سالها یک رسانهی غربی پیدا نمیشد که بگوید «امام_خمینی»!
همه می گفتند «آیتالله_خمینی»
سال 59 از یکی از اساتید یهودی_آلمان پرسیده بودند «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی "رهبر" به نفع ما و کلمهی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم "آیتالله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!».
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». رسانههای غربی حتی نپذیرفتند که یک آگهی بدهند به نام " امام خمینی"! حتی در ازای 60،000 مارک قبول نکردند که یک آگهی چاپ کنند !
شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی ، شهید_بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفتند شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید_بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند.
آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت_فقیه دو جمله گفتند یک : «ما_نمیخواهیم_بعد_از_رحلت_ امام_خمینی_به_جانشین_ایشان_"امام"_بگوییم» ! این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ شهید بهشتی قربانی شد برای احیای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده،
امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم ؟
به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام!
انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم!
جملهی دومشان این بود : «خبرگان_مرجع_تعیین_نکرده_است».
یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»،
«امّت» شد «ملّت».
یعنی عملاً سیستم #ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم ... وقتی «امّت» شد «ملّت»،
عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السّلام) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی.
«مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛
یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تحریف شد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است...
پس هیچ مطلبی مانند این عبارت جگر دشمنان را نمیسوزاند که بگویید «امام خامنهای».
شهید
هادی کجباف به سوریه میرود تا در برابر دشمنی بایستد. دشمنی که پا از
گلیم درازتر کرده و پرچمی به دست گرفته که مریدش نیست. برگ زندگی این شهید
گرانقدر پر از سالهای جنگ، مجروحیتهای جسمی و روحی و تأثیر آن بر
روزگارش است، اما حتی بعد از جنگ نیز به روایت همسرش سه سال در جزیره مینو
خدمت میکند چون او و همرزمهایش معتقد بودند که به بعثیها نمیتوان
اعتماد کرد.
کمکم اتفاقات زندگی سراسر در جنگ، توان و نیرویش را تحلیل
میبرد. چند سال از جنگ میگذرد. او یک سالی را مشغول کشاورزی و دامداری و
در میان آن، درمان زخمی از جامعه در حد توان، مثل فراهم کردن سرپناه برای ۶
معلول بیسرپرست است.
جواب او به تمام کسانی که در زمان مجروحیت برای عیادتش میرفتند و میپرسیدند، چرا شما باید برای جنگ به سوریه بروید، یک جمله تأثیرگذار بود: اگر ما خارج از مرزهای کشور با داعش نجنگیم، روزی در داخل کشور باید با آنها بجنگیم.
این شهید سه سال بعد از جنگ را در جبهه ماند چراکه معتقد بودند به بعثیها نمیتوان اعتماد کرد، دشمنان اسلام از یک رگ و ریشهاند. اگر بود، میگفت به دشمن و وعده وعیدهایش نمیتوان اعتماد کرد.
رآن
کریم درباره پذیرش خواستههای متعدد دشمن با امید هدایت شدن آنها خطاب به
پیامبر(ص) میفرماید: آنها هرگز از تو راضی نمیشوند زیرا خواسته اصلی آنها
این است که کاملاً تسلیم و پیرو آنها شوی و اگر چنین کنی یاری خدا را از
دست میدهی.
خبرگزاری فارس- گروه قرآن و فعالیتهای دینی: موضوع مذاکره با دشمن برای کاهش مشکلات کشور یکی از موضوعاتی است که طی سالهای اخیر بحث اول رسانهها بوده و باوجود بینتیجه بودن مذاکرات قبل و خلف وعدههای متعدد آمریکا و متحدانش اما باز هم برخی خواص تنها راه نجات کشور را مذاکره با دشمن میدانند.
حال سؤال است که آیا با مذاکره میتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم؟ آیا دشمن با مذاکره و رسیدن به مقاصدش کوتاه میآید؟ آیا خواستههای دشمنان خصوصاً آمریکا از ما به خواستههایی چون تعلیق فعالیتهای هستهای و موشکی ختم میشود؟ یا با تحقق این خواستهها باز هم موارد جدیدی مطرح میکنند؟
برای رسیدن به پاسخ این سؤالات به سراغ قرآن کریم رفتیم تا ببینیم نظر خداوند درباره نتایج مذاکره با دشمن چیست؟
خداوند در آیه ۱۲۰ سوره مبارکه بقره خطاب به پیامبر (ص) میفرماید: هرگز یهود و نصاری از تو راضی نمیشوند زیرا خواسته اصلی آنها این است که کاملاً تسلیم شوی و پیرو آنها شوی و اگر چنین کنی دیگر هیچ یار و یاوری نخواهی داشت.
