبیده بود؛ یعنی نزدیک همان شهر بوکمال بود. جزء واحدهایی بود که باید روی هر عمل می‌کرد، جداره اولیه را می‌شکاندند تا رزمنده‌ها وارد شوند، بقیه شهر را بگیرند و پاک‌سازی کنند. در عملیات شناسایی نقاط حساس دشمن بود که شهید شد.

در روزهایی که شر داعش تقریبا کم شده و حالا بیشتر انتظار است که یاد شهدا را زنده نگه داشت. به نظر شما برای زنده نگه داشتن یاد شهدای مدافع حرم، باید به کدام وجه از زندگی این شهدا پرداخت؟
رسانه‌ها باید همان پیام اصلی خون شهدا را برسانند که آن هم فقط حفاظت از سرزمین‌های جهان اسلام نیست؛ چون خیلی‌ها دنبال حفاظت از منافع جهان اسلامند و موفق نیستند. الان شما در افغانستان ببینید چه وضع آشفته‌ای هست و در پاکستان، در خیلی جاهای دیگر. آنجایی که در فِلِش فرماندهی ولی‌امر مسلمین هست فقط آنجا موفق بوده‌اند. در تاریخ هم نگاه کنید هر جا ولایت وجود دارد توفیق مسلمان‌ها هم هست. به نظر من بزرگ‌ترین پیام شهدای ما همان پیروی از ولایت است. بدون ولایت نمی‌شود امنیت را به آن صورت به دست آورید. اگر هم به صورت ظاهری باشد واقعا امنیت نیست. الان بزرگ‌ترین رسالت رسانه‌ها این است که با ظرایف‌شان نه‌فقط رودررو و مستقیم این را بگویند؛ مثلا اینکه یکی از شهدایمان این شکلی اهل ولایت بود و این کارها را کرد، اینها غیر‌مستقیم به مخاطب می‌فهماند که چه اتفاقات باارزشی حول همین ستون این خیمه عظیم رخ می‌دهد و دعوت می‌شود به پیروی از ولایت. در اکثر وصیتنامه‌های شهدا این مساله موج می‌زد. اکثر رزمنده‌ها در وصیتنامه‌شان این مطلب را آورده‌اند و بقیه هم ذهنیت‌شان این‌گونه بوده و اول می‌گفتند پیرو ولایت و پیرو حضرت امام باشید؛ یعنی این عمود خیمه اسلام است.

خانواده شهدا حق بزرگی بر گردن همه ما دارند و به‌خصوص مسئولان. آن هم وقتی‌که نگاه می‌کنیم به عظمت کاری که شهدای مدافع حرم در منطقه کردند، عزتی که دوباره به ایران بازگردانده شد، بیش از پیش شده است. توقعی هم از سمت این خانواده‌ها نسبت به مسئولان است که چطور این نهضت را نگه دارند. شما به‌عنوان یکی از کسانی که فرزندتان را در راه حفظ این عزت داده‌اید چه توقعی از مسئولان دارید؟
از مردم توقع نداریم ولی از مسئولان توقع داریم که بدون هیچ تبصره و حاشیه و بدون اینکه خجالت بکشند، از عزت نظام اسلامی دفاع کنند. بعضی مواقع قبل از انقلاب یک جاهایی نماز می‌خواندیم که آدم‌های ضعیف‌النفس می‌گفتند خجالت نمی‌کشی اینجا می‌ایستی نماز می‌خوانی؟ یعنی بنده خدا آنقدر پرت بود از ماجرا که افتخار را مترادف خجالت کشیدن می‌دانست. الان هم بعضی‌ها دچار این گرفتاری هستند که خجالت می‌کشند که از نظام اسلامی دفاع کنند؛ بعضی رسانه‌ها هم به شکلی رفتار می‌کنند که باید بر حکومت باشی. زمانی هم حضرت آقا فرمودند که بعضی‌ها فکر می‌کنند روشنفکری یعنی اینکه بر حکومت باشی؛ حالا هر حکومتی می‌خواهد باشد. شما وقتی روشنفکر با‌ارزشی هستی که بر حکومت ظالم باشی، نه حکومتی که اگر ولی‌امرش یک دروغ بگوید از ولی‌امری ساقط می‌شود؛ نه ولی‌امری که خیر مردم را می‌خواهد و برای خودش هیچ چیزی نمی‌خواهد. رسیدن به این فهم ارزشمند است که بر حاکم جائر باشی. متاسفانه یک مرضی به جان بعضی از رسانه‌ها و مسئولان افتاده است که فکر می‌کنند وقتی خوب هستند که همیشه بر حکومت باشند؛ این یعنی خیلی کودکانه پرچمی را بلند کنی که حتی ندانی روی آن چه نوشته شده است. باید بدون ترس و خجالت از ولی‌امر تبعیت کرد. حتی اگر چیزی را حس کردیم راضی نیست، لازم نیست ابلاغ کند. مثل همین شهید شدن امثال مرتضی، نیامدند دنبالش ببرند، به هزار ترفند و خواهش و تمنا رفت دنبال اینکه برود آنجا و خدمت کند؛ حالا اگر شهید هم شد که شد. یک بار در مجلسی در زمان حضرت امام (ره) بخشی از نمایندگان مجلس رفتند با هم، در طومار یا بیانیه‌ای گفتند آقا یکدفعه بیاید دهان ما را بدوزید؛ این یعنی خارج شدن از ولایت؛ این یعنی سقوط. باید آن کسانی که حق را فهمیده‌اند سکوت کنند. «هر که را اسرار حق آموختند/ مهر کردند و دهانش دوختند»؛ اینجا دوختن دهان عین افتخار است که حرف خارج از مصلحت جهان اسلام را نزنی؛ نه اینکه ما حس کنیم روشنفکرهای بیرون اینها را دوست دارند ما هم اینها را بالا بیاوریم.

