کوچه ای بی شهید اگر مانده
ناشهیدش منم که جا مانده
با سواران سواره می راندم
همه رفتند و من جا ماندم
گفتم اینجا مرا رها نکنید
نگذاریدم و جفا نکنید
تن بی روح را نمی خواهم
جسم مجروح را نمی خواهم
اینکه اینجاست لاشه است نه روح
"شاعری خسته" و "عاشقی مجروح"
چه بگویم قسم به ذات خدا
روح من رفته است با شهدا
رفته بودم، سفرم مهیا بود
پای من بر سر ثریا بود
آتش و دود بود یادم هست
وقت موعود بود یادم هست
خط پایان! نه، فصل آغازین
بر زمین تا خدا چراغ آذین
لاله ها فوج فوج می رفتند
تا فراسوی اوج می رفتند
از مسیری به روشنایی نور
می گذشتند لاله های غیور
لاله ها بال داشتند آن روز
و مرا جا گذاشتند آن روز
شهید
هادی کجباف به سوریه میرود تا در برابر دشمنی بایستد. دشمنی که پا از
گلیم درازتر کرده و پرچمی به دست گرفته که مریدش نیست. برگ زندگی این شهید
گرانقدر پر از سالهای جنگ، مجروحیتهای جسمی و روحی و تأثیر آن بر
روزگارش است، اما حتی بعد از جنگ نیز به روایت همسرش سه سال در جزیره مینو
خدمت میکند چون او و همرزمهایش معتقد بودند که به بعثیها نمیتوان
اعتماد کرد.
کمکم اتفاقات زندگی سراسر در جنگ، توان و نیرویش را تحلیل
میبرد. چند سال از جنگ میگذرد. او یک سالی را مشغول کشاورزی و دامداری و
در میان آن، درمان زخمی از جامعه در حد توان، مثل فراهم کردن سرپناه برای ۶
معلول بیسرپرست است.
جواب او به تمام کسانی که در زمان مجروحیت برای عیادتش میرفتند و میپرسیدند، چرا شما باید برای جنگ به سوریه بروید، یک جمله تأثیرگذار بود: اگر ما خارج از مرزهای کشور با داعش نجنگیم، روزی در داخل کشور باید با آنها بجنگیم.
این شهید سه سال بعد از جنگ را در جبهه ماند چراکه معتقد بودند به بعثیها نمیتوان اعتماد کرد، دشمنان اسلام از یک رگ و ریشهاند. اگر بود، میگفت به دشمن و وعده وعیدهایش نمیتوان اعتماد کرد.
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید مجید قربانخانی آمده است: «بعد از مرگم خوشحال باشید و گریه بر مصیبت اباعبدالله کنید نه بر پیکر بیجان من، خوشحال باشید که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم. صحبتم با حضرت امام خامنهای، آقاجان گر صدبار دگر متولد شوم برای اسلام و مسلمین جان میدهم..»
برادران عزیز ، خیلی از دوستان بر اساس لطف و محبتی که دارندبه من می گویند ، شما دیگر نروید سوریه بس است
بدانید آنجا سنگر اول جمهوری اسلامی است
بدانید اگر امثال بنده و دیگر عزیزانی که الان سوریه هستند و شبانه روز دارند با استکبار می جنگندآنجا نباشند، آنها ( تکفیری ها )در خانه های ما خواهند بودند
دیگر این بچه های کوچک ، خانم هایتان ، خانواده ها یتان و خودتان آسایش نخواهید داشت .
الان سنگر اول اسلام آنجاست باید برویم آنجا و آنها را نابود کنیم