همه ی ما می خواهیم فرزندانمان حرف شنو باشند . وقتی فریاد می زنیم که بایست ! نرو وسط خیابان ؛ توقع داریم کودکمان اطاعت کند . یا اگر به او می گوییم که برو مسواک بزن ، یا بخواب ، توقع داریم بدون هیچ حرفی این کار را انجام دهد .
خیلی اوقات ، وادار کردن بچه ها به این که رفتار شایسته ای داشته باشند مشکل است . روش ” هر چه می گویم همان است ” که بیشتر والدین به آن متوسل می شوند ، معمولاً بی فایده است .
خوشبختانه روش هایی برای اداره رفتار بچه ها وجود دارد که بدون برخورد ، بدون اشک و قهر ، فریاد ، کتک کاری ، یا توهین ِ زبانی است . در این مبحث سعی کرده ایم اصولی را ارائه دهیم که عمل به آنها به شما و فرزندتان کمک می کند تا به هدف مطلوب برسید . شروع واقعی این گونه تربیت ، از سال های آغاز کودکی است .
به خاطر داشته باشید که در سنین پیش دبستانی ، بچه ها کارهای عادی روزمره و مهارت نظم و انضباط را که لازمه ی زندگی است ، به راحتی یاد می گیرند . برای تسلیم کردن کودکان روشی کلی وجود دارد که در همه ی شرایط ، مفید است . آن را یاد بگیرید و بعد در زمینه های مختلف امتحان کنید .
۱ – برخورد مثبت داشته باشید
به رفتار مناسب فرزند خود توجه کنید و در همان لحظه از آن تعریف کنید . سپس
از او درخواست نمایید ( یا او را راهنمایی کنید ) تا فعالیت بعدی را انجام
دهد . در این روش برای هر کاری که کودک درست انجام می دهد امتیازی قائل
شوید ، به نوعی که گویی جادویی در کار است ، او به طور باور نکردنی ،
درخواست های بعدی را اجابت می کند. به طور مثال به او بگویید :
– آفرین که یک لیوان شیر خوردی . حالا بیا کمی تخم مرغ بخور .
– خیلی خوب مسواک زدی . حالا بیا لباس خوابت را بپوش .
۲ – برای کنترل او به نرمی رفتار کنید
هر گاه ازکودک خود خواهشی دارید ، به سمت او بروید و به نرمی او را لمس
کنید . به طوری که حضور شما تقریباً موافقت کودکتان را ضمانت کند . اکنون
درست در جایی هستید که فرمان شما به یک عمل تبدیل می شود .
شما می خواهید فرزندتان میز را بچیند ، اگر با فریاد از او بخواهید که از
آن طرف خانه بیاید و میز را بچیند ، حتماً مؤثر نخواهد بود ؛ بهتر است نزد
او بروید و آنچه که می خواهید به او بگویید ، سپس با او به آشپزخانه بروید .
هنگامی که خواهر و برادر مشغول نزاع و درگیری هستند ، نباید با داد و بیداد دعوا را متوقف کنید . به جای آن ، به طرف آنها بروید و صحبت کنید . خیلی اوقات همین آرامش شما برای ساکت کردن بچه ها کافی است .
اگر می خواهید موافقت کودک خود را جلب کنید کمتر از ” نه مؤکد ” استفاده کنید و حتی المقدور از حبس کردن او در اتاقش خودداری نمایید .
۳ – فرزند خود را دوباره راهنمایی کنید
فرزند خود را به سمت رفتار پسندیده هدایت کنید . اگر او به چیزی دست می زند
که نباید دست بزند ، به او بفهمانید که دقیقاً چه چیزهایی را می تواند
لمس کند یا بردارد . اگر او روی مبل بالا و پایین می پرد ، به جای اینکه او
را سرزنش کنید ، جایی را که می تواند جست و خیز کند به او نشان دهید .
۴ – اشیاء مخرب را از دسترس کودک دور کنید .
اگر فرزندتان روی دیوار رنگ آمیزی می کند ، مداد رنگی را از دسترسش دور
کنید و برایش توضیح دهید که چطور می تواند از مداد رنگی به درستی استفاده
کند .
۵ – عزت نفس کودکان را از بین نبرید .
