زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

فواید استغفار ذکری برای شیرینی زندگی ، جذب رحمت الهی ، کسب بهره دنیایی و مادی، مودت و دوستی ، اجابت دعا .....

هر جا کم آوردی، 100 مرتبه این ذکر را بگو


یکی پول و مادیات می خواست، یکی فرزند می خواست، یکی برکت در زندگی، یکی در جستجوی مودت و دوستی و خلاصه هر کسی با نیتی ذکر می گفت ...
چند وقتی است که بین جوانان ذکر گفتن زیاد شده است ... خیلی از افراد که به ظاهر شاید خیلی به آن ها نمی آید که اهل ذکر باشند تسبیح در دست دارند و ذکر می گویند... یک بار با یکی از آن ها باب صحبت را باز کردم و پرسیدم که اگر فضولی نیست میشه بگید چی دارید میگید؟ گفت: چند وقتی است که به مشکل مادی خورده ایم و از یکی شنیده ام ذکر "یا رزاق" خیلی برای مادیات خوب است... گفتم خوب چرا ذکر "استغفار" را نمی گویید؟ او گفت: اون ذکر که برای توبه و آمرزش خواستن و بخشیده شدن گناه است، من میگم یه ذکری می خوام برای زیاد شدن روزی ...
خلاصه چند روزی این تحقیق میدانی ام را ادامه دادم و هر روز از یکی از این خانم های عزیز همین سؤال را می پرسیدم و آن ها ذکرهایی چون یا رزاق، یا ودود و... برای افزایش روزی، جلب محبت، افزایش برکت، فرزند دار شدن و ... می گفتند و وقتی ذکر استغفار را به آن ها پیشنهاد می دادم آن ها در اکثر یا شاید همه ی موارد این ذکر را برای آمرزش خواهی و توبه می دانستند و کسی اثر دیگری از این ذکر نمی دانست...
به تعبیر استاد برجسته مرحوم آیت الله بهجت : هر جا کم آوردی، حوصله نداشتی، گرفته بودی، پول نداشتی، باطریت تموم شد تسبیح را بردار و صد مرتبه بگو استغفر الله ربی و اتوب الیه ...آروم می شوی ... استغفار فقط برای توبه و آمرزش از گناهان نیست...
با اتفاق افتادن این جریان بر آن شدم تا در این مطلب خلاصه ای از آثار و فوائد این ذکر شیرین را با هم مروری داشته باشیم.
- افزایش ثروت، قدرت و برخورداری از برکت الهی
وَیَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا وَیَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِکُمْ وَلا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ(هود، آیه 52)
- اجابت دعا
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ (هود، آیه 61)
- مودت و دوستی
وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ (هود، 90)
بهره دنیایی و مادی با استغفار
«اِستَغفروا ربَّکم اِنَّه کانَ غَفّاراً یرسِلِ السَّماءَ علیکُم مِدراراً ویمدِدکُم بِاَموال وبنین وَیجعَل لَکُم جَنّاتٍ ویجعَل لکم اَنهاراً؛ از پروردگار خود آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است؛ تا باران های مفید و پر برکت را از آسمان بر شما پیوسته دارد و شما را با مال بسیار و فرزندان متعدّد یاری رساند و باغ های خرّم و نهرهای جاری به شما عطا فرماید. (نوح، 10- 12)
در بیان امام صادق (علیه السلام) با استناد به آیات 10- 12 نوح می فرمایند: «هنگامی که رسیدنِ روزی ات را همراهِ سختی و کندی دیدی، زیاد استغفار کن، چرا که خداوند عزّوجلّ در کتابش می فرماید: از پروردگارتان، طلبِ مغفرت نمایید که او بسیار آمرزنده است تا از آسمان پیوسته بر شما بباراند و با اموال و فرزندان فراوان یاری تان رساند (یعنی در دنیا) و باغ های خرّم و نهرهای جاری عطایتان فرماید (یعنی در آخرت)» (بحار الانوار، ج78، ص201، روایت29)
وقتی در همین یک آیه از قرآن کریم نگاه می کنیم می بنیم که برای اثر استغفار سه بهره ارزشمند در دنیا معرفی شده است: «بارشِ پیوسته باران های مفید (برکت)»، «وسعت و مال فراوان» و «نعمتِ برخورداری از فرزندان».
