زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

زندگی عاشقانه به سبک شهدا

کپی مطالب و اشاعه فرهنگ شهدا صدقه جاریه است و آزاد با ذکر صلوات

بازی با موضوع همکاری

یک وسیله‌ی سنگین با خودتان به کلاس بیاورید. مطمئن باشید که بلند کردن آن وسیله برای یک کودک تقریباً غیر ممکن باشد. وقتی همه‌ی کودکان جمع شدند از یک نفر خواهش کنید که آن وسیله را به شما بدهد. کودک با سختی می‌تواند آن را کمی حرکت دهد. وانمود کنید که از این اتفاق خیلی تعجب کرده‌اید. از کودک بخواهید بنشیند. کودک دیگری را صدا بزنید. همین‌طور به ترتیب تک تک، همه بچه‌ها را صدا بزنید.

آیا کسی می‌تواند آن وسیله سنگین را حمل کند؟
از بچه‌ها بخواهید، فکر کنند که چه کار کنند؟
آیا بچه‌ها می‌توانند به این نتیجه برسند که از طریق همکاری، آن وسیله را حمل کنند؟
توجه بچه‌ها را به مسئله همکاری جلب کنید و این که آن‌ها موفق شدند با همکاری آن وسیله‌ی سنگین را حرکت دهند.
با کودکان درباره‌ی این‌که چگونه همکاری کردند، گفت و گو کنید. سپس فکر کنید که چه وسیله‌هایی را در کلاس می‌توانند با همکاری یکدیگر حرکت دهند. انواع وسیله‌ها را امتحان کنید. مانند: میز، کمد،‌صندلی و …
حتی می‌توانید تجربه کنید که هر وسیله را با همکاری چند نفر می‌توان حرکت داد.
آیا برای حرکت دادن میز، شش نفر کافی است؟
آیا برای حرکت دادن صندلی به همکاری نیاز است؟
از کودکان بپرسید در چه کارهای دیگری همکاری آدم‌ها را دیده‌اند و آیا خودشان در کاری همکاری کرده‌اند؟
آیا در خانه تا به حال همکاری داشته‌اند؟
اعضای خانواده در چه نوع کارهایی با هم همکاری می‌کنند؟
به کودکان فرصت بدهید تا به طور مفصل درباره‌ی همکاری با هم گفت و گو کنند. (برای تمام کردن این بخش عجله نکنید.)
آیا کودکی هست که تا به حال به همکاری دیگران نیاز نداشته است؟ صبر کنید و بشنوید کودکان چه نظرهایی می‌دهند.
همه ما به همکاری نیازمندیم. کسی نمی‌تواند بگوید و یا ادعا کند که هرگز به همکاری نیاز نداشته است.
در بعضی از کارها ممکن است ما به همکاری نیاز نداشته باشیم، ولی در بیشتر برنامه‌ها و فعالیت‌ها ما به همکاری نیاز داریم.

(منبع: کتاب ارزشهای زندگی ـ تألیف و ترجمه ناصر و شهره یوسفی ـ نشر افق)

انواع بازی برای کودکان خجالتی


این بازی‌ها را می‌توانید با توجه به سن و توانمندی‌های کودکان در فرصت‌هایی که تمایل به بازی کردن دارند، انجام دهید.

بازی‌هایی برای کاهش هراس اجتماعی و رفع خجالت و کمرویی کودکان.

۱ – مسابقه گویندگی

۲ – بازی «مصاحبه تلویزیونی»

۳ – بازی «نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه»

۴ – بازی «چه کسی می‌تواند دیگران را بخنداند»

۵ – بازی «کامل کردن یک داستان»

۶ – بازی «کامل کردن یک شعر»

۷ – بازی «تکمیل جملات»

۸ – بازی «پاسخ به پرسش‌ها»

۹ – بازی «داستان سازی با تصاویر»

۱۰ – بازی «معلم بودن». این بازی با توجه به هدف‌های آن می‌تواند به شکل‌های مختلف اجرا شود ازجمله شیوه برخورد با بچه‌های تنبل و درس نخوان، روش‌های تشویق، روش‌های تنبیه، مشخصات یک معلم خوب، اخلاق و رفتار کلاسی و مواردی از این قبیل که همه به شکل نمایشی قابل اجراست.