اگر فرزند خردسالتان روی میز ایستاده و می خواهید او را پایین بیاورید ، به
او بگویید ” اجازه نداری روی میز بایستی ، خودت پایین می آیی یا من کمکت
کنم ؟ ” در این صورت شما به نوعی ناتوانی های او را مهار می کنید و اعتماد
به نفس از شما به فرزندتان انتقال می یابد .
۶ – فرزند خود را برای حضور در جمع آماده کنید
اگر فرزند شما در حضور دیگران بد رفتاری کند ، باعث خجالت شما می شود و
افرادی که شاهد خرابکاری او هستند رنجیده می شوند . در این زمان اگر به او
بگویید ” ساکت بنشین ” ، معمولاً رفتارش بهبود نمی یابد .
قبل از هر وضع جدیدی همچون سوار شدن به هواپیما یا حضور در جشن تولد ،
موقعیت را برای او شرح دهید و انتظارات واقعی خود را بیان کنید . به طور
مثال بگویید :
وقتی سوار هواپیما می شویم ، در آنجا صندلی مخصوص خودت را داری و باید کمربندت را ببندی . می توانی کتاب بخوانی ، چیزی بخوری یا با اسباب بازی کوچکی بازی کنی .
وقتی فردا به جشن تولد می رویم ، از تو انتظار دارم شلوغ نکنی و هنگامی که دوستت کادوهایش را باز می کند ، بنشینی و تماشا کنی .
۷ – به کودک کمک کنید که کمی جلوتر را ببیند .
بچه ها در هر موقعیتی که قرار دارند ، رویدادهای بعدی را نمی بینند و فقط
در لحظه زندگی می کنند . برای همین ، هنگام گــذر از مرحله ای دیگر ، دچار
مشکل می شوند . بنا براین بهتر است هنگامی که می خواهید او را از جایی که
دوست دارد به جای دیگری ببرید ، ابتدا پنج دقیقه قبل او را مطلع کنید که تا
چند لحظه دیگر باید اینجا را ترک کنید . اگر بی خبر دست او را بگیرید و به
جای دیگری ببرید باعث آزار او می شوید .
۸ – از جایی که برای او مشکل ساز است دور شوید
اگر هر بار با کودکتان به سوپر مارکت رفتید و با مشکلاتی روبرو شدید ،
زمانی به آنجا بروید که کسی از او نگهداری می کند . بهتر است مدت یک ماه به
او فرصت دهید و او را همراه خود به خرید نبرید ، این مدت ، زمان مناسبی
است که این چرخه ی منفی بشکند و به شما و فرزندتان اجازه دهد که روال عادی
پیدا کنید .
۹ – کودکتان را به جای دیگری ببرید
اگر در رستوران هستید و او بهانه گیری می کند ، کودکتان را بردارید و از
آنجا خارج شوید . اغلب بیرون رفتن و انتقال او به جایی دیگر ، باعث آرامش
او می شود .
کارهای روزمره را به طور منظم انجام دهید . لباس پوشیدن ، مسواک زدن ، باز کردن در ، تمیز کردن اسباب بازیها
، رفتن به رختخواب ، همه ی اینها مجموعه ای هستند که رویدادهای مهم
روزانه محسوب می شوند. شما می خواهید فرزندتان هر یک را با موفقیت پشت سر
بگذارد و در گذر از هر مرحله ، رفتار مناسبی داشته باشد . اما ممکن است
رفتارهای منفی مثل فریاد زدن نیز به سرعت در روال عادی روزمره جای بگیرد .
۱۰ – در هر مرحله او را راهنمایی کنید
دقت کنید که هر یک از مراحل رشد کودکتان در کارهای روزمره پنهان شده است .
او به تدریج می تواند کفشهایش را بپوشد و یا به حمام برود . شما نخست باید
او را از لحاظ فیزیکی ( در هر مرحله انجام امور روزانه ) راهنمایی کنید و
بعد فقط نظاره گر باشید .
مثلاً به او بگویید : ” من نمی توانم لباست را دربیاورم ؛ اما تو را تماشا می کنم که چطور این کار را می کنی .”