روایت شده که شخصی خدمتِ امام رضا(علیه السلام) آمد و از «خشکسالی» شکایت کرد. حضرت در بیان راهِ چاره فرمودند: «استغفار کن». شخص دیگری به پیشگاه حضرت آمد و از «فقر و ناداری» شکایت کرد. حضرتش فرمودند: «استغفار کن» فرد سومی به محضرش شرفیاب شد و از حضرت خواست تا دعایی فرماید که خداوند پسری به او عطا فرماید. حضرت، به او فرمودند: «استغفار کن». حاضران باتعجّب پرسیدند: سه نفر با سه خواسته متفاوت، خدمتِ شما آمدند و شما همه را به «استغفار» توصیه فرمودید؟! فرمود: من این توصیه را از خود نگفتم. همانا در این توصیه از کلامِ خداوند الهام گرفتم و آن گاه آیات 10- 12 سوره نوح را تلاوت فرمودند. (مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه 12 10 سوره نوح)
رحمت الهی جذب می شود
... لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (سوره نمل، آیه 46)
چرا از پیشگاه خدا تقاضای آمرزش گناهان خویش نمی کنید تا مشمول رحمت او واقع شوید؟
این آیه به دنبال تقاضای قوم صالح (علیه السلام) برای نزول عذاب الهی بر آنها نازل شده است؛ چون آنها به حضرت صالح(علیه السلام) می گفتند: «تو اگر راست می گویی چرا مجازات الهی دامان ما را نمی گیرد؟» (سوره اعراف،آیه 77)
حضرت صالح این چنین پاسخ دادند:«چرا تمام فکر خود را روی فرارسیدن عذاب الهی متمرکز می کنید؟ حال آنکه اگر عذاب الهی شما را فراگیرد به حیاتتان خاتمه می دهد و مجالی برای ایمان باقی نخواهد ماند؛بیایید گفتار مرا در برکات و رحمت الهی که در سایه ایمان به شما می رسد بیازمایید.»
وقتی آیاتی از سوره نوح در قرآن کریم نگاه می کنیم می بنیم که برای اثر استغفار سه بهره ارزشمند در دنیا معرفی شده است: «بارشِ پیوسته باران های مفید (برکت)»، «وسعت و مال فراوان» و «نعمتِ برخورداری از فرزندان»
زندگی شیرین می شود
وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتَاعًا حَسَنًا ... (سوره هود،آیه 3)
و از پروردگارتان طلب مغفرت کنید و به سوی او بازگردید تا شما را به بهره ای نیکو تا مدتی معین(که عمر دارید) کامیاب کند…
علامه طباطبایی در ذیل آیه فوق در (تفسیر المیزان جلد10،صفحه 210) می فرماید:بهرە دنیایی وقتی حسن و نیکو می شود که آدمی در آن حیات به سوی سعادتی که برایش امکان دارد روانه شود و خدای تعالی او را به سوی آرزوهای انسانی اش که همان دستیابی به نعمت های دنیوی از قبیل وسعت، امنیت، رفاه، عزت و شرافت است هدایت کند. پس این حیات حسن در مقابل عیش ضنک و تنگی است که در آیه 124 سورە طه به آن اشاره شده است که «کسی از یاد من روی برگرداند معیشتی تنگ خواهد داشت.»
بلا و عذاب دور می شود
وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (سوره انفال، آیه33)
ولی تا تو (پیامبر اسلام(صلی الله و علیه وآله)) در میان مردم هستی خداوند بر آن نیست که آنان را عذاب کند، و تا آنان استغفار می کنند خداوند آنان را عذاب نمی کند.
در ذیل این آیه امام علی(علیه السلام) پس از رحلت پیامبر(صلی الله و علیه وآله) فرمودند: «یکی از دو امان از میان ما رفت، امن دیگر که استغفار است را حفظ کنید.» (نهج البلاغه،حکمت 88)
کلام آخر
در حقیقت در باطن ذکر استغفار بنا بر آنچه که همه ی مردم می دانند یک نوع توبه و آمرزش خواهی است که ما در قبال گناهانمان از خداوند داریم و همین خضوع و طلب آمرزش باعث می شوند که برکاتی که ذکر شد در زندگی هایمان حاصل شود ... بنابر این قدر این ذکر را بیش از پیش بدانیم که با یک تیر چندین نتیجه برایمان خواهد داشت .
به تعبیر استاد برجسته مرحوم آیت الله بهجت: هر جا کم آوردی، حوصله نداشتی، گرفته بودی، پول نداشتی، باطریت تموم شد تسبیح را بردار و صد مرتبه بگو استغفر الله ربی و اتوب الیه ... آروم می شوی ... استغفار فقط برای توبه و آمرزش از گناهان نیست...
منابع:
آثار استغفار در قرآن؛ سایت کیهان، 19 خرداد 95،
گنجینه های روزی در قرآن:استغفار، مجله بشارت، شماره 16