پدر شهید مرتضی عبداللهی : اعتقاد دارم که مرتضی را مسجد تربیت کرد؛ یعنی اگر مسجد نبود، مرتضی شهید نمی‌شد

نام شهید: مرتضی عبداللهی
تاریخ شهادت: ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۹۶

شهید مرتضی عبداللهی، معروف به مرتضی فرزند دوم خانواده‌ای ۶ نفره است. مرتضی عبداللهی ۲۳ آبان ماه ۹۶ در نبرد با تروریست‌های داعشی در استان دیرالزور در شرق سوریه به فیض شهادت رسید. زمانی که پیکر این شهید را آوردند، کلیپ مشهوری از وداع خانواده و دوستان شهید مرتضی عبداللهی، در فضای مجازی، بازنشر وسیعی داشت، جایی که پدر این شهید مدافع حرم، فریاد مرگ بر آمریکا سر می‌داد و به دوستان مرتضی می‌گفت هزاران مرتضی من فدای راه سیدعلی شود.

جوانی باهوش و با محبت و از اهالی مسجد «صفا» در خیابان شهید مدنی. او دوره‌های آموزش نظامی و «راپل»، «غواصی» و «پاراگلایدر» را با موفقیت طی کرد و تبحر خاصی در تیراندازی داشت.
نتیجه تصویری برای شهید مرتضی عبداللهی
حیات فرهنگی و اجتماعی شهید

پدر شهید مرتضی عبداللهی در مورد شیوه تربیتی برای فرزندش گفته است: «اعتقاد دارم که مرتضی را مسجد تربیت کرد؛ یعنی اگر مسجد نبود، مرتضی شهید نمی‌شد. این را قطعاً می‌توانم بگویم. ما واقعاً اگر متمسک به مسجد بشویم و مسجد را خانه خودمان قرار دهیم به نظر من آینده جوانان و فرزندان‌مان ضمانت می‌شود؛ البته مساجدی مثل مسجد «صفا» که مرتضی ما در آنجا در خیابان شهید مدنی رفت و آمد می‌کرد و از افرادی که در آن مسجد بودند خیلی چیزها یاد گرفت و از نزدیک حس کرد؛ همین فرهنگ شهادت، فرهنگ مبارزه در راه حق و به‌خصوص فرهنگ دفاع از اهل بیت.» آخرین نوشته شهید «شفاعت‌نامه‌ای» بود با جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله.» شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی می‌گفت برایم سخت است که من سنگ مزار داشته باشم و بی‌بی زهرا (س) بی‌نشان باشد. شهید که شد خانواده به وصیتش عمل کردند و حالا مزار خاکی‌اش در بهشت حضرت زهرا (س)، هر روز و هر شب برای زائران شهدا روضه مادر می‌خواند.