۱۱ – گاهی بعضی امور را به کودک یادآوری کنید
بچه ها به راحتی ممکن است چیزی را فراموش کنند . این وظیفه شماست که بعضی
موارد را به آنها تذکر دهید . مثلاً اگر کودک شما فراموش کرد به دستشویی
برود . باید با مهربانی به او بگویید ” وقت دستشویی” رفتن است . یک کلمه ی
یاد آوری برای او بسیار مفید خواهد بود .
۱۲ – هنگام فرمان دادن به کودک ، از دستورات واضح و روشن استفاده کنید
به جای اینکه بگویید ” اتاقت را مرتب کن ” بهتر است به مورد مشخصی اشاره کنید . یعنی بگویید کتاب ها را در قفسه آبی ، و اسباب بازی ها را در قفسه پایینی بگذار. هر قدر فرمان های شما واضحتر باشد پذیرفتن آنها برای کودک آسانتراست .
۱۳ – علت انجام هر کاری را برای کودک توضیح دهید
۱ ) همانطور که شما و فرزندتان در حال مسواک زدن هستید ، برای آگاهی او
توضیح دهید که چه کار می کنید و چرا . مثلاً بگویید : ” ببین من خمیر دندان را به تمام دندانم
می رسانم . می خواهم همه ی جوجوهایی که آنجا زندگی می کنند را در بیاورم .
حالا با آب ، دهانم را می شویم ، غرغره می کنم و بعد آب دهانم را بیرون می
ریزم . بیا با هم این طوری مسواک بزنیم “.-عمو روحانی
منبع: تبیان
شهید برونسی می گفت: اولین دفعه که می خواستم به جبهه بروم برای خداحافظی به خانه آمدم و دیدم که خانمم حالت غش به او دست داده و خیلی وضع ناجوری داشت. می گفت: بالای سرش ایستادم تا بالاخره به هوش آمد. مادر زنمان هم بود. مانده بودیم که چه طوری با این وضعیت روحی و جسمی که دارد جریان رفتن جبهه را به او بگویم. از طرفی مجبور بودم. چون وقت داشت تند تند می گذشت و باید خودم سریع به کارهایم می رساندم. بالاخره جریان را به خانمم گفتم: تا خانمم جریان را شنید هم خودش و هم مادر خانم من گفت: ما را با وضعیت به کی می سپاری؟ در این موقعیت و شرایط اگر ما الان بیفتیم چه کسی ما را به دکتر می برد. گفتم که: به خدامی سپارم و حضرت زهرا هم نگهدارتان هست. قبل از اینکه از خانه برود همان حالت مجدد به خانم ایشان دست می دهد و خلاصه مجبور است که این خانم و خانواده را به همین وضعیت با چند بچه رها کند و خودش را به کاروان برساند. می گفت: بعد از مدتی که در جبهه بودم با خانواده ام تماس گرفتم و دیدم که خانواده خیلی خوشحال است. تعجب کردم پرسیدم جریان چیست؟ خانمم جریان را اینگونه تعریف می کردند، می گفتند: بعد از این که تو رفتی در همان حالی که من بی هوش بودم، یک کبوتر سفیدی وارد خانه شد و چند دور کنار خانه زد و کنار من نشست.من حرکت کردم و به هوش آمدم، دیدم که این کبوتر است و نهایتاً پرواز کرد و رفت روی دیوار حیاط روبروی همان در اتاق نشست. بعد از مدتی دور حیاط چرخی زد و نهایتاً داخل اتاق آمد و دوری زد و پرواز کرد و رفت و گفت: از آن لحظه به بعد تا همین الانی که چند سال می گذرد و من در جبهه ها هستم خوشبختانه این مریضی سراغ خانمم نیامده است.
آقای تونی می گوید: شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشک می ریخت، علت را که پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می کنم چرا که خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می کنم و آن اینکه: در خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیدم که فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم تا وقتی که به سوی خدا پرواز کنم و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیکه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، ضتا خدا پر کشید.
مناسب بودن وضع معیشت و رفاه مردم ایران در عصر حاکمیت رضاخان، توصیفی است که از سوی خاندان پهلوی و طرفدران آن رژیم، در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار تکرار شده و در ذهن برخی به صورت واقعیت تاریخی درآمده است. اما واقعیتهای انکارناپذیر تاریخی، سیمایی دیگر از ایران آن روزها ترسیم میکند.