فرآوری: زهرا اجلال


منبع : سایت کیهان

با وسواس در نماز چه کنیم؟

من همیشه نمازم را اول وقت میخونم اما وسوسه های شیطان در نماز خیلی اذیتم میکند و فکرم را به خودش مشغول میکند.  چیکار کنم تا در نماز حواسم فقط به خدا متمرکز بشه؟

1- نماز باید سبب آرامش خاطر و تسکین روحی و جسمی شما باشد. چون قرآن کریم می فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» و در آیه دیگر میفرماید:«اقم الصلاه لذکری»
از این دو آیه استفاده می شود که نماز ذکر خدا و بالاترین ذکر الهی است و دیگر اینکه ذکر خدا موجب آرامش انسان میگردد.
اما عده ای خود را دچار وسواس می کنند، به گونه ای نماز نه تنها موجب آرامش آنها نمی شود بلکه سبب اضطراب و ضعف اعصاب آنها میگردد.


نماز را بهترین لحظه عمر خود می شمردند، اویس قرنی می گفت: ای کاش تمام عمر دنیا یک شب و من آن شب را تا صبح در رکوع بودم. در حدیثی می خوانیم که اگر نماز گزار می دانست که چگونه رحمت الهی بر سر او گسترده شده است، هرگز دوست نداشت نمازش تمام شود.


2.بدانید وسواس از شیطان است، و شیطان که دشمن قسم خورده انسان است، میداند که نماز مستحکم ترین دژ حفظ انسان از آلودگیها است، به همین جهت تلاش می کند که انسان را نسبت به نماز بی میل و بی رغبت و دلزده و دلسرد کند، تا راحت وارد حریم انسان شود و او را آلوده نماید.
هر چقدر به وسواس اعتنا کنید، در حقیقت چراغ سبز به شیطان نشان می دهید اگر یک قدم از وسواس خود عقب نشینی کنید. شیطان را چندین قدم از خود دور می سازید. بهترین راه معالجه وسواسی، ترک وسواس است و آن بی اعتنایی به وسواس است.


3.در حضور قلب نیز نیاز به وسواس و دقت زیاد نیست، نماز را به طور معمولی و متعارف بخوانید، و از امروز فقط نماز را به طور معمولی بخوانید و از کنجکاوی بپرهیزید، تا انشاءالله با تمرین و ممارست از این وسواس به زودی رهایی یابید.


منبع : پایگاه عرفان

شفاعت اهل بیت شامل چه کسانی می شود؟

عملی که کاستی هایمان را جبران می کند

آن گاه که انبیاء و اوصیای الهی با آن کارنامه درخشان عبودیت و بندگی این چنین ابراز فقر و کاستی در بندگی خالق خود دارند؛ تکلیف انسانهای ممکن الخطایی که به مراتب به عجز و کاستی بندگی خود واقف هستند روشن است. در این چنین فضایی است که هر انسان زیرک و آگاهی به دنبال راه چاره و وسیله‌ای برای جبران این نقص و کاستی در بندگی خود می‌گردد.


از متون و منابع اسلامی و همچنین گفتار و رهنمودهای عالمان ربانی این چنین استفاده می‌شود هر چند که انسانها در انجام وظایف دینی و تکلیف الهی خود سعی و کوشش نمایند آنچنان که شایسته و لازم است نمی‌توانند به درستی و به طور کامل حق عبودیت و بندگی خدای متعال را به جا آورند؛ کما اینکه در مناجات حضرات معصومین (علیهم السلام) و روایاتی که از ایشان نقل شده است نیز این چنین مضامین عالی استفاده می‌شود.