به این آیه توجه کنید
«وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودَ وَلاَ النَّصَرى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدَى وَلَئِنْ اتَّبَعْتَ أَهْوَآءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیّ وَلاَ نَصِیرٍ»
ترجمه آیتالله مکارم شیرازی:
«هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی و) از آیین (تحریف یافته) آنان پیروی کنی. بگو: هدایت ، تنها هدایت الهی است! و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدی، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.»
ماجرای این آیه به دوران تغییر قبله مسلمانان بازمیگردد هنگامی قبله مسلمانان از مسجدالاقصی به مسجدالحرام تغییر کرد بسیاری از یهودیان از این اتفاق ناراحت شدند و در واقع ناراحتی آنها از مسلمانان بیشتر شد. در این میان برخی از مسلمانان که منافعشان به خطر افتاده بود و میخواستند با یهودیان ارتباطشان حفظ شود فشارهایی بر پیامبر (ص) آوردند که قبله را به مسجدالاقصی بازگرداند.
این درخواست درحالی از سوی یهود و نصاری مطرح شد که برخی از آنها به پیامبر (ص) گفته بودند که اگر با ما توافق و صلح کنی به دین اسلام میآییم و از آنجائى که پیامبر علاقه شدیدى به ایمان آوردن آنها داشت با آنان مدارا میکرد تا اینکه خداوند این آیه را نازل کرد تا مسلمانان را از اهداف اصلی یهود و نصاری باخبر کند.
طبق این آیه خواسته آنها تغییر قبله نبود و در واقع اگر این امر هم رخ میداد باز هم آنها راضی نمیشدند و خواسته دیگری مطرح میکردند و به قدری ادامه میدادند تا مسلمانان تسلیم کامل آنها شوند.
پیش از این موضوع در ۲ آیه قبل یعنی در آیه ۱۱۸ سوره بقره خداوند به یکی دیگر از خواستههای کفار مبنی بر اینکه «چرا خدا خودش مستقیم با ما سخن نمیگوید؟» و خواسته آنها مبنی بر سخن گفتن مستقیم با خدا مطرح شده بود و اینجا هم ناراحتی آنها از تغییر قبله. در واقع آیه ۱۲۰ سوره بقره جمعبندی خداوند از خواستههای دشمنان است و در این آیه خدا آب پاکی را روی دست پیامبر (ص) میریزد که آنها هیچگاه از تو راضی نمیشوند مگر آنکه تسلیم کامل آنها شوی.
در تفسیر نور درباره این آیه آمده است:
این آیه در عین اینکه خطاب به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنکه تسلیم بىچون و چراى آنان شوید و از اصول و ارزشهاى الهى کناره بگیرید. ولی مسلمانها باید با قاطعیّت دست رد به سینه نامحرم بزنید و بدانید تنها راه سعادت، راه وحى است نه پیروى از تمایلات این و آن.
مذاکره با آمریکا هم اتفاقی مانند صدر اسلام را برای ما رقم زده. حاصل یک دوره مذاکرات فشرده و سخت، منجر به توافقنامهای به اسم برجام شد که سران ۶ کشور بزرگ دنیا پای آن را امضا کردند اما به محض اینکه جمهوری اسلامی به همه تعهداتش عمل کرد زیر این عهدشان زدند و طرفهای غربی خصوصاً آمریکا به هیچ کدام از تعهداتش عمل نکرد.
حال نکته عجیبتر رفتار برخی خواص داخلی است که با دیدن این همه بدعهدی باز هم دل به مذاکره خوش کردهاند و آنرا تنها راه نجات کشور میدانند.
بانگاهی به آیه ۱۲۰ سوره مبارکه بقره به عنوان یک تکلیف الهی درمییابیم که مذاکره با دشمن هیچ فایدهای برای ما نخواهد داشت این بار هم قطعاً دشمن از ما راضی نمیشود زیرا آنچه مسلم است خواسته دشمن نه تکنولوژی هستهای است و نه فنآوریهای موشکی، بلکه خواسته دشمنان خصوصاً آمریکا و رژیم صهیونیستی نابودی کامل نظام جمهوری اسلامی اسلامی است و عمل نکردن به این تکلیف مهم الهی همان طور که در آیه هم آمده از دست دادن یاری و نصرت الهی و در نتیجه نابودی کامل است.
تنها نکتهای که باقی میماند درباره کسانی است که محاسبات محدود ذهنشان را بر تکلیف الهی برتر میدانند. این افراد یا نادانند و یا خائن.