روشهای مؤثر برای حرف شنوی کودکان

همه ی ما می خواهیم فرزندانمان حرف شنو باشند . وقتی فریاد می زنیم که بایست ! نرو وسط خیابان ؛ توقع داریم کودکمان اطاعت کند . یا اگر به او می گوییم که برو مسواک بزن ، یا بخواب ، توقع داریم بدون هیچ حرفی این کار را انجام دهد .

 نتیجه تصویری برای کودک ایرانی

خیلی اوقات ، وادار کردن بچه ها به این که رفتار شایسته ای داشته باشند مشکل است . روش ” هر چه می گویم همان است ”  که بیشتر والدین به آن متوسل می شوند ، معمولاً بی فایده است .

خوشبختانه روش هایی برای اداره رفتار بچه ها وجود دارد که بدون برخورد ، بدون اشک و قهر ، فریاد ، کتک کاری ، یا توهین ِ زبانی است . در این مبحث سعی کرده ایم اصولی را ارائه دهیم که عمل به آنها به شما و فرزندتان کمک می کند تا به هدف مطلوب برسید . شروع واقعی این گونه تربیت ، از سال های آغاز کودکی است .

به خاطر داشته باشید که در سنین پیش دبستانی ، بچه ها کارهای عادی روزمره و مهارت نظم و انضباط را که لازمه ی زندگی است ، به راحتی یاد می گیرند .  برای تسلیم کردن کودکان روشی کلی وجود دارد که در همه ی شرایط ، مفید است . آن را یاد بگیرید و بعد در زمینه های مختلف امتحان کنید .

۱ – برخورد مثبت داشته باشید
به رفتار مناسب فرزند خود توجه کنید و در همان لحظه از آن تعریف کنید . سپس از او درخواست نمایید ( یا او را راهنمایی کنید ) تا فعالیت بعدی را انجام دهد . در این روش برای هر کاری که کودک درست انجام می دهد امتیازی قائل شوید ،  به نوعی که گویی جادویی در کار است ، او به طور باور نکردنی ، درخواست های بعدی را اجابت می کند.  به طور مثال به او بگویید :
– آفرین که یک لیوان شیر خوردی . حالا بیا کمی تخم مرغ بخور .

– خیلی خوب مسواک زدی . حالا بیا لباس خوابت را بپوش .

۲ – برای کنترل او به نرمی رفتار کنید
هر گاه ازکودک خود خواهشی دارید ، به سمت او بروید و به نرمی او را لمس کنید . به طوری که حضور شما تقریباً  موافقت کودکتان را ضمانت کند . اکنون درست در جایی هستید که فرمان شما به یک عمل تبدیل می شود .
شما می خواهید فرزندتان میز را بچیند ، اگر با فریاد از او بخواهید که از آن طرف خانه بیاید و میز را بچیند ، حتماً مؤثر نخواهد بود ؛ بهتر است نزد او بروید و آنچه که می خواهید به او بگویید ، سپس با او به آشپزخانه بروید .

هنگامی که خواهر و برادر مشغول نزاع و درگیری هستند ، نباید با داد و بیداد دعوا را متوقف کنید . به جای آن  ، به طرف آنها بروید و صحبت کنید . خیلی اوقات همین آرامش شما برای ساکت کردن بچه ها کافی است .

اگر می خواهید موافقت کودک خود را جلب کنید کمتر از ” نه مؤکد ” استفاده کنید و حتی المقدور از حبس کردن او در اتاقش خودداری نمایید .

۳ – فرزند خود را دوباره راهنمایی کنید
فرزند خود را به سمت رفتار پسندیده هدایت کنید . اگر او به چیزی دست می زند که  نباید  دست بزند ، به او بفهمانید که دقیقاً چه چیزهایی را می تواند لمس کند یا بردارد . اگر او روی مبل بالا و پایین می پرد ، به جای اینکه او را سرزنش کنید ، جایی را که می تواند جست و خیز کند  به او نشان دهید .

۴ – اشیاء مخرب را از دسترس کودک دور کنید .
اگر فرزندتان روی دیوار رنگ آمیزی می کند ، مداد رنگی را از دسترسش دور کنید و برایش توضیح دهید که چطور می تواند از مداد رنگی به درستی استفاده کند .

۵ –  عزت نفس کودکان را از بین نبرید .
اگر فرزند خردسالتان روی میز ایستاده و می خواهید او را پایین بیاورید ، به او بگویید ” اجازه نداری روی میز بایستی ، خودت پایین می آیی  یا من کمکت کنم ؟ ” در این صورت شما به نوعی ناتوانی های او را مهار می کنید و اعتماد به نفس از شما به فرزندتان انتقال می یابد .