از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) نقل شده است: «ا عَبَدْنَاک حَقَّ عِبَادَتِک وَ مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک». [1] حال که انبیاء و اوصیای الهی با آن کارنامه درخشان عبودیت و بندگی این چنین ابراز فقر و کاستی در بندگی خالق خود دارند؛ تکلیف انسان‌های ممکن الخطایی که به مراتب به عجز و کاستی بندگی خود واقف هستند روشن است. در این چنین فضایی است که هر انسان زیرک و آگاهی به دنبال راه چاره و وسیله‌ای برای جبران این نقص و کاستی در بندگی خود می‌گردد.


شفاعت نقطه امید جبران کاستی و فقر

شفاعت به تنهایی نمی‌تواند موجب نجات افراد باشد؛ چرا که شفاعت زمانی موجب نجات افراد واقع می‌شود که پیش از این برای شفاعت لیاقتش فراهم شده باشد. به عبارت دیگر حداقل موانع استحقاق شفاعت بر طرف شده باشد


یکی از زیباترین و عالی‌ترین آموزه‌های فرهنگ اسلامی که در مذهب شیعی دارای رونق و جایگاه خاص می‌باشد مسأله شفاعت است. دانشمندان علم کلام واژه شفاعت را این چنین معنا کرده‌اند: کلمه «شفاعت» در لغت از ریشه «شفع» به معنای جفت شدن و کنار هم قرار گرفتن دو چیز معنا شده است. [2]


در کاربرد اصطلاح کلامی، این واژه به معنای وساطت اولیاء الهی برای رساندن بندگان به فیض رحمت و مغفرت و دستگیری و نجات آنان از عذاب جهنم تعریف شده است. [3] 


از معنای لغوی و اصطلاحی شفاعت این چنین استفاده می‌شود که در شفاعت، گویی منزلت شفاعت کننده با دیگر عوامل نجات موجود در شخص شفاعت شونده همراه می‌گردد؛ و این دو با هم مایه نجات می‌شوند. به همین جهت می‌توان این چنین بیان داشت، شفاعت به تنهایی نمی‌تواند موجب نجات افراد باشد؛ چرا که شفاعت زمانی موجب نجات افراد واقع می‌شود که پیش از این برای شفاعت لیاقتش فراهم شده باشد. به عبارت دیگر حداقل موانع استحقاق شفاعت بر طرف شده باشد.

 
به هر جهت شفاعت دری از درهای رحمت الهی است [4] که خداوند متعال آن را، بر بندگانش گشوده است تا از این گذر آنان را ببخشاید و از نقایص، عملشان را جبران نماید.


بخشایش الهی همانند دیگر نعمت‌ها و رحمت‌های الهی، پیرو نظامی ویژه است و شفاعت کنندگان، واسطه‌هایی هستند که از طریق آنان بخشایش و آمرزش الهی به گناهکاران می‌رسد. [5]


شرایط مهم بهره مندی از شفاعت

از آموزه‌های قرآنی و همچنین منابع و متون روایی این چنین بدست می‌آید که همه انسانها توفیق بهره مندی از شفاعت را پیدا نمی‌کنند؛ چرا این افراد نتوانسته‌اند به درستی در مدت حیات دنیوی مقدمات استفاده از شفاعت را تحصیل نمایند:


1-رضایت الهی مجوز شفاعت:

بر اساس آموزه‌های قرآنی این چنین استفاده می‌شود که اولین شرط تحقق شفاعت رضایت پروردگار عالم است. به این معنا که خداوند از شفاعت شونده راضی باشد. 
قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: «... وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی وَهُم مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ؛ [سوره انبیاء، آیه 28] و آنها [شفیعان] جز برای کسی که خدا [از او] راضی است، شفاعت نمی‌کنند، و از ترس او بیمناک‌اند».


قرآن کریم بیش از این، شفاعت شوندگان را وصف نکرده است، اما می‌توان از قید «رضایت پروردگار» استنباط کرد که مراد آن است که خداوند از ایمان آنان راضی است نه اعمال و رفتارشان. پس شفاعت شوندگان مؤمنانی هستند که گناهانی دارند و به همین دلیل نیازمند شفاعتند. [6]


2-دوستی و تبعیت از اهل بیت پیامبر اکرم (علیهم السلام):

از جمله مهمترین شاخص‌های تأثیر گذار در بهره مندی از شفاعت، دوستی و محبت اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) است. روایات فراوانی در متون روایی حاکی از ضرورت وجود این شرط برای استفاده از شفاعت است. کما اینکه در منابع روایی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) نقل شده است: «اِلزَموا مَوَدَّتَنا أهلَ البَیتِ، فَإِنَّهُ مَن لَقِیَ اللّه َ یَومَ القِیامَةِ و هُوَ یَوُدُّنا دَخَلَ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا؛ [7] به دوستی ما اهل بیت چنگ زنید؛ زیرا هر کس در روز قیامت خدا را دیدار کند در حالی که ما را دوست داشته باشد، با شفاعت ما به بهشت رود». 