بررسی کارنامه رضاخان، نشان از عملکرد فاجعهآمیز او در تأمین ابتداییترین لوازم رفاهی دارد. به طوری که در این دوران زندگی اقشار کمدر آمد جامعه به شدت در حال فروپاشی بود. در طول دوران حکومت رضاخان، مسئله کمبود و گرانی نان یکی از مهمترین مشکلات مردم محسوب میشد. عدم پرداخت به موقع حقوق کارگران، کمبود درآمد، گرانی و... از دیگر مسائل و مشکلات مردم در این دوران بود.
این نوشتار با سیری در تاریخ، وضع معیشتی مردم ایران در دوران حکومت رضاخان را مورد بررسی قرار میدهد.
بحرانِ نان!
در تاریخ 27 مهر 1304، یعنی زمانی که رضاخان در عرصه سیاست یکهتازی میکرد، روزنامهها از کمبود و گرانشدن نان در اصفهان خبر دادند و به انتقاد از شیوه حکمرانی حاکمان پرداختند. روزنامه اخترمسعود در مقالهای انتقادی، درباره وضعیت نابسامان نان شهر با اشاره به مسئله کمبود و گرانی نان نوشت: «... نه بلدیه قانونی داریم که با قدرت و اختیارات تامه بتواند جلوگیری از این هرجومرج کرده و نه حکمران محترم، خود به شخصه مسئولیت قبول [میکند] و مشغول فراهم کردن موجبات آسایش عمومی میشود.»[1]
این وضعیت در سالهای بعد نه تنها بهتر نشد که بدتر نیز شد؛ نه تنها نان گران بود بلکه اغلب نامرغوب و بیکیفیت به دست مردم گرسنه میرسید که گاه به جز نان قوت دیگری نداشتند. روزنامه اخگر در آبان 1307 در گزارشی درباره وضعیت نان شهر اصفهان نوشت: «در صورتیکه اصفهان یکی از مهمترین ولایات زراعتی و در اطراف آن بهترین گندمها کاشت میشود، با این وجود نان اصفهان قابل خوردن نیست. نان این شهر به جای آرد گندم یا جو، ترکیبی از مقدار کمی آرد و تخم علف و شن و خاک میباشد و برای مردمی که اغلب باید نان خالی بخورند، یا با نان لبو و کشک امرار معاش کنند نیروئی باقی نخواهد ماند.»[2]
بیاعتنایی به مسئله نان تا جایی پیش رفت که در اواخر دوران رضاخان، یعنی در بهمن 1319دریفوس، وزیر مختار ایالات متحده امریکا در ایران، در گزارشهای خود به واشنگتن، درباره قحطی قریبالوقوع در ایران هشدار داد. او در تلگراف سیام ژانویه 1941/ اول بهمن 1319 به وزارت خارجه امریکا نوشت: «اوضاع ناشی از کمبود گندم وخیم است ولی دولت ایران تا بدان حد متوجه این وخامت نشده که به واردات گندم از هند اقدام کند و لذا این امر میتواند به بحرانی با ابعاد بزرگتر بدل شود.»
وضع زندگی کارگران
اوضاع نامناسبِ رفاهی در دوران حاکمیت پهلوی اول، قشر کارگر را به شدت آسیبپذیر کرده بود. بر اساس نوشتههای تاریخی با وجود اینکه دستمزد کارگران در این دوران ناچیز بود اما همین دستمزد ناچیز، سروقت به کارگر پرداخت نمیشد و کارگران مجبور میشدند از کسبه و اهل محل برای گذران روزانه زندگی قرض نمایند و چون به صورت نسیه مصرف روزانه را خرید میکردند گرانتر به کارگر فروخته میشد و کارگران مقروض باقی میماندند.
در سال 1308 همزمان با چهارمین سال پادشاهی رضاخان، کارگران مناطق نفت خیز جنوب به علت اوضاع بد معیشتی دست به اعتصاب گستردهای زدند. تاریخنگاران فقدان مسکن و دستمزد کم و نیز هجوم مهاجرین برای تحصیل کار در نوروز 1308 را دلیل اصلی این اعتصاب میدانند.