۶ – فرزند خود را برای حضور در جمع آماده کنید
اگر فرزند شما در حضور دیگران بد رفتاری کند ، باعث خجالت شما می شود و افرادی که شاهد خرابکاری او هستند رنجیده می شوند . در این زمان اگر به او بگویید ” ساکت بنشین ” ، معمولاً رفتارش بهبود نمی یابد .
قبل از هر وضع جدیدی همچون سوار شدن به هواپیما یا حضور در جشن تولد ، موقعیت را برای  او شرح دهید و انتظارات واقعی خود را بیان کنید . به طور مثال بگویید :

وقتی سوار هواپیما می شویم ، در آنجا صندلی مخصوص خودت را داری و باید کمربندت را ببندی . می توانی کتاب بخوانی ، چیزی بخوری یا با اسباب بازی کوچکی بازی کنی .

وقتی فردا به جشن تولد می رویم ، از تو انتظار دارم شلوغ نکنی و هنگامی که دوستت کادوهایش را باز می کند ، بنشینی و تماشا کنی .

۷ – به کودک کمک کنید که کمی جلوتر را ببیند .
بچه ها در هر موقعیتی که قرار دارند ، رویدادهای بعدی را نمی بینند و فقط در لحظه زندگی می کنند . برای همین ، هنگام گــذر از مرحله ای دیگر ، دچار مشکل می شوند . بنا براین بهتر است هنگامی که می خواهید او را از جایی که دوست دارد به جای دیگری ببرید ، ابتدا پنج دقیقه قبل او را مطلع کنید که تا چند لحظه دیگر باید اینجا را ترک کنید . اگر بی خبر دست او را بگیرید و به جای دیگری ببرید باعث آزار او می شوید .

۸ – از جایی که برای او مشکل ساز است دور شوید
اگر هر بار با کودکتان به سوپر مارکت رفتید و با مشکلاتی روبرو شدید ، زمانی به آنجا بروید که کسی از او نگهداری می کند . بهتر است مدت یک ماه به او فرصت دهید و او را همراه خود به خرید نبرید ، این مدت ، زمان مناسبی است که این چرخه ی منفی بشکند و به شما و فرزندتان اجازه  دهد که روال عادی پیدا کنید .

۹ – کودکتان را به جای دیگری ببرید
اگر در رستوران هستید و او بهانه گیری می کند ، کودکتان را بردارید و از آنجا خارج شوید . اغلب بیرون رفتن و انتقال او به جایی دیگر ، باعث آرامش او می شود .
کارهای روزمره را به طور منظم انجام دهید . لباس پوشیدن ، مسواک زدن ، باز کردن در ، تمیز کردن اسباب بازیها ، رفتن به رختخواب ، همه ی اینها مجموعه ای هستند که  رویدادهای مهم روزانه محسوب می شوند. شما می خواهید فرزندتان هر یک را با موفقیت پشت سر بگذارد و در گذر از هر مرحله ، رفتار مناسبی داشته باشد . اما ممکن است رفتارهای منفی مثل فریاد زدن نیز به سرعت در روال عادی روزمره جای بگیرد .

۱۰ – در هر مرحله او را راهنمایی کنید
دقت کنید که هر یک از مراحل رشد کودکتان در کارهای روزمره پنهان شده است . او به تدریج می تواند کفشهایش را بپوشد و یا  به حمام برود . شما نخست باید او را از لحاظ فیزیکی ( در هر مرحله انجام امور روزانه ) راهنمایی کنید و بعد فقط نظاره گر باشید .
مثلاً به او بگویید : ” من نمی توانم لباست را دربیاورم ؛ اما تو را تماشا می کنم که چطور این کار را می کنی .”

۱۱ – گاهی بعضی امور را به کودک یادآوری کنید
بچه ها به راحتی ممکن است چیزی را فراموش کنند . این وظیفه شماست که بعضی موارد را به آنها تذکر دهید . مثلاً اگر کودک شما فراموش کرد به دستشویی برود . باید با مهربانی به او بگویید ” وقت دستشویی” رفتن است . یک کلمه ی یاد آوری برای او بسیار مفید خواهد بود .