در روایتی دیگر از صدیقه کبری (سلام الله علیها) این چنین نقل شده است: «شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند و همه دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما و کسی که با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت شده در صورتی که از اوامر ما سرپیچی کنند و نواهی و موارد پرهیز را محترم نشمرند، از شیعیان واقعی ما نخواهند بود با این حال جایگاهشان در بهشت خواهد بود ولی بعد از پاک شدن از گناهان به وسیله بلاها و مصیبتها در دنیا یا تحمل مشکلات و شدائد روز قیامت و یا قرار گرفتن اندک زمانی در طبقات بالای جهنم و چشیدن عذاب تا اینکه ما به خاطر دوستیشان با ما نجاتشان داده و آنان را به پیشگاه خودمان انتقال خواهیم داد». [8]


3-ترک گناه و معصیت الهی:

از امام صادق (علیه السلام) این چنین نقل شده است: «لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛ هرکس نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما دست نخواهد یافت»
یکی دیگر از شرایط تحقق شفاعت و بهره مندی از آن اجتناب از آلودگی‌های اخلاقی و دینی است.
بی مبالاتی در انجام گناهان و مبادرت به انجام نواهی الهی از جمله موانع شوم و خطرناک شفاعت به حساب می‌آید.


امام صادق (علیه السلام) فرمود: ««یا مَعشَرَ الشِّیعَهِ، فَلا تَعُودُوا و تَتَّکِلُونَ عَلی شَفاعَتِنا فَوَاللّهِ! لایَنالُ شَفاعَتُنا إِذا رُکِبَ هذا حَتّی یُصیِبَهُ أَلَمُ العَذابِ و یَری هَولَ جَهَنَّمَ؛ [9] ای گروه شیعه، به اتکای شفاعت ما به گناه بازنگردید. به خدا سوگند! شفاعت ما به کسانی که مرتکب گناه شده باشند نمی‌رسد؛ جز آنکه پس از مدتی درد عذاب را بچشد و هول و ترس جهنم را ببیند». 


همچنین در روایت دیگر از امیرالمؤمنین (علیه السلام) این چنین نقل شده است: «لا تَتَّکِلُوا بِشَفاعَتِنا فَإِنَّ شَفاعَتَنا قَد لاتَلحَقُ بِأَحَدِکُم إِلاّ بَعدَ ثَلاثمِائَهِ سَنَهٍ؛ [10] با اتکای به شفاعت ما گناه نکنید؛ زیرا شفاعت ما گاه بعد از گذشت سیصد سال شامل برخی از شما می‌شود».


4-توجه و اهتمام خاص به نماز داشتن:

از جمله شرایط لازم برای دستیابی به شفاعت شافعین در روز قیامت توجه خاص به عبودیت و بندگی خدای متعال و عدم کاهلی و سستی در انجام عبودیت باری تعالی است. کما اینکه در متون روایی در این خصوص از امام صادق (علیه السلام) این چنین نقل شده است: «لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛ [11] هر کس نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما دست نخواهد یافت».


5- اجتناب از ظلم و شرک:

«ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاع؛ [سوره غافر، آیه 18] برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نه شفاعت کننده‌ای که شفاعتش پذیرفته شود». با نگاه به تفاسیر که ذیل این آیه بیان شده است بیشتر مفسران مقصود از «لِلظَّالِمینَ» را در این آیه به مشرکان معنا کرده‌اند، کما اینکه علامه طباطبایی در ذیل این آیه می‌فرماید: معنای جمله «وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ» این است که: کفار شفاعت پذیرفته ندارند. [12]


خلاصه و نتیجه کلام:

برای بهره مندی و استفاده از شفاعت شافعین در روز قیامت لازم است با تحصیل رضایت الهی موانع شفاعت را از پیش روی خود برداشت؛ موانع شومی همچون، ارتکاب گناه و معصیت، دشمنی و عناد با اهل بیت پیامبر (صلی الله و علیه و آله) و همچنین کاهلی و سستی در عبودیت و بندگی خداوند متعال که نمونه آشکار آن در نماز تجلی نموده است.