روزنامه حبلالمتین در گزارشی به تاریخ 31 اردیبهشت 1308، علت اعتصاب کارگران نفت جنوب را اینگونه بیان میکند: «کمپانی حقوق کارگران ایرانی را ملاحظه نمیکند و آنها را غیر از کارگر فرض میکند و بین آنها و خارجیها فرق میگذارد و هر روز هندیها و عربها را وارد کارخانه کرده و ایرانیهای کهنه کار را از کار برکنار میکند. کارگران ایرانی وقتی میبینند منازل چوبی و حصیری آنها فاقد هرگونه اسباب زندگی است بیجهت آتش میگیرند و دست به اعتصاب میزنند.»[3]
علاوه بر این در تاریخ 17 آبان 1309 گروهی از کارگران راه شیراز در نامهای به مجلس شورای ملی خواستار گرفتن دستمزد هشت ماه قبل خود شدند و نوشتند که بر اثر این دیرکرد دچار مشکلات فراوانی در زندگی روزمره خود هستند.
یک نمونه دیگر از این موارد مربوط به کارگران راهسازی است که در اداره راه یزد کار میکردند و یا گروهی که در ساختمان راه شهر بابک کرمان مشغول کار بودند. آنها نیز با وجود عیالوار بودن، پس از مدت زیادی کار بیوقفه، هنوز موفق به اخذ دستمزد نشده بودند، در تاریخ 19 مهر 1314 به مجلس شورای ملی عرض حال نوشته و تقاضای مساعدت کردند.[4]
کارگران به عنوان قشر ضعیف و کمدرآمد جامعه رضاخانی حتی از کمترین امکانات زندگی نیز بیبهره بودند و اغلب به هیچ گرفته میشدند. اعتراضات آنها معمولا به گوش مسئولین وقت نمیرسید و هر روز وضع زندگیشان بدتر از قبل میشد. آنها با دستهای پینهبسته و بیرمق، برای به دست آوردن نان «بخور و نمیر» عرق میریختند.
اوضاع نامناسب کشاورزان
اوضاع بد معیشتی دوران پهلوی اول، زندگی کشاورزان را هم تحت تأثیر قرار داده بود. به طوری که تاریخنگاران معتقدند این قشر مولد در این دوره غالبا گرسنه بودند. جان فوران، استاد دانشگاه کالیفرنیای امریکا، در مورد سطح زندگی و معیشت این گروه که اکثریت ایرانیان را شامل شده و ۵/ ۶۹ درصد از کل جمعیت ایران بوده است، مینویسد: «سطح زندگی دهقانان ایرانی رضایتبخش نبود. به اعتقاد بسیاری از ناظران در اواخر سلطنت رضاشاه این وضع بدتر شد... رژیم غذایی در یک خانواده معمولی دهقانی به این شرح بود:
«صبحانه: نان و چای
ناهار: نان و ماست
شام: نان و ماست و چای».
بر همین اساس نیکی کدی تاریخدان آمریکایی و متخصص حوزه خاورمیانه، نتیجه میگیرد: «دهقان غالباً گرسنگی میکشید.»[5]
روستائیان در فقر به سر میبردند و اغلب به دلیل کمبود بهداشت، گرفتار بیماریهای متعدد میشدند و چون اغلب از پرداخت هزینه درمان نیز ناتوان بودند، کودکانشان را در برابر چشمشان از دست میدادند.