۱۲ – هنگام فرمان دادن به کودک ، از دستورات واضح و روشن استفاده کنید
به جای اینکه بگویید ” اتاقت را مرتب کن ” بهتر است به مورد مشخصی اشاره کنید . یعنی بگویید کتاب ها را در قفسه آبی ، و اسباب بازی ها را در قفسه پایینی بگذار.  هر قدر فرمان های شما واضحتر باشد  پذیرفتن آنها برای کودک آسانتراست  .

۱۳ – علت انجام هر کاری را برای کودک توضیح دهید
۱ ) همانطور که شما و فرزندتان در حال مسواک زدن هستید ، برای آگاهی او توضیح دهید که چه کار می کنید و چرا . مثلاً بگویید : ” ببین من خمیر دندان را به تمام دندانم می رسانم . می خواهم همه ی جوجوهایی که آنجا زندگی می کنند را در بیاورم . حالا با آب ، دهانم را می شویم ، غرغره می کنم و بعد آب دهانم را بیرون می ریزم . بیا با هم این طوری مسواک بزنیم “.-عمو روحانی
منبع: تبیان

اعتماد به حضرت زهرا (س) و ثمرات آن ( حساب کردن روی خدا )

شهید برونسی می گفت: اولین دفعه که می خواستم به جبهه بروم برای خداحافظی به خانه آمدم و دیدم که خانمم حالت غش به او دست داده و خیلی وضع ناجوری داشت. می گفت: بالای سرش ایستادم تا بالاخره به هوش آمد. مادر زنمان هم بود. مانده بودیم که چه طوری با این وضعیت روحی و جسمی که دارد جریان رفتن جبهه را به او بگویم. از طرفی مجبور بودم. چون وقت داشت تند تند می گذشت و باید خودم سریع به کارهایم می رساندم. بالاخره جریان را به خانمم گفتم: تا خانمم جریان را شنید هم خودش و هم مادر خانم من گفت: ما را با وضعیت به کی می سپاری؟ در این موقعیت و شرایط اگر ما الان بیفتیم چه کسی ما را به دکتر می برد. گفتم که: به خدامی سپارم و حضرت زهرا هم نگهدارتان هست. قبل از اینکه از خانه برود همان حالت مجدد به خانم ایشان دست می دهد و خلاصه مجبور است که این خانم و خانواده را به همین وضعیت با چند بچه رها کند و خودش را به کاروان برساند. می گفت: بعد از مدتی که در جبهه بودم با خانواده ام تماس گرفتم و دیدم که خانواده خیلی خوشحال است. تعجب کردم پرسیدم جریان چیست؟ خانمم جریان را اینگونه تعریف می کردند، می گفتند: بعد از این که تو رفتی در همان حالی که من بی هوش بودم، یک کبوتر سفیدی وارد خانه شد و چند دور کنار خانه زد و کنار من نشست.من حرکت کردم و به هوش آمدم، دیدم که این کبوتر است و نهایتاً پرواز کرد و رفت روی دیوار حیاط روبروی همان در اتاق نشست. بعد از مدتی دور حیاط چرخی زد و نهایتاً داخل اتاق آمد و دوری زد و پرواز کرد و رفت و گفت: از آن لحظه به بعد تا همین الانی که چند سال می گذرد و من در جبهه ها هستم خوشبختانه این مریضی سراغ خانمم نیامده است.

آقای تونی می گوید: شهید برونسی روز قبل از عملیات بدر روحیه عجیبی داشت. مدام اشک می ریخت، علت را که پرسیدم آقای برونسی گفت: دارم از بچه ها خداحافظی می کنم چرا که خوابی دیده ام. سپس افزود: به صورت امانت برای شما نقل می کنم و آن اینکه: در خواب بی بی فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دیدم که فرمود: فلانی! فردا مهمان ما هستی، محل شهادت را هم نشان داد. همین چهار راهی که در منطقه عملیاتی بدر (پد)فرود هلی کوپتر است و به طرف نفت خانه و جاده آسفالت بصره _ الاماره می رود و من در همین چهار راه باید نماز بخوانم تا وقتی که به سوی خدا پرواز کنم و بالاخره نیز این خواب در همان جا و همان وقتیکه گفته بود، به زیبایی تعبیر شد. و خود سردار شهید، شهادتین را خواند و بدینگونه عاشقی، فرهیخته ، ضتا خدا پر کشید.