پی نوشت ها: 
[1]. بحار الأنوار، ج 68، ص 23.
[2]. مفردات راغب، کلمه «شفع».
[3]. سبحانی، جعفر، الهیات، چاپ سوم، 1412 ه ق، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ج 4، ص 344.
[4]. سوره یونس، آیه 3: «مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ؛ هیچ شفیعی جز به اذن او [خداوند] نیست». 
[5]. مجموعه آثار استاد مطهری: ج 1، ص 259.
[6]. محمد تقی رکنی لموکی، عدل الهی: ص 106؛ 
[7]. بحار الأنوار: ج 27، ص 170، ح 10.
[8]. همان، ج 68، ص 155.
[9]. الکافی، ج ۵، ص ۴۶۹؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹.
[10]. شرح اصول کافی، مازندرانی، ج ۹، ص ۲۵۱؛ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۳۲.
[11]. الکافی، ج 3، ص 270، ح 15.
[12]. ترجمه المیزان، ج 17، ص 486.

علی بیراوند

 

 


منبع : tebyan

حضور قلب در نماز : منشأ حضور قلب در هر عمل آن است که قلب، آن عمل را با عظمت تلقی کند و مهم بشمارد

قلب چه کسی حاضر است؟!

منشأ حضور قلب در هر عمل آن است که قلب، آن عمل را با عظمت تلقی کند و مهم بشمارد، اگر ما مناجات حق تعالی را حتّی به اندازه مکالمه با یک مخلوق اهمیت دهیم هرگز این قدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم.
در نماز حقیقی قلب حاضر است!
نماز حقیقی دو بعد دارد: بعد ظاهری که به منزله پیکره نماز است و بعد باطنی که روح و حقیقت آن می باشد. هر یک از این دو بعد احکام و آداب ویژه ای دارند، نماز با وجود این دو بعد کامل می شود، یعنی همان گونه که نماز بدون رعایت احکام و شرایط ظاهری، باطل است. مراعات نکردن آداب باطنی و قلبی نماز نیز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمی رساند.
چه زیبا فرموده آن مجاهد فی سبیل لله و عارف بالله، امام خمینی ره: اگر به گفته ی انبیاء (علیهم السلام) ایمان آوردی و خود را برای تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیا نمودی و لازم دانستی حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنی، راه تحصیل آن، این است که اولاً رفع موانع حضور قلب نمایی خارهای طریق را از سر راه سلوک ریشه کن کنی و پس از آن اقدام به خود آن کنی.
آداب نماز را رعایت کنیم!
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) آمده است که از امام رضا (علیه السلام) سوال شد آداب نماز چیست؟ امام فرمودند:
مادامی که آرزو و حب دنیا در قلب آدمی وجود دارد، به حضور قلب نمی رسد. با ریاضت و مجاهدت، و تفکر در عواقب و معایب دنیا، قلب، ساکن و مطمئن می شود و حضور قلب به وجود می آید.
١. حضور قلب؛
٢. آزاد گذاشتن جوارح (بازی نکردن با آنان)؛
٣. خوار شمردن خود در پیشگاه خدای متعال؛
٤. قرار دادن بهشت، در سمت راست و آتش جهنم در سمت چپ، و صراط را در مقابل، مشاهده کردن؛
٥. خدا را در مقابل خود دیدن؛
کسب حضور قلب آن قدر اهمیت دارد که رسول گرامی اسلام دو رکعت نماز با تفکر را از بیداری یک شب تا صبح بهتر دانسته است و می فرماید: «رکعتان فی تفکر خیر من قیام اللّیلة؛ دو رکعت نماز با تفکر و توجه و حضور قلب، بهتر از یک شب نماز بدون حضور قلب است».
مانع حضور قلب در نماز چیست؟
مانع حضور قلب در نماز تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است. که دو منشأ بزرگ دارد و عمده امور به آن دو منشأ بر گردد:
الف) هرزه گردی و فرار بودن طایر خیال است؛ زیرا که خیال قوه ای است بسیار فرار که دائماً از شاخه ای به شاخه ای پرواز کند.
کسب حضور قلب آن قدر اهمیت دارد که رسول گرامی اسلام دو رکعت نماز با تفکر را از بیداری یک شب تا صبح بهتر دانسته است و می فرماید: «رکعتان فی تفکر خیر من قیام اللّیلة؛ دو رکعت نماز با تفکر و توجه و حضور قلب، بهتر از یک شب نماز بدون حضور قلب است».
و این مربوط به حب دنیا نیست، بلکه فرار بودن خیال خود مصیبتی است که تارک دنیا نیز به آن مبتلا است. و تحصیل سکونت خاطر و طمأنینه نفس و وقوف خیال از امور مهمی ست که به اصلاح آن علاج قطعی حاصل شود.
ب) حب دنیا و تعلق خاطر به حیثیات دنیوی است که رأس خطیئات و ام الأمراض باطنه است که خار طریق اهل سلوک و سرچشمه مصیبات است؛ و تا دل متعلق به حب دنیاست، راه اصلاح قلوب مسدود و در جمله سعادات به روی انسان بسته است.