اوضاع عمومی
آرتور میلسپو مستشار مالی امریکادر ایران در مورد اوضاع تأسفآور معیشتی مردم در دوران رضاخان میگوید: «سیاست مالیات بندی شاه به شدت واپسگرایانه بود به طوری که موجب افزایش هزینه زندگی و فشار آن بر طبقات فقیر شد... به طور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و عشایر و کارگران را از پای درآورد و از زمینداران مالیات و عوارض سنگین دریافت کرد. در شرایطی که فعالیتهایش طبقه جدیدی از سرمایهداران -تجار، صاحبان انحصار، پیمانکاران و نورچشمیهای سیاستمداران- را به ثروت رسانده بود، تورم، مالیات و مسائلی از این دست، سطح زندگی تودهها را پایین آورد».[6]
برای اشاره به اوضاع تأسف بار معیشتی در دوران رضاخان میتوان به گزارشات بلدیه شیراز در مورد اوضاع معیشتی مستخدمان شهرداری اشاره کرد. در اسناد به جامانده از این قشر آمده است: «فقر و تنگدستی این طبقه از خدمتگزاران بهحدی بود که هنگامیکه میخواستند در شهرداری استخدام شوند، برای تهیه عکس و رونوشت شناسنامه و غیره، اثاﺛﻴﮥ ضروری منزلشان را بهناچار میفروختند».[7]
هرچند برخی، شروع سلطنت رضاخان را آغاز دوران طلایی زندگی ایرانیان قلمداد میکنند، اما دختر رضاخان و خواهر بانفوذ محمدرضا پهلوی، در این باره دیدگاه دیگری دارد. او میگوید: «در تهران عصر رضاشاه، بسیاری از خانهها، کلبههایی گلی یا آجری بودند. خیابانها که سنگفرش نشده بود و حتی به هنگام روز نیز جاذبهای نداشت؛ وقتی هوا تاریک میشد به دست گروههای ولگرد، دزدان مسلح و آدمکشها میافتاد. مشکل میشد تصور کرد که مردمی که در تهران پرسه میزنند، به واقع خوش میگذرانند. بیشتر محتمل بود که آنها را در قهوهخانهها یا شیرهکشخانهها پیدا کرد، که در آنجا میکوشیدند برای مدتی کوتاه، شرایط نکبتبار زندگیشان را به دست فراموشی بسپارند».8
پینوشتها:
1- روزنامه اخترمسعود، 27مهر 1304: س6/ش6
2- روزنامه اخگر، 23آبان1307: س1/ش13
3- کاوه بیات، خاطرات دوران سپری شده، تهران: فردوس، ۱۲۶-۱۲۹
4- کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ش. بازیابی: 193/1/134/7ج و 76/1/18/83/9
5- جان فوران، مقاومت شکننده، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ترجمه تدین صفحه 349
6- یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، تهران: نشر نی، صص 169-170
7- مهدی خدامی و دیگران ، بررسی عملکرد بلدیه در دورﮤ پهلوی اول، نمونه پژوهی شیراز، پژوهشهای تاریخی، دوره10، شماره3، پاییز 97
8- 53 سال عصر پهلوی به روایت دربار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 77
مرحوم آیتالله بهجت در یکی از دیدارها در پاسخ به فردی که به دنبال راهحلی برای رفع مشکلش بود فرمودند:
برای مؤمنین و مؤمنات در سرتاسر عالم دعا کنید.
خدا انشاالله مشکلات همه اهل ایمان را حل کند و رفع کند. دعاکنید برای مؤمنین و مؤمنات (حتی آنهاکه) که در چین هم هستند، مشکلاتشان رفع شود، ملائکه برای شما دعا میکنند، که مشکلات شما را هم خدا رفع میکند، ولو به اضعاف مضاعفه (چندین برابر)
حجتالاسلام قرائتی بابیان اینکه در تحقیقاتم درباره نماز به 250 خاصیت آن پیبردم، گفت: نماز مانند شیر که همه نیازهای نوزاد را برطرف میکند، همه نیازهای ما را برطرف میکند.
به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی خبرگزاری فارس؛ حجتالاسلام محسن قرائتی معلم و مفسر قرآن کریم در یکی از برنامههای درسهایی از قرآن به بیان خواص نماز پرداخت که در ادامه میآید.
اخیراً یک تحقیقی درباره نماز انجام دادم و در آن به بیش از ۲۵۰ نکته نماز پیبردم. من ۵۰ سال است طلبه هستم اما در عین حال نفهمیدم نماز این همه راز دارد. مثل شیر که همه نیازها و ویتامینهای مورد نیاز نوزاد در آن وجود دارد یعنی هر چه نوزاد برای استخوان، دندان، مو، بدن چشم و... نیاز دارد در نماز جاسازی شده است.
همه کمالات را خدا در نماز جاسازی کرده است. همه نیازهای ما را خدا در نماز جاسازی کرده است. عدالت، نظم، حضور در صحنه، در نماز میگوییم السلام علینا و علی عباد الله الصالحین... نمیگوییم السلام علی ترک، لر، کرد، شرقی، غربی و... اینها در نماز کنار گذاشته میشود و همه یکسان میشوند.