نتیجه تصویری برای شهید عبدالحسین برونسی

روضه حضرت زهرا(س) 
وی با اشاره به ارادت همیشگی شهید به حضرت زهرا(س) و برگزاری روضه حضرت در ایام فاطمیه در منزل، بیان کرد: از زمان رژیم پهلوی تا امروز، دهه فاطمیه که می‌شود روضه حضرت زهرا(س) را برگزار می‌کنیم؛ شهید برونسی همیشه نگران بود که نکند بعد از شهادت ایشان، ما روضه را ادامه ندهیم؛ همیشه تأکید داشتند که دهه فاطمیه حتما روضه بگیریم.
سبک‌خیز افزود: یادم می‌آید، یک بار که شهید عملیات بودند و دهه فاطمیه نزدیک بود، قند و آب نبات برای روضه نداشتیم، چراکه آن زمان قند و آب‌نبات کوپنی بود، ما هم که بچه‌هایمان زیاد بود و قند و آب‌نبات‌مان به سرعت تمام می‌شد، نمی‌دانستم چه‌کاری انجام دهم.
همسر شهید برونسی ادامه داد: دهه فاطمیه رسید، روز اول دهه، دم در بودم که فردی با دوچرخه آمد و یک کارتن قند به دستم داد، هر چه از وی پرسیدم که اینها را چه کسی داده، چیزی نگفت و رفت؛ فکر می‌کردم حتماً شهید از منطقه فرستادند اما وقتی ایشان از منطقه زنگ زدند و قضیه را به ایشان گفتم، به من پاسخ دادند: «خدا خیر بدهد به هر کسی که روضه حضرت زهرا(س) را لنگ نگذاشته است»؛ از آن به بعد مدام ذهنم درگیر بود، مردی که قند را به من داده که بوده است، چون دیگر هیچ جا وی را ندیدم.
هر جا ماندی چادر حضرت زهرا(س) را بگیر
وی با اشاره به توسل همیشگی شهید برونسی به حضرت زهرا(س)، بیان کرد: زمان شهادت و تشییع شهید و عید اول ایشان، همه در دهه فاطمیه بود، وی همه جا و همیشه می‌گفتند «هر جا ماندی فقط چادر حضرت زهرا(س) را بگیر تا مشکلت حل شود».
سبک‌خیز به حال و هوای همیشگی این سال‌ها در اسفند و نزدیک شدن به نوروز اشاره کرد و افزود: هر ساله نزدیک عید به خصوص اسفند که می‌شود بی‌قرار می‌شوم، دست خودم نیست، حال و هوایم به آن زمان‌ها بر می‌گردد، البته این را هم بگویم شهید فقط عید غدیر، فطر و قربان را عید می‌دانستند، برای عید نوروز شیرینی نمی‌گرفتند و فقط به چای و میوه بسنده می‌کردند زیرا در آن سال‌های قبل از انقلاب، این عید را عید رژیم شاهنشاهی می‌دانستند.

نتیجه تصویری برای شهید عبدالحسین برونسی

شهید علی‌رضا توسلی ( شهید ابوحامد) :این جبهه از علائم آخرالزمان است و نهایتاً منتهی خواهد شد به آزادی قدس و ظهور امام زمان (عج)

یکی از عملیات‌های مشترک ابوحامد و فاتح (رضا بخشی) جانشینش، ماجرای تل‌قرین بود. تل‌قرین منطقه‌ای در سوریه است که موقعیت استراتژیکی‌ای به خاطر فاصله ۱۵ کیلومتری به مناطق اشغالی فلسطین دارد. وقتی تل‌قرین توسط رزمندگان فاطمیون آزاد شد، دشمن آشفته شد و تحمل این شکست برایش خیلی سنگین بود تا جایی که برای به دست آوردنش دست به عملیات‌های مختلفی زد و حدود ۱۷ شهید از رزمندگان فاطمیون برای حفظ این موقعیت منحصربه‌فرد جبهه مقاومت، جان خود را فدا کردند و اجازه ندادند دوباره این منطقه به چنگ تروریست‌ها بیفتد. ابوحامد و فاتح در حال و هوای ایام فاطمیه سال ۹۳، در تل‌قرین؛ ۱۵ کیلومتری حائل مرز اسرائیل با شلیک خمپاره به شهادت رسیدند. گفتنی است تل‌قرین یکی از سخت‌ترین میدان‌های جنگ سوریه بود که به دست لشکر فاطمیون پاکسازی شد.

