دیدن خواب حضرت زهرا توسط شهید علیرضا هاشم نژاد و شهادت در نماز و در روز شهادت حضرت زهرا(س)
یک گلوله در بازوی شهید عبدالحسین برونسی خورد ه بود دکتر عکس گرفته و گفته بود گلوله بین استخوان و گوشت گیر کرده ، خیلی خطرناکه وباید حتما عمل بشی
ولی عبدالحسین می خواست تا عملیات شروع نشده برگرده و خودش را برسونه ، اما دکتر بهش اجازه نمی داد
به اهل بیت متوسل می شوند که حضرت ابافضل به بالینش میاد و دست مبارکشون را می برند طرف بازوش و چیزی را در میاورند و به عبدالحسین می فرمایند بلند شو دستت خوب شده
مجبور می شود ماجرا را به دکتر بگوید دکتر هم دوباره عکس می گیرد و متوجه می شود چیزی نیست لذا با گریه به سمت خط مقدم بدرقه اش می کند
منبع کتاب ساکنان ملک اعظم 2 - صفحه 75
اسفند که میشود، غمی به وسعت آسمان بر روی شانههایش سنگینی میکند،
حال و هوایش به همان روزهایی میرود که از عبدالحسین خبری آوردند، خبری که
بوی شهادت میداد، همیشه آرزوی شهادت داشت و دلش میخواست مدال مفقودالاثری
را به گردن بیاویزد که آن هم نصیبش شد.
بالاخره او آمد با پیکری که سر
در بدن نداشت، هنوز بعد از این همه سال به دوری او عادت نکرده است؛ اسفند
که بیست و چهارمین روز خود را تمام میکند و به بیست و پنجمین روز میرسد،
تمام خاطرات آن روز جلوی چشمانش رژه میرود و باز هم بیتاب و بیقرار
میشود، بیقرار او که سالهاست پر کشیده است.
شهید برونسی می گفت: اولین دفعه که می خواستم به جبهه بروم برای خداحافظی به خانه آمدم و دیدم که خانمم حالت غش به او دست داده و خیلی وضع ناجوری داشت. می گفت: بالای سرش ایستادم تا بالاخره به هوش آمد. مادر زنمان هم بود. مانده بودیم که چه طوری با این وضعیت روحی و جسمی که دارد جریان رفتن جبهه را به او بگویم. از طرفی مجبور بودم. چون وقت داشت تند تند می گذشت و باید خودم سریع به کارهایم می رساندم. بالاخره جریان را به خانمم گفتم: تا خانمم جریان را شنید هم خودش و هم مادر خانم من گفت: ما را با وضعیت به کی می سپاری؟ در این موقعیت و شرایط اگر ما الان بیفتیم چه کسی ما را به دکتر می برد. گفتم که: به خدامی سپارم و حضرت زهرا هم نگهدارتان هست. قبل از اینکه از خانه برود همان حالت مجدد به خانم ایشان دست می دهد و خلاصه مجبور است که این خانم و خانواده را به همین وضعیت با چند بچه رها کند و خودش را به کاروان برساند. می گفت: بعد از مدتی که در جبهه بودم با خانواده ام تماس گرفتم و دیدم که خانواده خیلی خوشحال است. تعجب کردم پرسیدم جریان چیست؟ خانمم جریان را اینگونه تعریف می کردند، می گفتند: بعد از این که تو رفتی در همان حالی که من بی هوش بودم، یک کبوتر سفیدی وارد خانه شد و چند دور کنار خانه زد و کنار من نشست.من حرکت کردم و به هوش آمدم، دیدم که این کبوتر است و نهایتاً پرواز کرد و رفت روی دیوار حیاط روبروی همان در اتاق نشست. بعد از مدتی دور حیاط چرخی زد و نهایتاً داخل اتاق آمد و دوری زد و پرواز کرد و رفت و گفت: از آن لحظه به بعد تا همین الانی که چند سال می گذرد و من در جبهه ها هستم خوشبختانه این مریضی سراغ خانمم نیامده است.
آقای تونی می گوید: شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشک می ریخت، علت را که پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می کنم چرا که خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می کنم و آن اینکه: در خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیدم که فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم تا وقتی که به سوی خدا پرواز کنم و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیکه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، ضتا خدا پر کشید.
حجتالاسلام قرائتی در بیان گوشهای از فضائل حضرت زهرا (س) بخشش و کرامت، عفت، صداقت، دانش، شجاعت، حمایت از امام و مقام را بخشی از خصوصیات آن حضرت معرفی کرد.
بخشش و کرامت، عفت، صداقت، دانش، شجاعت، حمایت از امام و مقام بخش کوچکی از فضائل بانوی نمونه اسلام است که در ادامه شرح آن تقدیم میشود.
بخشش و کرامت: بخشش پیراهن عروسی در شب عروسی به فقیر
در شب عروسى، زمانی که فقیرى پیراهن کهنهاى درخواست کرد، به یاد آیه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» پیراهن عروسیش را به او بخشید.
در عفت: سخن گفتن با نابینا با حجاب کامل
برای سخن گفتن با نابینا، محجبه رفت و در پاسخ به سئوال پدرش راجع به این موضوع فرمود: گرچه ما را نمیبیند، لیک من او را میبینم.
در صداقت: روایتی از عایشه در صداقت صدیقه طاهره
عایشه میگوید: پس از پدرش هیچکس را راستگوتر از فاطمه (س) نیافتم و در روایات، بهترین نمونه صدّیقه، فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) معرّفى شده است.
در دانش: خطبه فدکیه و مصحف، منابعی که امامان معصوم به آنها مراجعه میکردند
در خطبه فدکیه اصول و فروع دین در بین کلماتش چون جواهر میدرخشد و کتابى به نام مصحف دارد که امامان معصوم (ع) گاهى براى کسب اطلاع از آینده به آن کتاب مراجعه مىکردند.
در شجاعت: حمایت از امام زمانش تا سرحد جان
کدام زنی را سراغ دارید که برای دفاع از شوهر و بهتر بگوییم امامش تا سر حد جان، مایه بگذارد و باز خود را مقصر دانسته و از کوتاهی خود شرمسار باشد. همان کسی که پس از وفات پیامبر(صلى الله علیه و آله)، به در خانههاى مردم مىرفت و مىگفت: مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟ «مَن کنتُ مولاه فهذا فعلىّ مولاه» هر که من مولاى اویم، علىّ مولاى اوست.
در مقام: الگویی برای اثبات عملی بودن اسلام
همین بس که عطیه خدا به پیامبر است: «إِنَّا اعطیناک الکوثر» کوثری است که نسل کثیر پیامبر از طریق اوست.
در میان چهارده معصوم، وجود یک زن لازم بود. وجود حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) الگویى بود که به زنان ثابت شود آنچه اسلام مىگوید قابل عمل است. نه تنها زهرا (سلاماللهعلیها)، بلکه دخترش حضرت زینب نیز الگوى زنان تاریخ است.