چگونه حضور قلب داشته باشیم؟

اموری که می تواند در ایجاد حضور قلب موثر باشد بدین قرار است:
١. منشأ حضور قلب در هر عمل آن است که قلب، آن عمل را با عظمت تلقی کند و مهم بشمارد، اگر ما مناجات حق تعالی را حتّی به اندازه مکالمه با یک مخلوق اهمیت دهیم هرگز این قدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم.
٢. مادامی که آرزو و حب دنیا در قلب آدمی وجود دارد، به حضور قلب نمی رسد. با ریاضت و مجاهدت، و تفکر در عواقب و معایب دنیا، قلب، ساکن و مطمئن می شود و حضور قلب به وجود می آید.
٣. اگر انسان مدتی در نماز، مواظب اذکار و ادعیه خود باشد به حضور قلب می رسد.یعنی ریاضت تدریجی در تمرکز حواس و توجه به مقام ربوبی.
٤. این که نماز گزار در عین حال که توجه دارد در مقابل خدایش ایستاده و با او سخن می گوید و مناجات می کند؛ در هر مرحله از قیام، قعود، رکوع، سجود، تکبیر و تشهد و بقیه اجزا و ارکان نماز، نیز به معنای باطنی آن جزء عنایت داشته باشد؛ زیرا حضور قلب در نماز مفهوم گسترده ای دارد.
منابع:
١.امام خمینی (قدس سره)، آداب الصلوة ، موسسه تنظیم و نشر آثار،چاپ هفتم، ١٣٧٨ش
٢.عباس عزیزی، پرورش روح نماز و عبادت در تفسیر المیزان، نبوغ، چاپ چهارم، ١٣٧٧، ص ١٠١-١٠٢.
٣.سید نعمت الله جزائری(ره)، انوار نعمانیه، ص ٢٣٨.
٤.محمد صحتی سردرودی، نماز ابرار، ستاد اقامه نماز، چاپ دوم، ١٣٧٨، ص ٧٩.
٥.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ٨١، ص ٢٣٩.

فرآوری: حامد رفیعی 


منبع : تبیان

کسی که نماز واجبش را ترک کند کافر است اما زناکار کافر نیست؟


در حدیثى از حضرت باقر علیه السلام آمده:

انَّ تارِکَ الْفَریضَةِ کافِرٌ:

به حق که ترک کننده نماز واجب کافر است.

شخصى از حضرت صادق علیه السلام پرسید:

چرا زناکار را با آن گناه بزرگ کافر نمى‌گویند، ولى تارک الصلاة را کافر مى‌گویند؟ دلیل بر این مسئله چیست؟

حضرت فرمود:

زناکار و هر کس مشابه با اوست، عملش را به خاطر شهوت و فشار و غلبه هوا انجام مى‌دهد، ولى کسى که ترک نماز مى‌کند به خاطر سبک گرفتن این امر عظیم الهى آن را ترک مى‌کند؛ زناکار در بستر یک زن به خاطر لذت شرکت مى‌کند، ولى بى‌نماز ترک نمازش براى لذت بردن نیست، چون ترک عمل لذت ندارد، بلکه به خاطر استخفاف به نماز است، وقتى لذت نبود، پس سبک انگاشتن است و وقتى سبک گرفتن عمل باعث ترک شد، این حالت سبک گرفتن کفر است‌.

منبع:http://www.erfan.ir/farsi/82384.html