زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

مادر شهید خرازی: حرف زدن بس است! وقت عمل است

مادر شهید خرازی به نقل برخی از خاطرات فرزندش پرداخت و گفت: حسین برای مسئله حق الناس و رعایت حقوق دیگران ارزش زیادی قائل بود و تفاوتی میان خودش و دیگران قائل نمی شد. یکی از هم رزمان او برایم تعریف کرد که یک بار در جبهه برای همه آبگوشت پخته بودند و در ظرفی دل و قلوه آن را برای فرمانده ها جدا گذاشته بودند. حسین وقتی متوجه قضیه می شود با همان یک دستش که در جنگ سالم مانده بود، این ظرف را بلند می کند و آن را داخل ظرف اصلی غذا سرازیر می کند و می گوید بین ما هیچ تفاوتی وجود ندارد و اگر غذایی هست همه باید از آن به طور برابر استفاده کنند.

و همچنین درباره روزهای منتهی به شهادت فرزندش گفت: زمانی که هنوز خبر شهادت حسین را نمی دانستیم، شبی در خواب دیدم که سوار بر یک هلیکوپتر شده و در آسمان حرکت می کنم و از آن بالا بر سر مردم گل می ریزم. صبح که از خواب بیدار شدم پسر بزرگم به من گفت مادر گریه و شیون نکنید که حسین شهید شده است.

وی با بیان اینکه ۳۲ سال از شهادت فرزندم می گذرد و در این سال ها مسئولان بسیاری به خانه ما رفت و آمد کرده اند، اظهار کرد: خاطرات حسین را بارها و بارها گفته ایم و خیلی ها آنها را در کتاب ها نوشته و چاپ کرده اند، اگر قرار به گفتن باشد دیگر گفته ایم، بس است، دیگر وقت عمل رسیده است.

مادر شهید خرازی

سردار حسن آقایی از رزمندگان غیور هشت سال دفاع مقدس و هم رزم شهید حسین خرازی نیز گفت: در زمان عملیات فتح المبین درگیری های شدیدی میان ما و دشمن رخ داد. دشمن از سمت چپ و راست و پشت سر ما را محاصره کرده بود. از آقای محسن رضایی نامه آمد که با این وضعیتی که پیش آمده بهتر است عقب نشینی کنید، اما حاج حسین مخالف بود و معتقد بود در این صورت نیروهایش تلفات بسیاری خواهد داد. خیلی به او اصرار کردند ولی او مقاوت کرد و قبول نکرد و در نهایت عملیات فتح المبین با مدیریت و مسئولیت شخص حاج حسین خرازی انجام گرفت و ثمره شیرینی داشت و ما توانستیم در این عملیات ۱۵ هزار نفر از افراد دشمن را به اسارت بگیریم.

وی افزود: او فرمانده ای بود که دوش به دوش نیروهایش حرکت می کرد و در مقر فرماندهی اش نمی نشست تا نیروهایش را به جلو بفرستد و خودش در امان بماند. او هر ماه ۱۲۰۰ تومان حقوق می گرفت و آن را برای سلامتی رزمنده های گردانش صدقه می داد. اگر برای ماموریت به تهران یا اصفهان می رفت با ماشین و هزینه سپاه می رفت، ولی اگر به مرخصی می آمد محال بود از آنها استفاده کند و حتما از جیب خودش هزینه می داد.

وی ادامه داد: حاج حسین تعصب و وسواس شدیدی درباره بیت المال داشت. او موقع برگشت از جبهه هرگز از پول سپاه برای هزینه بنزین و غذای بین راهش استفاده نمی کرد. لازم است که مسئولان کشور این حرف ها را بشنوند و الگوی عملشان قرار دهند.