نتیجه تصویری برای شهید علی‌رضا توسلی

برای ابوحامد مرزها، مفهومی روی کاغذ بود. یازدهمین فرزند خانواده توسلی پنج ساله بود که انقلاب شد. انگار فعالیت‌های انقلابی در خانواده توسلی یک بدعت بود تا جایی که برادر بزرگ‌ترش به جرم علاقه به امام خمینی (ره) زنده‌به‌گور شد و همان سال‌ها به سبب عشق به حضرت امام مجبور شد به همراه خانواده به ایران مهاجرت کند و در مشهد مقدس سکنی گزیدند. بعد از، از دست دادن پدر در ۶ سالگی و مادر، در ۱۱ سالگی به پیشنهاد برادر درس طلبگی را آغاز و چهار سال درس دین را در قم و اصفهان خواند. با شروع حمله بعثی‌ها به ایران، افغانستانی‌های ساکن ایران در قالب گردان ابوذر در کردستان از خاک ایران دفاع کردند و علیرضای ۱۴‌ ساله به صورت مخفیانه وارد اتوبوس افغان‌ها شد و به کردستان رفت و در آنجا به کار آشپزخانه، نظافت و واکس‌زدن کفش رزمنده‌ها پرداخت. بعد از اولین اخراج از جبهه کردستان به خاطر سن کم توانست در اواخر جنگ تحمیلی دوباره به میدان رزم باز گردد. همزمان با خروج شوروی از افغانستان علیرضا توسلی به افغانستان بازگشت و با عضویت در حزب شیعیان افغانستانی با نام وحدت، به رهبری شهید مزاری جنگ چریکی را آموزش دید و با قدرت گرفتن طالبان در افغانستان دوشادوش دیگر هم‌رزمانش به نبرد پرداخت و زخمی در پیشانی و ترکشی در زانو و سینه نزدیک قلب یادگاری طالبان در وجودش شد. همزمان با جنگ طالبان، دوره تخصصی ادوات سنگین را آموزش دید و توانست فرمانده شود و این مهارت ویژه باعث مقاومت در شهر طالقان افغانستان شد. وی در سال ۱۳۷۹ و در ۲۷ سالگی ازدواج کرد و بعد از سقوط طالبان دوباره به ایران باز گشت. عوارض مجروحیت سبب شد مدتی خانه‌نشین شود اما بعد از به دنیا آمدن فرزند دومش آموزشگاه رایانه‌ای را در گلشهر مشهد با مدیریت خودش تاسیس کرد. یک‌ سال بعد از به دنیا آمدن طوبا دختر دومش، با شروع جنگ در سوریه با سخنرانی‌های هر هفته‌ خود در دعای ندبه، سعی در تشویق دوستانش در جهاد کرد و با تشکیل گروهی ۲۱ نفره، بدون اطلاع خانواده‌هایشان، بهار ۱۳۹۲ برای دفاع از حرم‌آل‌الله عازم سوریه شدند. پس از ۶ ماه سختی در سوریه و هدیه کردن چهار شهید افغانستانی، سازمان مجاهدین افغانستانی مدافع حرم (فاطمیون) تشکیل شد. با افزایش مجاهدین افغانستانی ۹ گروه مجزا با نام‌ «خیبر» شکل گرفت. اولین ماموریت گروهان فاطمیون حفاظت از فرودگاه سوریه با فرماندهی ابوحامد بود. عملیات‌های پاکسازی اطراف حرم حضرت زینب (س)، تل اذان، دوخانیه، تل‌قرین و… با نام فاطمیون و به فرماندهی ابوحامد در لشکر فاطمیون اتفاق افتاد.
نتیجه تصویری برای شهید علی‌رضا توسلی
حیات فرهنگی، اجتماعی شهید

ابوحامد با فعالیت‌های تبلیغی در دعای ندبه مشهد از یک گروه ۲۱ نفره لشکری، با نام فاطمیون‌ مدافع حرم ساخت. همسرش نقل می‌کند: «بارها می‌گفتند این جبهه مقاومت تمام شدنی نیست. این از علائم آخرالزمان است و نهایتاً منتهی خواهد شد به آزادی قدس و ظهور امام زمان (عج). می‌گفتند این روحیه مقاومت بین ملت‌ها در حال زنده شدن و فراگیر شدن است و اتفاقاً می‌گفتند که ما افغان‌ها حتماً باید در این ماجرا حضور داشته باشیم.» ابوحامد همچنین در آموزشگاه رایانه‌ای خود فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی در حوزه کامپیوتر و زبان را به انجام‌ رسانید.